جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

رازهای پیشرفت در ایران


http://s15.picofile.com/file/8409170984/IMG_20200920_083613_875.jpg


خواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز

خواهی که شود عید سعیدت همه نوروز

خواهی که شود طالع تو شمع شب افروز
خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
امروز به جز مسخره رندان نپسندند 
علم و هنر و فضل بزرگان نپسندند 
ادراک و کمالات به تهران نپسندند 
جز مسخره در مجلس اعیان نپسندند 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی که شوی با خبر از کار بزرگان 
شکل تو کند جلوه در انظار بزرگان 
چون موش زنی نقب به انبار بزرگان 
خواهی که شوی محرم اسرار بزرگان 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
نه درس به کار آید و نه علم ریاضی 
نه قاعده مشق و نه مستقبل و ماضی 
نه هندسه و رسم و مساحات اراضی 
خواهی که شوی مجتهد و مقنی و قاضی 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است 
در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ است 
خود را به حقیقت برسانی همه هیچ است 
جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ است 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
وافور بکش تا بودت ممکن و مقدور 
از باده مکن غفلت از چرس مشو دور 
بنشین به خرابات بزن بربط و تنبور 
خواهی که شوی پیش خوانین همه مشهور 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
در مجلس اعیان همه شب مست گذر کن 
اول چو رسیدی دم در عرعر خرکن 
پس گنجفه را از بغل خویش به درکن 
از باده دماغ همه را تازه و ترکن 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
هر چند که ریش تو سفید است و قدت خم 
رندانه بزن چنگ بر آن طره خم خم 
از دولت مشروطه شدی میر مفخم 
ای ارفع و ای امجد و ای اکرم و افخم 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
زنهار از عدلیه و اعضاش مزن دم 
گر نان تو تلخ است زنانواش مزن دم 
گر کفش گران است ز کفاش مزن دم 
تا هست کباب بره از آش مزن دم 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی تو اگر در همه جا راه دهندت 
ترفیع مقام و لقب و جاه دهندت 
زیبا صنمی خوبتر از ماه دهندت 
خواهی که زرو سیم شبانگاه دهندت 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی که شوی محرم آن بزمگه خاص 
دوری مکن از مطرب و بازیگر و رقاص 
اسباب ترقی شودت گنجفه و آس 
خواهی که شوی زینت بزم همه اشخاص 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی تو اگر راحت و آسوده بمانی 
رخش طرب اندر همه تهران بدوانی 
خود را به مقامات مشعشع برسانی 
هم داد خود از کهتر و مهتر بستانی



پی نوشت: خیلیا فک می کنن که شعر بالا از عبید زاکانی هست در حالیکه اصل شعر مال نسیم شمال(سید اشرف الدین حسینی) هستش... که حال و هوای تهران در زمان مشروطیت رو وصف کرده. البته اصل شعر مال انوری هست که خواجوی کرمانی اون رو تضمین کرده... شعر انوری به صورت زیر هستش


ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم

کاندر طلب راتب هر روز بمانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی

نی گوشهٔ کنجی و کتابی بر عاقل

بهتر ز بسی گنج و بسی کامروانی

گر بی‌خردان قیمت این ملک ندانند

ای عقل خجل نیستم از تو که تو دانی

فرعون و عذاب ابد و ریش مرصع

موسی کلیم‌الله و چوبی و شبانی

تضمین خواجوی کرمانی هم به صورت زیر هستش:

دی سیر برآمد دلم از روز جوانی

جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی

کردم گله زین چرخ سیه روی بد اختر

کز بهر دو قرصم بجهان چند دوانی

جان من دلسوخته را هیچ مرادی

حاصل نشود تا تو بکامش نرسانی

فریاد ز دست تو که از قید حوادث

یک لحظه امانم ندهی خاصه امانی

هر که چو قلم گاه سخن در بچکاند

خون سیه از تیغ زبانش بچکانی

کی شاد شود خسروی از دور تو کز تو

بی دار به دارا نرسد تخت کیانی

سلطان فلک گرم شد و گفت که خواجو

بر ملک بقا زن علم از عالم فانی

زین پیر جهاندیدهٔ بد روز چه خواهی

بر وی ز چه شنعت کنی و دست فشانی

هر چند جهانی ز سلاطین زمانه

آخر نه گدای در سلطان جهانی

در مصر معانی ید بیضا بنمائی

وقتی که چو موسی نکشی سر ز شبانی

گر نایب خاقانی و خاقانی وقتی

ور ثانی سحبانی و حسان زمانی

چون شمع مکش سر که بیکدم بکشندت

با این همه گردنکشی و چرب زبانی

خاموش که تا در دهن خلق نیفتی

در ملک فصاحت چو زبان کام نرانی

زین طایفه شعرت بشعیری نخرد کس

گر آب حیاتست بپاکی و روانی

با این همه یک نکته بگویم ز سر مهر

هر چند که دانم که تو این شیوه ندانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی

ایران اسیرِ کابوس است!



محمّد حسین کریمی پور

۱- قواعد بازی جهانی، حاصل برآیند تنازع قدرتها‌ست. تغییر قواعدِ بازی بنفع خود بدون کسب برتری اقتصادی/نظامی ممکن نیست. آمریکا با  بهره از اقتصاد قوی، توان نو آوری، دست برتر در هر دو‌جنگ‌ جهانی، جنگ سرد و ایجاد بلوک غرب، نظم موجودِ آمریکائی و‌ دلار محور  را هوشیارانه آجر به آجر ساخت و  چنددهه حفظ کرد.

۲- انگلیس، فرانسه و اروپای غربی شرکای این کمپانی بودند.آلمان، ژاپن و کره در سایه آن برخاستند و‌سهامدار شدند. چین ابتدا با آن جنگید ولی بعد آنرا نردبان ترقی یافت بر آن جهید و بالا رفت. شوروی و بلوک شرق، کره شمالی و‌ ایران در تخریب آن کوشیدند. اما برای غلبه بر آمریکا و شرکا، مهارت، وزن و‌ خزانه وافی نداشتند. حریف رویشان افتاد و‌ در ماندند. در دنیای ناعادلانه آمریکائی، موضع و مدل بازی حکومت ها فرق می کرد. سرنوشت ملت هاشان هم! 

۳- هیچ نظمی ابدی نبوده و نیست. آمریکا، متحدان و اتحادهایش تدریجا ضعیف می شوند. اتحادیه اروپا، رویای ابر قدرتی را وا نهاده. چین و‌امثال هند و اندونزی در کار طلوعند. بازیگران کوچک و آماده ای چون سنگاپور، اسرائیل، قطر و امارات، پر رنگ می شوند. چین چنان وزن گرفته که تغییر تعادلات جهانی در ربع قرن پیش رو، ناگزیر می نماید . دنیای نیمه دوم قرن، بعیدست آنقدر آمریکائی باشد که بود. کشورها در تب و‌تاب پیش بینی روند آینده و باز تعریف جایگاه خود برای دوران انتقال و دنیای جدید اند. نظمی جدید در کار تولد است.

۴- به یُمن تغییر راهبرد صدور انقلاب به استراتژی تقویت چین، اژدها چهار دهه رشد ممتد اقتصاد را پشت سر نهاده. آن کشور فقیر و‌گرسنه دهه ۷۰، حالا سهمش از اقتصاد جهانی به ۱۵٪ نزدیک می شود. دومین بودجه دفاعی دنیا را دارد که از مجموع روسیه، انگلیس و فرانسه بیشترست!  در تمام این سالها با همین قواعد دنیایِ آمریکائی کج دار و‌مریز، بازی کرده و قوی شده. هنوز هوشمندانه و فروتنانه منکرست که ابر قدرت شده یا در صددست جای آمریکا را بگیرد. چینِ عاقل، لاجرم  ابر قدرت خواهد شد و اکنون نیز قدرت دوم جهانست. 

۵-ایران که حتی ۰/۵٪ اقتصاد یا ۱٪ بودجه دفاعی دنیا را نداشت، بجای تمرکز بر تقویت خود، دنبال تغییر قواعد بازی رفت. جنگ طولانی و بی برنامه با نظم جهانی آمریکایی، ریشه های ایران را فرسوده. خزانه خالی، فساد فراگیر، سرمایه اجتماعی ضعیف، دشمن زیاد، متحد مفقود، سرمایه و‌مغزها در حال فرار، چالش ها زورآور و‌بندهای تحریم محکم است. حکومت کُند و‌ ناهوشمند می نماید و‌ ناتوانِ از حل مساله است.
اینجا ایستاده ایم چون دنیا را نشناخته ، بازیگوشانه  تعادلات ریاضی قدرت را انکار و بدنبال سراب دویده ایم. روزگارمان جوریست که هر که به ما می رسد، نه فقط چین و روسیه بل سریلانکا و عراق بدون توجه به منافع ما، خرِ خود می راند. ضعیف ترین کشورهای جهان، حقوق بدیهی ما (حتی حق تسلط بر اموالمان) را بدون ترس از عواقب، نقض می کند. تا بدل به کشوری فرصت جو، حسابگر و‌ واقع نگر نشویم، آب به آسیاب هر که باشد، گندم ما آرد نمی شود.

۶- ایران عقب افتاد و‌گرفتار اوهام شد . دار و ندارمان را در نبردهایی باخته ایم که اولویت ما نبودند. در کوره راههایی روانیم که به هیچ جا نمی رسد. گرفتار بحرانهایی هستیم که دیگران قرنهاست پرونده اش را بسته اند. گویی طلسمی سیاه بر جان ما مستولیست. اگر می خواهیم طومار این کهن دیار بهم نپیچد، آب را باید به جوی گرداند. دشوار ولی ممکنست. چالش هایمان متعدد و سنگین اند. اما در نیروی انسانی، زیر ساخت ها، موقعیت ژئوپلتیک، پتانسیل تولید، منابع، حجم بازار و اندوخته تمدنی مزایایی داریم. اگر عاقل باشیم، اینها به کار می آیند.  محتاج تغییر از درونیم، تغییر در نگرشمان به جهان و شیوه حکمرانی. باید چالش ها را برسمیت بشناسیم. باید جمهوریت مرده را زنده کنیم و ساختار حکمرانی را با شرائط قرن ۲۱  متناسب کنیم. باید وزن خود و‌تناسبش با دیگر بازیگران منطقه و جهان را بفهمیم . باید راهبردهایی منطبق با واقعیات و اهدافی متناسب با منافع ملی اتخاذ کنیم. باید کاری کنیم ملت احساس پیشرفت کند و راضی باشد.  باید اوهام و خیالات را وانهیم!

خدا ایران را از شر دشمنان بیگانه و خودی حفظ کند! آمین!

از جنگیری به مبارزه با تهاجم فرهنگی

اگر حوصله کنید و واژه های سردار مبارزه با تهاجم فرهنگی را گوگل کنید به عکسهای زیر می رسید:

http://s10.picofile.com/file/8405964918/index.jpg  http://s10.picofile.com/file/8405964892/unnamed.jpg

ظاهرا رسیدن از درجات گروهبانی به سرداری در این کشور هم چنان ادامه دارد.

کلمات قصار

سرمایه از کشورهای دیکتاتوری که نمی توانند از حقوق و مالکیت خصوصی افراد حمایت کنند، آرام آرام می گریزد و به کشورهایی سرازیر می شود که پاسدار حاکمیت قانون و مالکیت خصوصی هستند.

یوآل نوح هراری لعنة الله علیه

تاجداران را چه شد؟

http://s12.picofile.com/file/8402972918/bfcbd1b865b8ac91302e8787f33980cc.jpg

برخلاف بسیاری از ما که فکر می کنیم تاج تاج است و تاجها با همدیگر فرق ندارند ظاهرا خیلی هم فرق دارند. تصویری از تاجهای مختلف خاندانهای سلطنتی حاکم بر اروپا را با هم ببینیم.