جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جعبه سیاه جنگ کجاست؟ قسمت اول مقدمه


هر از گاهی یک روزنامه/مجله یا وبسایت یا رادیو/تلویزیون با یکی از مسئولان جنگ مصاحبه می کند و تیترهایی از قبیل تیترهای زیر را در صدر مصاحبه قرار می دهد: جعبه سیاه جنگ بازشد، جعبه سیاه جنگ چرا باز نمی شود، جعبه سیاه جنگ را باز می کنم، و قس علی هذا. حقیقت اما این است که تقریبا در تمامی این گونه مصاحبه ها مطلب  دندان گیری که خواننده قبلا نتوانسته باشد خودش پیدا کند وجود ندارد. با وجود انتشارات گوناگون اسناد، روایتها، داستانها و تحلیلهایی که نیروهای مسلح کشور (چه سپاه و چه ارتش) تا کنون منتشر کرده اند قسمت عمده ای از حقایق جنگ اکنون به راحتی در دسترس هر کسی است که یک گوشی همراه و اینترنت دارد. پس اینهمه هیاهو بر سر جعبه سیاه جنگ بر سر چیست؟ جذب مخاطب. تنها دلیلی که این رسانه ها اصرار دارند که جعبه سیاه جنگ ایران وعراق را باز کنند چیزی نیست جز بالابردن آمار مخاطبین خود. چند نمونه از این گونه جعبه سیاه های تقلبی را خدمت شما عرض می کنم.


جعبه سیاه جنگ را افشا می‌کنم

صلیب سرخ جهانی جعبه سیاه جنگ ایران و عراق را منتشر کند



سوالی که ممکن است  الان مطرح شود این است که آیا واقعا جنگ ایران و عراق جعبه سیاهی داشته است یا خیر/ حقیقت این است که بسیاری از گوشه های حساس تاریخ این جنگ هنوز در حالت ابهام قرار دارد. بسیاری از تصمیمهای گرفته شده معلوم نیست که توسط چه کسی/کسانی و برای چه منظوری گرفته شدند. بسیاری از داستانها هنوز بازگو نشده اند و امیدی نیز به بازگو کردن آنها نیست.

هدف من از این سلسله گفتار بازکردن جعبه سیاه جنگ نیست که اگر دسترسی به این جعبه سیاه داشتم این جعبه دیگر سیاه نبود. تنها هدف من توجه دادن مخاطب به این نکته است که گاهی باید بین سطور را بخواند تا بتواند پی به اسرار ببرد.

با من همراه باشید


دروغ سیزده؛ قسمت ششم


http://s6.picofile.com/file/8386427676/107921484_61046.jpg
امثال نوشته ی بالا را حتما در چند سال اخیر زیاد دیده اید یا شنیده اید: خلاصه اینکه اگر سپاه قدس در عراق به مقابله ی نظامی با داعش نمی پرداخت داعش به مرزهای ایران حمله و می کرد و اینکه ما با عملیات نظامی در خاک عراق عمق استراتژیک خود را بیشتر کرده ایم و اگر در خاک عراق با داعش روبرو نمی شدیم حتما باید در کرمانشاه و قصرشیرین و چه بسا در همدان با آن غولهای بی سر و دم رو برو می شدیم و چه و چه  
این گونه استدالال ها و جملات ، که در درون خود نشانه های بارزی از تبلیغات صدا و سیما را مستتر کرده اند، ادعا که با تشکیل داعش در سال 1394 حمله ی گسترده ی آنها به شهرهای عراق نیروهای سپاه قدس و متحدین آنها در عراق به مقابله با داعش شتافتند. متاسفانه این ادعا قسمتی دروغ و قسمتی راست است.    اسنادی که به تازگی سپاه منتشر کرده  نشان می دهد که حضور نظامی سپاه در عراق نه از سال 1394 بلکه از سال 1370 آغاز شده است و سپاه از همان سال سعی کرد تا با تقسیم پول و سلاح در میان عشایر عرب جنوب عراق برای خود در این کشور جای پایی پیدا کند. این عملیات کورت با هدایت مستقیم سران عالی رتبه ی سپاه انجام شده است و نمی توانیم آن را حرکتی خودجوش از جانب عده ای خودسر در درون نظام بدانیم که قصد ضربه زدن به انقلاب و نظام را داشته اند. با اینکه پس از پذیرش قطعنامه ی 598 ایران با عراق وارد مرحله ی آتش بس شد و در طی جنگ اول خلیج فارس رسما موضع بی طرفی گرفت اما سپاه در طی حضور مستقیم خود در خاک عراق هم با آتش بس حاصل از 598 به مقابله برخواست و هم بی طرفی ایران را زیر سوال برد و در نهایت اینکه به صورت آگاهانه ای سعی کرد تا در بی ثباتی در خاک عراق دامن بزند. از یاد نبریم که  بی ثباتی که امروز دشمن امنیت ملی ایران خوانده می شود تا حدودی دست پخت عملکرد خود ما است.

دروغ سیزده؛ قسمت پنجم

از جمله دروغ هایی که سالهاست از انواع رسانه های جمعی پخش می شود یکی هم این است که ایران خواسته های خود را در قطعنامه 598 گنجاند و تصویب این قطعنامه در حقیقت به صورت پنهانی ابتکار ایران بوده و سبب شکست سیاستهای منطقه ای ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ شده است.


به عنوان مثال گفته های آقای هاشمی رفسنجانی را بخوانیم به نقل از کتاب اسرار مکتوم:


«در یک سال آخر جنگ که مذاکرات فشرده و مهمی بر سر محتوای قطعنامه داشتیم و خود هم اداره می کردم، به نظرم دیپلماس ما بر فعالیتهای عراقی ها و حتی نمایندگان سازمانهای بین المللی غلبه کرد. چون توانستیم بندهایی در قطعنامه بیاوریم که با استناد به همان بندها، عراق متجاوز شناخته شد و ما هم مستحق غرامت شدیم. .... یکی از نکات ظریفی که در همین قطعنامه، نشان از هوشیاری دیپلماسی ایران داشت، جابجایی دو بند از آن بود. در پیش نویس اولیه قطعنامه، ترتیب بندها این گونه بود که اول آتش بس بشود و بعد از آن، نیروهای دو کشور به مرزهای خود برگردند. در لابلای این دو بند هم آمده بود که هر کشوری که تا زمان برگشت نیروها به مرزهای خود، آتش بس را نقض کند، مجرم شناخته می شود. اگر دیپلماسی ما هوشیاری نداشت و ترتیب این دو بند را به همین صورت می پذیرفت، چه بسا عراق پس از اعلام آتش بس تا مدتها به مرها بر نمی گشت و ما هم با توجه به تأکیدی که در قطعنامه بود، نمی توانستیم کاری بکنیم. اما تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با استدلالات سیاسی توانست، جابجایی این دو بند را در متن قطعنامه به تصویب برساند و همین باعث شد که عراق نتواند شیطنت کند. » (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 124)

هاشمی در مصاحبه ای با روزنامه فرهیختگان می گوید: 


طول کشید تا قطعنامه را به نفع ما اصلاح کردند. انصافا دوستان ما در وزارت خارجه که مسئولیت مذاکره را داشتند خوب عمل کردند..... یعنی ما با یک شگرد دیپلماتیک به‌گونه‌ای رفتار کردیم که همان‌هایی که در سازمان ملل همیشه علیه ما رای می‌دادند این‌بار به نفع ما رای دادند


 اما از طرف دیگر حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله با عراق می‌گوید ایران طرحی برای خاتمه جنگ نداشت و قطعنامه ۵۹۸ پخت‌وپز آمریکا و شوروی بود. 



سردار علائی در همان کتاب اسرار مکتوم می گوید:

«... قطعنامه 598 را از موضع ضعف پذیرفتیم. یعنی ما 598 را نمی خواستیم بپذیریم، ناچار شدیم.» (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 467)


یا فرمایشات حاج محسن رضایی در همان کتاب:


«دنیا دیگر خودش قطعنامه 598 را صادر کرد و ایران دخالتی در صدور قطعنامه نداشت. در واقع مواد و بندهایش را خودشان تعیین کردند. » (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 189)


داستان از این قرار است که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در روز ۲۹ تیر ۱۳۶۶، صادر شد. این قطعنامه برخلاف قطعنامه‌های قبلی شواری امنیت ذیل فصل هفت منشور ملل متحد (اصول ۳۹ و ۴۰) صادر شد یعنی در صورت قبول نکردن آن توسط یکی از طرفین جنگ می توانست که موجب تحریم اقتصادی یا حمله نظامی قدرت‌های جهانی علیه آن کشوربشود. 


سفیر وقت ایران در سازمان ملل، سعید رجایی خراسانی در مصاحبه ای در سال 1388 گفت:


«مشکل جمهوری اسلامی این بود که اصرار داشت ما در شورای امنیت شرکت نمی کنیم. این اصرار، اصرار نسنجیده ای از جانب تهران بودد. وقتی اولین قطعنامه علیه ما در شورای امنیت مطرح شد، آقای خاویار پرز دکوئیار و معاونینش به من گفتند بیایید و در شورای امنیت شرکت کنید. گفتم من در این شورا شرکت نمی کنم، چون شما هیچ نکته ای که به نفع کشور ما باشد در این به اصطلاح قطعنامه نگنجانده اید. من بیایم آنجا و فقط صحه بگذارم بر عملکرد شما؟ ایران در شورای امنیت شرکت نمی کند. این سؤال یک سؤال تاکتیکی بود. این موضعی نبود که ایران هرگز در شورای امنیت شرکت نمی کند. در آن زمان به صلاحمان نبود شرکت کنیم و بر عملکرد آنها صحه بگذاریم. بعدا در تهران، این حرکت تاکتیکی را به معنای یک حرکت استراتژیکی گرفتند؛ که ما در شورای امنیت شرکت نمی کنیم. حتی یک بار در تهران به دوستان گفتم؛ با شرایطی که الان پیش آمده، به شورای امنیت بروید تا به صورت معقول در دفاع از خودمان، هماهنگی هایی را انجام دهیم و پیش برویم. تهرانی ها فکر می کردند اگر به شورای امنیت برویم، از مواضع اصولی مان عدول کرده ایم. در حالی که آن شرکت نکردن، یک موضع اصولی نبود. یک موضع مقطعی بود. ما هروقت منافعمان اقتضا کند شرکت می کنیم، هروقت منافعمان افتضا کند، شرکت نمی کنیم. نمی توانیم اینها را موضع اصولی تلقی کنیم. موضع اصولی، منافع ملی است؛ نـه شرکت و عدم شرکت. در آن روز حضرت امام رحمة الله علیه از آنچه من گفته بودم حمایت کردند و خیلی تجلیل کردند. یادم هست برخی دیگر از همکاران، مفصل تلفنی با من صحبت کردند که حتما به شورای امنیت برو و سخنرانی کن. بعدا برایت خیلی خوب است و از این چیزها . . . . گفتم منافع کشور ما تهدید می شود. من بروم آنجا بنشیم؟ من از آنها خواسته ام چند نکته که متضمن حفظ منافع کشور ما باشد، در قطعنامه بگنجانند. اگر گنجاندند می روم و اگر نگنجاندند نمی روم که صرفا دلم خوش باشد به عنوان عضو شورای امنیت بنشینم و حرف بزنم. نام من کبوتر حرم است. نــه. من این کار را نمی کنم. شرکت نکردم و حضرت امام هم این موضع را تایید کردند. اما قرار نبود هرگز در شورای امنیت شرکت نکنیم. هروقت منافعمان اقتضا کند شرکت می کنیم، هر وقت اقتضا نکند شرکت نمی کنیم. ما کشور مستقلی هستیم. منتها متاسفانه در تهران، شرکت در شورای امنیت به معنی یک موضع اصولی تلقی شد و استنباط برخی این بود که اگر شرکت کنیم، یعنی می خواهیم با توحید در بیفتیم. اشهد ان لا اله الا الله. این اشتباهی بود که شد و نمی بایست بشود. من معتقدم در بعضی از مقاطع ما می بایست در شورای امنیت شرکت کنیم.

این داستان مفصل را گفتم برای این نکتۀ محوری دوم: ژاپنی ها آمدند و گفتند: “ما می دانیم که شما تصمیم گرفته اید در شورای امنیت شرکت نکنید. شرکت نکنید. خیلی هم خوب است. ما شورای دیگری درست می کنیم به غیر از شورای امنیت. اعضای آن را هم تو – سعید رجایی خراسانی – انتخاب کن. از اعضای دائمی شورای امنیت هم هر کس را صلاح می دانی در آنجا بگذار. ما طرحی تهیه می کنیم که نـه به ضرر شما باشد، نـه امنیت شما را تهدید کند و نـه امنیت بین المللی منطقه را تهدید کند. با این طرح می توانیم شما را راضی کنیم که در شورای امنیت شرکت نکرده اید. نقطه نظرهای شما را هم در قطعنامه ای که خارج از شورای امنیت تصویب می کنیم می گنجانیم. بعد آن مصوبه را در شورای امنیت مطرح می کنیم؛ بدون اینکه شما در شورای امنیت شرکت کرده باشید”. من به تهران رفتم و به برخی از آقایان که هنوز هم الحمد لله در قید حیات اند، شخصا گفتم:”چنین وضعی پیش آمده و این بهترین شرایطی است که ما می توانیم پیشنهاد کنیم”. من الان نباید آن شرایط را باز کنم. به صلاح کشور نمی دانم. گفتند: “شما بروید به نیویورک، ما به شما خبر می دهیم”. ما به نیویورک رفتیم و دیگر خبری نشد که نشد. در نتیجه آن فرصت خیلی زیبایی که در واقع در اختیار ما بود، کم ارزیابی شد و منقضی شد. »


یعنی بر خلاف دروغ پردازی های هاشمی رفسنجانی، دیپلماتهای ایران در سازمان ملل کوچکترین نقشی در نوشتن قطعنامه 598 نداشتند. 


دو روز پس از صدور قطعنامه 598 عراق آن را پذیرفت. در روز بیستم مرداد 1388 رجایی خراسانی در نامه ای به دبیر کل وقت سازمان ملل عدم پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران را اعلام کرد هرچند که آن را رد نکرد. در روز 31 شهریور همان سال آیت الله خامنه، که در آن زمان رئیس جمهور بودند، در سازمان ملل سخنرانی کرد و مجددا از پذیرش رسمی قطعنامه 598 سرباز زدند. اما هاشمی رفسنجانی توضیح نداد که اگر واقعا در نوشتن قطعنامه 598 دست داشته پس چرا ایران این قطعنامه را رد کرد و در نهایت ایران، همان طور که سردار علایی گفته است، پس از یک سال و از روی ناچاری آن را قبول کرد؟ 


دروغ سیزده؛ قسمت چهارم


یکی از ادعاهای دروغی که به کرات از زبان مسئولان سیاسی و نظامی ج.ا می شنوید این جملات یا مشابه این جملات  است:

 در زمان جنگ تمام دنیا پشت صدام ایستاده بود و هیچ کس به ما کمک نمی کرد. ایران تنها و یک تنه داشت با تمام دنیا می جنگید. حتی سیم خاردار هم به ما نمی فروختند؛ و قس علی هذا.


مثلا آیت الله ناطق نوری می گوید: در تمام جنگ هیچ کس به ما یک هلیکوپتر یا یک تانک نداد، هیچ چیزی به ما ندادند. (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 433)

این ادعای دروغ به قدری تکرار شده که حتی خود دروغ گویان نیز آن را باور کرده اند. حقیقت اما این است که بسیاری از کشورها خوشحال بودند که بتوانند انبارهای تسلیحاتی خود را به روی ایران بگشایند و از نمد برای خود کلاهی بسازند. انواع و اقسام سلاح ها از انواع و اقسام کشورها راهی ایران شد تا در خدمت سیاست های نظام قرار بگیرند. از جمله این سلاح ها، و مهمترین آنها، می توان به موشکهای دوربرد بالستیک اشاره کرد که از لیبی وارد شدند و در جنگ موشکها شهرهای عراق را هدف قرار دادند. موشکهای ضدهوایی سام-2 (نمونه مهندسی معکوس شده) چینی که در اصفهان برای اولین بار یک فروند میگ-25 عراق را ساقط کردند. قایقهای سوئدی بوگهامر که از سوئد وارد شدند و تا مدتها خلیج فارس را جولانگاه خود کرده بودند. تانکهای ساخت کره شمالی که در عملیات رمضان حضور داشتند و صدها مورد دیگر که فهرست کردن آنها مجالی دیگر می طلبد. من فقط برای اینکه مستند حرف زده باشم قسمتی از صفحه 444 جلد اول کتاب تاریخ تحلیلی جنگ  ایران و عراق (نوشته شده توسط یکی از سرداران سپاه و منتشر شده توسط یکی از انتشاراتی های وابسته به سپاه) را برای شما بازنشر می کنم.

برای اینکه عمق دروغگویی عزیزان مسئولین را بیشتر درک کنید نیم نگاهی به آمار زیر کنید. یک جدول تجهیزات نظامی وارد شده به عراق و جدول دیگر تجهیزات نظامی وارد شده به ایران( بر حسب دلار) را به ترتیب زمان و کشور صادر کننده نشان می دهد. منطقا خوش بخت ترین کشورها آنهایی بودند که هم به ایران سلاح می فروختند و هم به عراق. این سوال که چرا بعضی از کشورها همزمان به ایران وعراق سلاح صادر می کردند و یا اینکه چرا در بعضی از سالهای سلاح می فروختند و در بعضی از سالها نمی فروختند سوال بجایی است ولی از حوزه سواد من خارج است. برای یافتن پاسخ این دو سوال نیاز به سالهای مطالعه است. مطالعه ای که هیچ گاه در ایران انجام نشده و نخواهد شد.


شرکت های کاغذی و ماشین نظامی صدام


در طی جنگ با ایران عراق با تشکیل شبکه های پنهانی سعی می کرد تا تکنولوژی های مورد نیازش را ،در صورت امکان به صورت قانونی و اگر نشد به صورت قاچاقی، وارد کشور کند تا برنامه های تسلیحاتی داخلی اش را پیش ببرد. دستیابی به تکنولوژی ساخت سلاح های شیمیایی و هسته ای و تجهیزات الکترونیک در صدر نیازهای دولت عراق قرار داشت. داستان این شبکه های پنهانی چه بود؟ فایل زیر را بخوانید.