جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

تحلیل جنگ ایران اسرائیل؛ شماره دو

خوب حالا وقتشه ببینیم اصلا چرا اسرائیل حمله کرد به ایران؟ هیچ آدم عاقلی وقتی بغل گوشش ده تا گروه تروریستی مثل حماس و حزب الله لبنان هست و بزرگترین همسایه ش(سوریه ) هم هنوز درگیری داخلی داره و درست و درمون آروم نشده و در داخل هم هر روز مردمش بر علیه ش دارن تظاهرات می کنند پا نمیشه 1500 کیلومتر راه بیاد تا حمله بکنه به کس دیگه مگر اینکه این حمله واقعا لازم باشه. آیا واقعا لازم بوده نتانیاهو حمله کنه به ایران؟ الان این قضیه رو قراره تحلیل بکنم.


نظام اسلامی که در روز 23 بهمن 57 جای نظام ستم شاهی رو گرفت از همون اولش مخالف سرسخت اسرائیل بود. امام خمینی حتی زمانی که تحت فشار شدید دستگاه امنیتی شاه بود لحظه ای از بدگویی نسبت به اسرائیل دست برنمی داشت چه برسه الان که خودش رهبر کشور شده بود. این که این فکر از کجا نشأت گرفته بود که ما باید ناجی فلسطین بشیم رو در جای دیگه   تحلیل خواهم کرد و این که آیا اصلا این دشمنی کار درستی بود یا خیر رو هم در جای دیگه. اما درست یا غلط دشمنی با اسرائیل شد یکی از محورهای اساسی سیاست خارجی ایران. ورود سازمان تروریستی الفتح (یاسر عرفات) به ایران درست یک هفته بعد از 22 بهمن 57 و تحویل سفارت اسرائیل در تهران به او دارای پیامی برای اسرائیل بود که این پیام رو هم اتفاقا خوب گرفتند.


اما چیزی که هست ایران هیچ وقت فرصت نکرد مستقیما با اسرائیل شاخ به شاخ بشه. اقتصاد کشور که ویران شده بود. درگیری هایی در ترکمن صحرا و کردستان به وجود اومد. بعد هم کم کم خواستیم انقلاب رو صادر کنیم به کشورهای همسایه که سبب دشمنی عراق و در نهایت شاخ به شاخ شدن با صدام شد. یعنی از یک بحران رفتیم داخل یه بحران دیگه و عملا موضوع اسرائیل به کنار گذاشته شد. بعدشم که درگیری با گروه های مخالف مثل مجاهدین خلق و چریک های فدایی قضیه رو برای ج.ا. پیچیده تر کرد و تمرکز رژیم رفت روی امنیت داخلی و جنگ.


اما در سال 1982 اسرائیل به لبنان حمله کرد. هدف اصلی اسرائیل این بود که فتح رو به کلی از لبنان بیرون بکنه و این کار رو هم کرد اما اشغال پایتخت یک کشور مسلمان چیزی نبود که ج.ا. بتونه تحملش کنه. خلاصه اینکه ایران اون زمان خودش رو رهبر جهان اسلام می دونست و اشغال بیروت رو به عنوان  توهین شخصی به خودش برداشت کرد. ایران هم در جواب برداشت یه تیپ از ارتش و یه تیپ از سپاه (توجه کنید فقط دو تا  تیپ) فرستاد سوریه که از اونجا همین جوری پیاده گز کنند و برن تا خود بیروت و بیروت رو آزاد کنند. حافظ اسد (بابای بشار اسد) که فهمیده بود نقشه ایران چقدر شخمی-تخلیه هی سر راه شون سنگ انداخت تا خود ایرانی ها برگشتند ایران و قضیه ختم به خیر شد.


اما کسانی که ام القرای جهان اسلام رو مدیریت می کردند این قضیه رو فراموش نکردند. ایران یه  استراتژی سه مرحله ای ریخت تا بزنه و خوار مادر اسرائیل رو به هم پیوند بده. من قبل اینکه استراتژی ایران رو توضیح بدم اول یه گریزی بزنم به صحنه شکار خرس.


دوستان اگر این فیلمهای شکار خرس رو دیده باشید متوجه می شید که اول 10-20 سگ رو می ندازند به جون خرس تا حسابی خسته ش بکنن. خرس می تونه تک تک اونها رو بزنه اما از  پس همه شون با هم بر نمیاد. بعد که خرس  خسته شد تازه شکارش می کنند. ایران هم که می دونست همسایه اسرائیل نیست و نمیتونه مستقیم اسرائیل رو هدف قرار بده تصمیم گرفت از روش شکار خرس استفاده بکنه. البته قطعات این پازل رو یک روزه نچیدند و تقریبا 10-15 سال طول کشید تا این استراتژی سه مرحله ای رو پیکر بندی بکنند. حالا این استراتژی مقابله با اسرائیل چیه:


برنامه کوتاه مدت: به راه انداختن گروه های شبه نظامی مثل حزب الله لبنان و جهاد اسلامی (حماس رو  خود اسرائیل درست ش کرده بنابراین از این معادله بیرون می ذارمش) و مشغول نگه داشتن 24 ساعته نهادهای امنیتی اسرائیل


برنامه میان مدت: ساختن تعداد زیادی موشک بالستیک که به صورت یکباره بزنن و کار رو یکسره بکنن


پس سومی ش کو؟ عرض می کنم خدمت تون الان. خوب ایران می خواست با موشک اسرائیل رو شخم بزنه. خیلی م عالی. اما دو تا مشکل کوچولو این وسط وجود داشت. اول اینکه خود اسرائیل هم یه تعداد زیادی موشک بالستیک ساخته بود. دوما اینکه موشکهای بالستیک اسرائیل کلاهک هسته ای هم داشتند. پس در نتیجه اگر ایران برنامه میان مدت ش رو اجرا می کرد اسرائیل هم میزد و کلا ایران رو محو می کرد. اینجا بود که یه برنامه بلند مدت هم تعریف شد:


برنامه بلند مدت: ساخت سلاح هسته ای توسط ایران به عنوان یک ابزار بازدارنده.


در حقیقت ایران می خواست با داشتن سلاح هسته ای سطح درگیری با اسرائیل رو در سطح سلاحهای متعارف نگه داره چون فکر می کرد اگر در همین سطح موشک پرونی باشه با توجه به وسعت کم اسرائیل و وسعت زیاد ایران در نهایت این اسرائیل هستش که بازنده جنگه.


اما برنامه بلند مدت ایران همون اولش لو رفت و هر روز کشورهای غربی در برابرش مانع تراشی کردند تا اون رو کند بکنند. 


اسرائیل که متوجه برنامه ایران شده بود از یک طرف باید زمان بندی ایران رو بهم می زد و از طرف دیگه باید برنامه هسته ای ایران رو کاملا متوقف می کرد که در صورت درگیری همه جانبه با ایران کلاهکهای هسته ایش بتونه امنیتش رو تضمین بکنه. پس کاری که کرد این بود که حماس رو ترغیب کرد تا به اسرائیل حمله بکنه. این رو کامل در اون فیلمی که درست کردم توضیح ش دادم. حمله حماس به اسرائیل (همون طور که اسرائیلی ها حدس زده بودند) یک  زنجیره از حوادث رو رقم زد که حالت دومینویی گرفتند. اسرائیل که برای هر مرحله از درگیری پلن داشت پلن هاش رو یک به یک جلو برد تا خود ایران وارد درگیری بشه و اون برنامه میان مدتش رو عملی بکنه. زدن هنیه، زدن کنسولگری ایران در دمشق، زدن سید حسن و این تحرکات همه ش برای این بود که ایران وارد یه جنگ درست و حسابی بشه که ج.ا. دم به تله ندادش. حتی در آبان 1403 اومدن ایران رو زدند که اصلا این دفعه ایران جواب هم نداد.


در همین حین ایران هم فعالیتهاش رو برای ساخت بمب هسته ای سرعت داد . ترامپ که اومد سرکار قبلش تهدید کرده بود که ایران رو سرجاش بشونه. به همین دلیل بعد از ریاست جمهوری ترامپ ایران قبول کرد که با آمریکا مذاکره کنه (دست کم غیر مستقیم) . هدف ایران این بود که زمان کافی به دست بیاره تا در این فرصت دست کم یه بمب هسته ای رو آزمایش بکنه. اما این داستان مذاکره خودش یه فریب استراتژیک بود. ترامپ با نتانیاهو بسته بود که سر ایران رو به مذاکره گرم بکنه تا نتانیاهو آخرین برنامه ریزی ش برای حمله به ایران رو انجام بده و خوب شد آنچه شد.


حالا اینکه اصلا چرا ایران رفت سراغ بمب هسته ای هم  خودش موضوع یه تحلیل دیگه است که اگر عمری بود براتون خواهم نوشت


تحلیل جنگ موشکی ایران و اسرائیل بر اساس «۳۶ استراتژی نظامی چین»


مقدمه:

کتاب «۳۶ استراتژی چینی» مجموعه‌ای از دکترین‌های جنگی و سیاسی است که برخلاف رویکرد خطی و مستقیم، بر فریب، فرصت‌طلبی، انعطاف و استفاده از ضعف دشمن تأکید دارددر این تحلیل، مهم‌ترین استراتژی‌هایی که در حملات اخیر اسرائیل و ایران مشاهده می‌شود، آورده شده است.


 استراتژی‌های به‌کاررفته توسط اسرائیل


 استراتژی 6 – “صدا از غرب، حمله از شرق

(东击西 – “Make a sound in the east, then strike in the west”)

تحلیل:
اسرائیل با مانورهای رسانه‌ای یا تحرکات نمایشی در نقاط دیگر منطقه، ذهن ایران را از هدف واقعی منحرف کرد، سپس از مسیری غیرمنتظره حمله کرد. حمله هوایی در زمان اعلام پایان درگیری، نمونه‌ای از اجرای این استراتژی بود.


 استراتژی 3 – “قتل با شمشیر دیگران

(借刀杀人 – “Kill with a borrowed knife”)

تحلیل:
اسرائیل در بسیاری موارد ترجیح داده از نیروهای نیابتی، متحدان منطقه‌ای، یا فشار بین‌المللی برای ضربه زدن به ایران استفاده کند، به‌جای درگیری مستقیم.


 استراتژی 13 – “دشمن را با باز کردن دروازه فریب بده

(开门揖盗 – “Open the gates to the thief”)

تحلیل:
اسرائیل ممکن است عمداً خود را آسیب‌پذیر نشان داده باشد (مثلاً اعلام بی‌پاسخ‌ماندن حمله ایران)، تا ایران را به حمله‌ای قابل پیش‌بینی ترغیب کند، سپس آن را با سامانه‌های پدافندی مهار نماید.


 استراتژی 30 – “دزد را در آتش بگیر

(反客为主 – “Make the guest the host”)

تحلیل:
با تحریک ایران به واکنش مستقیم، اسرائیل نقش «میزبان بحران» را به دست گرفت و ایران را در نقش مهاجم قرار داد، تا در عرصه بین‌المللی وجهه خود را به‌عنوان قربانی نشان دهد.


 استراتژی 35 – “به کوه نگاه کن تا ببرها بجنگند

(调虎离山 – “Watch the tigers fight from the mountain”)

تحلیل:
اسرائیل سعی دارد رقبا و نیروهای نیابتی ایران را به درگیری با یکدیگر یا با دیگر قدرت‌ها بکشاند، بدون آنکه مستقیماً وارد نبرد فرسایشی شود.


 استراتژی‌های به‌کاررفته یا نادیده‌گرفته‌شده توسط ایران


 استراتژی 12 – “طعمه را رها کن تا شکار بزرگ‌تر را بگیری

(贼擒王 – “Sacrifice the plum tree to preserve the peach tree”)

تحلیل:
ایران در حمله اخیر، برخی اهداف سطح‌پایین و نمایشی را انتخاب کرد، شاید برای حفظ ساختار بازدارندگی منطقه‌ای خود (پرهیز از درگیری مستقیم با آمریکا یا اتلاف منابع اصلی).


 استراتژی 29 – “درختی بکار، تا زیر آن دشمن را بگیری

(树上开花 – “Plant flowers on a tree to trap the enemy beneath”)

تحلیل:
ایران طی سال‌ها ساختارهای نیابتی متنوعی ایجاد کرده است (حماس، حزب‌الله، انصارالله...) که همچون شاخه‌هایی‌اند که دشمن را محاصره می‌کنند. اما در این حمله خاص، به‌جای استفاده کامل از این ابزارها، ورود مستقیم داشت.


 استراتژی 8 – “از وضعیت اضطراری بهره ببر

(暗渡陈仓 – “Cross the sea without the emperor’s permission”)

نقض:
به جای بهره‌گیری از غافلگیری یا بحران‌سازی تدریجی، ایران حمله‌ای آشکار، رسمی و قابل ردیابی انجام داد—که ضد روح این استراتژی بود.


 استراتژی 2 – “محاصره وی برای نجات ژائو

(围魏救赵 – “Besiege Wei to rescue Zhao”)

نقض:
ایران می‌توانست به‌جای حمله مستقیم، در نقاط دیگر فشار وارد کند (مثلاً در سوریه، دریای سرخ یا جبهه‌های نیابتی)، اما انتخاب مسیر مستقیم باعث شد اسرائیل روی دفاع داخلی متمرکز شود.


 استراتژی 1 – “فریب دشمن برای عبور از دریا

(瞒天过海 – “Deceive the heavens to cross the sea”)

نقض:
ایران بدون هیچ‌گونه فریب، کاملاً علنی و پیش‌بینی‌پذیر عمل کرد. این در تضاد کامل با استراتژی سنتی چینی است که بر فریب و پنهان‌کاری در اجرای عملیات تأکید دارد.


جنگ موشکی ایران و اسرائیل در پرتوی کتاب هنر جنگ اثر سان تزو


این نوشته از صفر تا صد توسط چت جی پی تی 4 نوشته شده است

تطبیق حملات موشکی اسرائیل با آموزه‌های کتاب «هنر جنگ» از سان تزو

1- اصل: «جنگ بر فریب استوار است»

هر جنگی بر پایه فریب است.

تحلیل:
اسرائیل با استفاده از فریب‌های تاکتیکی (مانند تحرکات نمایشی در مرزهای دیگر، یا پیام‌های متناقض از طریق رسانه‌ها) موجب سردرگمی در تحلیل‌گران نظامی و تأخیر در واکنش ایران شد.

حمله محدود و غیرقابل پیش‌بینی، آن هم پس از ادعای پایان درگیری، کاملاً مطابق با این اصل بود.

2- اصل: «اگر دشمن متحد است، او را تجزیه کن»

تحلیل:
با افزایش فشار روانی و آسیب رساندن به اقتدار نظامی ایران، هدف می‌تواند شکاف در میان فرماندهان نظامی، نخبگان سیاسی یا بین نیروهای هم‌پیمان در محور مقاومت باشد. این حملات طوری طراحی شده‌اند که ایران را از درون تضعیف کنند، نه لزوماً از بیرون نابود.

3- اصل: «به آن‌چه دشمن از آن مراقبت می‌کند حمله کن»

تحلیل:
اسرائیل نقاط حساس و نمادین (مثل پایگاه‌های نظامی یا سامانه‌های راداری) را هدف قرار داد که ضربه روانی و رسانه‌ای شدیدی داشتند، حتی اگر خسارت فیزیکی محدود بود. حمله از مکان یا زاویه‌ای که ایران انتظارش را نداشت، یکی از خطوط طلایی سان تزوست.

4- اصل: «جنگ سریع، دقیق، و با حداقل درگیری مستقیم»

تحلیل:
اسرائیل تلاش می‌کند تا با حملات کوتاه، دقیق و پرهزینه برای طرف مقابل، بدون ورود به جنگ گسترده، اهداف استراتژیک خود را محقق کند. این اصل بارها توسط سان تزو تأکید شده: جنگ باید سریع و مؤثر باشد، نه طولانی و فرسایشی.

5- اصل: «شناخت دشمن، شناخت خود»

تحلیل:
اسرائیل در طراحی این حملات، شناخت دقیقی از نقاط ضعف و محدودیت‌های واکنش ایران داشته: وضعیت اقتصاد، تنش داخلی، محدودیت در پاسخگویی گسترده، و فشار بین‌المللی. این شناخت دقیق، کلید اصلی موفقیت عملیات‌های محدود اما پرضربه بوده.

6- اصل: «پیش از جنگ، پیروزی را باید ساخت»

تحلیل:
اسرائیل پیش از شروع حمله، با تضعیف روانی و دیپلماتیک ایران، حمایت‌های جهانی را به‌دست آورد و زمینه را برای جنگی از پیش‌برنده‌شده فراهم کرد. سان تزو بر این تأکید دارد که فرمانده خوب، نبرد را پیش از آغاز در میدان ذهن، سیاست و روان پیروز می‌شود.

جمع‌بندی:

اسرائیل در حملات اخیر به‌وضوح از اصول سان تزو استفاده کرده است:

  • حمله محدود، دقیق و غیرقابل پیش‌بینی
  • بهره‌گیری از فریب روانی و رسانه‌ای
  • هدف‌گیری نمادهای قدرت و نه فقط زیرساخت
  • به‌کارگیری دانش عمیق از نقاط ضعف ایران

این یعنی جنگ، آن‌طور که سان تزو می‌گوید، نه در میدان نبرد، بلکه در ذهن و برنامه‌ریزی پیروز یا باخته می‌شود.

 تطبیق واکنش نظامی ایران با آموزه‌های  کتاب«هنر جنگ» سان تزو

1نقض اصل فریب نظامی و روانی

تحلیل:
ایران حمله‌ای مستقیم، علنی، و از پیش‌اعلام‌شده انجام داد (مانند «عملیات وعده صادق»). سان تزو می‌گوید باید دشمن را غافلگیر کنی؛ اما ایران خودش زمان و مسیر حمله را آشکار کرد و در واقع، فرصت دفاع کامل را به اسرائیل هدیه داد. این تضاد مستقیم با اصل فریب است.

2. نقض اصل حمله به نقاط ضعف دشمن

تحلیل:
ایران عمدتاً به پایگاه‌های نظامی و مناطقی هدف گرفت که اسرائیل از مدت‌ها پیش برای دفاع از آن‌ها آماده بود (مانند دیمونا یا مراکز فرماندهی). یعنی درست به جایی که دشمن آماده بود حمله شد، نه جایی که بی‌دفاع بود.

درحالی‌که حمله از نقطه ضعف ـ مثلاً جنگ الکترونیک، خرابکاری صنعتی، یا سایبری ـ شاید بازدهی بیشتری داشت.

3. نقض اصل پیروزی قبل از شروع نبرد

تحلیل:
سان تزو تأکید دارد که قبل از نبرد، باید پیروزی را در سیاست، اطلاعات، دیپلماسی، افکار عمومی و آمادگی داخلی ساخت.

اما ایران نه حمایت افکار عمومی جهانی را داشت، نه انسجام داخلی، نه قدرت اقناعی در سازمان‌های بین‌المللی.

یعنی جنگ را در حالی آغاز کرد که از پیش در «ذهن جهانی» بازنده شده بود.

4. نقض اصل استفاده از نیروی انعطاف‌پذیر و غیرقابل پیش‌بینی

تحلیل:
واکنش ایران مبتنی بر سلاح‌های بالستیک کلاسیک و قابل ردیابی بود. سان تزو توصیه می‌کند که حمله باید مانند آب باشد: جایی حمله کن که دشمن مقاومت ندارد. ایران مسیر و ابزار را از قبل مشخص کرده بود؛ کاملاً قابل پیش‌بینی بود.

5. رعایت اصل جنگ نیابتی و تنوع ابزارها

تحلیل:
ایران در طول سال‌ها ساختار نیابتی پیچیده‌ای در منطقه ایجاد کرده (حماس، حزب‌الله، انصارالله یمن، حشدالشعبی، فاطمیون و...).

این دقیقاً مطابق با اصل سان تزو است:

"برترین پیروزی آن است که بدون جنگ، دشمن را شکست دهی."

اما در این مورد خاص، ایران به‌جای تکیه بر نیابتی‌ها، خودش وارد بازی شد و این اصل را هم ناقص اجرا کرد.

6. نقض اصل اقتصاد در جنگ

تحلیل:
ایران در شرایط اقتصادی شکننده‌ای دست به یک تقابل مستقیم و پرهزینه زد. حمله‌ای که بازده نظامی کم ولی هزینه رسانه‌ای و اقتصادی بالا داشت.

سان تزو تأکید دارد که جنگ باید سریع، کم‌هزینه و بازده‌محور باشد، نه فرسایشی و پرخرج.

موشک، افسانه‌ای که به دام بدل شد: از جنگ خلیج‌فارس تا وعده صادق

فوری/ موج جدید عملیات موشکی وعده صادق ۳ آغاز شد/ آژیرهای خطر در اسرائیل به صدا درآمد

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: شکست، یتیم است اما پیروزی هزار پدر دارد. این جمله شاید بهترین توصیف برای فضای تحلیل و موضع‌گیری پیرامون حملات موشکی اخیر ایران باشد—حملاتی که در قالب «وعده صادق» شناخته می‌شوند، اما حالا با سکوت و بی‌تحلیلی بی‌سابقه‌ای مواجه‌اند.

در مهرماه سال 1402، حمله غافلگیرکننده حماس به اسرائیل، بسیاری از محافل رسانه‌ای و مجازی در ایران را به جنب‌وجوش انداخت. تحلیل‌گران بی‌شمار، سناریوهای پیچیده طراحی کردند، تایمر سقوط اسرائیل راه انداختند، و فضای هیجانی گسترده‌ای شکل گرفت. اما اکنون، پس از عملیات وعده صادق سوم، که هم‌زمان با یکی از تلخ‌ترین ایام در آستانه عید قربان برای افکار عمومی ایران رقم خورد، خبری از آن شور و تحلیل نیست. در عوض، صدایی که بیشتر شنیده می‌شود، توجیه و عقب‌نشینی است: "ما قبلاً هشدار داده بودیم."

اما کسی نمی‌پرسد: چرا با این حجم از دستگاه‌ها و نهادهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، اتفاقی افتاد که نباید می‌افتاد؟ چه شد که در برابر حمله‌ای کم‌سابقه، که قلب خاک ایران را هدف گرفت، شاهد چنین وضعیت سردرگمی بودیم؟ پاسخ این سؤال نه در تصمیمات امروز یا دیروز، بلکه در تاریخی دورتر نهفته است—شاید به اندازه‌ی سال ۱۹۹۱ میلادی، زمانی که عراق به کویت حمله کرد.


وقتی صدام برای ما دام پهن کرد، و ما سال‌ها بعد گرفتار شدیم

در جریان اشغال کویت، صدام حسین برای شکستن اتحاد ائتلاف بین‌المللی، تصمیم گرفت به‌جای پاسخ مستقیم به نیروهای آمریکایی، اسرائیل را با موشک‌های بالستیک هدف قرار دهد. هدف این بود که کشورهای عربی، تحت فشار افکار عمومی، از ائتلاف خارج شوند. اما اسرائیل که در جنگ درگیر نبود، با شگردی کهنه، خود را قربانی نشان داد و افکار عمومی جهان را به‌نفع خود بسیج کرد.

ایران، که تنها چند ماه پیش از آن جنگی ۸ ساله را با عراق پشت سر گذاشته بود، به دقت این رویدادها را رصد می‌کرد. یکی از تجربیات تلخ ایران در آن جنگ، ضربات شدید موشک‌های بالستیک عراق به مناطق شهری بود. این تجربه و کمبود هواپیماهای جنگی، ایران را به‌سمت توسعه برنامه موشکی سوق داد. طی سال‌های بعد، این روند به‌صورت جدی دنبال شد—تا جایی که ایران توانست موشک‌هایی با مبناهای روسی را کپی‌سازی و سپس بومی‌سازی کند.

اما غفلت ایران در یک نکته کلیدی بود: موشک‌های صدام هیچ‌گاه خسارت استراتژیک مؤثری به اسرائیل وارد نکردند. ناله‌ها و مظلوم‌نمایی‌های تل‌آویو، بیش از آن‌که نشانه‌ی ضعف باشد، تاکتیکی برای ایجاد اجماع جهانی و تحریک ایران به تداوم یک مسیر نادرست بود. اسرائیل موفق شد ایران را متقاعد کند که نقطه‌ضعفش در برابر موشک‌های بالستیک است. در نتیجه، تهران تصمیم گرفت تقریباً همه‌ی تخم‌مرغ‌های نظامی خود را در سبد موشک بگذارد.


دام بالستیک؛ وقتی دشمن نقطه‌ضعف ساختگی به ما معرفی کرد

برای منصف بودن باید گفت ایران طی دهه‌های اخیر، نه‌تنها در موشک‌های بالستیک، بلکه در تولید انواع دیگر موشک‌ها—از کروز تا ضدتانک و ضدکشتی—پیشرفت چشمگیری داشت. اما آن‌چه رسانه‌ای و سیاسی شد، فقط بالستیک بود. هر بار که ایران آزمایش موشک بالستیک انجام می‌داد، فریاد اسرائیل و غرب بلند می‌شد. اما زمانی که ایران، مثلاً، موشک کروز دریایی آزمایش می‌کرد، هیچ رسانه‌ای به آن توجه نمی‌کرد.

این واکنش هدفمند بود. غرب و اسرائیل با بزرگ‌نمایی خطر موشک‌های بالستیک، ذهن سیاست‌گذار ایرانی را مهندسی کردند. آنان به جهان القا کردند که موشک بالستیک، آن تهدید جدی است—در حالی که خودشان هم‌زمان مشغول توسعه سامانه‌های پیشرفته‌ی ضد بالستیک بودند. ایران اما در این دام گرفتار شد: سلاحی که روزی نماد قدرت تلقی می‌شد، امروز به یک ابزار خنثی در جنگ‌های نوین بدل شده—و از قضا، دشمن برای همین آن را بزرگ کرده بود.


وعده صادق، آینه‌ی تمام‌نمای یک خطای تاریخی

در عملیات وعده صادق سوم، ایران حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ موشک بالستیک شلیک کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهند تنها ۶ تا ۱۰ موشک توانستند به اهداف برسند. حتی اگر عدد را سخاوتمندانه ۶۰ هم فرض کنیم، باز هم تنها یک‌سوم اصابت موفق بوده است—و این، در منطق جنگ، یک شکست آشکار محسوب می‌شود. اگر در برابر شلیک این حجم از موشک، تنها چند کشته غیرنظامی و خسارت‌های پراکنده گزارش شود، نمی‌توان آن را پیروزی تلقی کرد.

اما خطرناک‌تر از آمار اصابت یا تلفات، توهم قدرتی است که از این مسیر تغذیه می‌شود. برای سال‌ها، به‌جای سرمایه‌گذاری در ارتش کلاسیک، پدافند هوایی، ناوگان دریایی یا نیروی هوایی، همه‌چیز به موشک گره خورد—آن‌هم بر مبنای تحلیلی که از دل عملیات روانی دشمن شکل گرفت.


جمع‌بندی: بازنگری به‌جای پافشاری

ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که دیگر زمان توجیه و بازتولید افتخارهای موشکی نیست. شرایط منطقه، نوع تهدیدات، و کارایی تسلیحات دگرگون شده است. عملیات وعده صادق باید نه به‌عنوان یک نماد مقاومت، بلکه به‌عنوان سندی برای بازنگری در راهبردهای نظامی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.

اگر راهبردی که از سال ۱۹۹۱ تا امروز دنبال شده، نتوانسته در لحظه بحران مانع از تحقیر و نفوذ دشمن شود، شاید زمان آن رسیده که از نو فکر کنیم—نه با هیجان، بلکه با شجاعت، و نه برای انتقام، بلکه برای بقا.



نویسنده : رضا کیانی موحد 26ام خرداد 1403

تحلیل ناکامی در «وعده صادق»: تأخیر، هدف‌گذاری مبهم و اجرای ضعیف

فوری/ موج جدید عملیات موشکی وعده صادق ۳ آغاز شد/ آژیرهای خطر در اسرائیل به صدا درآمد



در روزهای گذشته، مجموعه‌ای از عملیات‌های موشکی ایران که تحت عنوان «وعده صادق» شناخته می‌شود، بار دیگر در مرکز توجه افکار عمومی و تحلیل‌گران قرار گرفت. در حالی که رسانه‌های رسمی و نهادهای امنیتی تلاش داشتند تا هرگونه نقد به این اقدامات را سرکوب یا محدود به تمجید کنند، واقعیت میدانی و نشانه‌های استراتژیک حاکی از آن است که هر دو عملیات وعده صادق یک و دو، به رغم جنبه‌های نمادین، در تحقق اهداف کلان خود ناکام مانده‌اند.

در این تحلیل، به سه مؤلفه کلیدی در ناکارآمدی این عملیات‌ها پرداخته می‌شود: زمان‌بندی، انتخاب اهداف، و نحوه اجرای حمله. پیش از ورود به جزئیات، ضروری است تأکید شود که هدف اصلی از این حملات، ارسال پیام بازدارندگی و نمایش «اراده پاسخ‌دهی» ایران بود. با این حال، بازتاب این حملات در عرصه بین‌المللی، و مهم‌تر از آن، واکنش‌های بعدی اسرائیل، نشان می‌دهد که این پیام یا به درستی ارسال نشده یا دچار سوء برداشت شده است.


درس‌های عین‌الاسد؛ زنگ خطری که شنیده نشد

برای درک بهتر، باید به نقطه عطفی در تاریخ تقابل ایران و آمریکا بازگردیم: حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد در دی‌ماه ۱۳۹۸. این حمله، پاسخی به ترور سردار قاسم سلیمانی بود. اما آنچه بیش از همه مورد انتقاد قرار گرفت، تأخیر یک‌هفته‌ای ایران در واکنش بود؛ تأخیری که پیام ضعف در تصمیم‌گیری سریع را به دشمن منتقل کرد. همین الگو در عملیات‌های «وعده صادق» نیز تکرار شد.

در وعده صادق اول، واکنش ایران به حمله اسرائیل به کنسولگری در دمشق (۱۳ فروردین ۱۴۰۳) با تأخیری ۱۲ روزه در ۲۵ فروردین انجام شد. در وعده صادق دوم نیز واکنش به ترور سید حسن نصرالله (۶ مهر ۱۴۰۳) تنها پس از چهار روز صورت گرفت، که هرچند کوتاه‌تر بود، اما باز هم نتوانست عنصر «غافلگیری» را به همراه داشته باشد.

در سومین اقدام، یعنی وعده صادق ۳، واکنش نسبتاً سریع‌تری انجام شد، اما همچنان تأخیر چندساعته پس از حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران، نشان داد که تصمیم‌گیری‌های راهبردی در سطوح فرماندهی، با کندی و سردرگمی مواجه‌اند.


انتخاب اهداف: از بازدارندگی تا نمادگرایی

یکی از نقاط ضعف اساسی در عملیات‌های پیشین، انتخاب اهداف نمادین به جای نقاط استراتژیک بود. در حالی که پیش از هر دو عملیات، چهره‌های مهم سیاسی و نظامی ایران یا متحدانش توسط اسرائیل ترور شده بودند، پاسخ ایران به اهدافی چون پایگاه‌های نظامی درجه دوم یا سوم محدود شد. این تصمیم، به جای بازدارندگی، نوعی پیام عدم تمایل به درگیری گسترده را به دشمن منتقل کرد.

انتظار این بود که در واکنش به اقداماتی مانند ترور سید حسن نصرالله یا حمله به کنسولگری، ایران مراکز حیاتی‌تر مانند کاخ ریاست جمهوری، کنست (پارلمان)، یا ستاد ارتش اسرائیل را هدف قرار دهد. اما با کنار گذاشتن این اهداف کلیدی، عملاً فضای بازی به نفع تل‌آویو باقی ماند.


اجرای فنی: ضربه‌ای که زده شد، اما کارساز نبود

در بعد فنی نیز، عملیات‌ها از دقت و شدت کافی برخوردار نبودند. موشک‌های استفاده‌شده از نظر وزن کلاهک، دقت هدف‌گیری و شدت تخریب نتوانستند تأثیری فلج‌کننده بر زیرساخت‌های نظامی اسرائیل بگذارند. به‌عنوان مثال، حتی حمله به پایگاه نواتیم که می‌توانست پیام روشنی دربر داشته باشد، به گونه‌ای طراحی نشده بود که موجب از کار افتادن چند هفته‌ای آن شود.

این ضعف‌ها در کلاهک، دقت و تعداد موشک‌ها باعث شد تا اسرائیل نه‌تنها عقب‌نشینی نکند، بلکه حمله‌ای دیگر در ۲۳ خرداد را تدارک ببیند و اجرا کند. به بیان ساده‌تر، دشمن به این برداشت رسید که ایران حتی در صورت داشتن اراده، از توانایی مؤثر پاسخ‌گویی فوری برخوردار نیست.


جمع‌بندی: بازدارندگی یا بازخوانی؟

با مرور روند سه عملیات وعده صادق، می‌توان گفت که هدف اصلی، یعنی نمایش اراده نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، آن‌گونه که باید و شاید محقق نشده است. تأخیر در پاسخ، هدف‌گذاری محافظه‌کارانه، و ضعف در اجرای فنی باعث شده‌اند که این حملات بیشتر به مانوری رسانه‌ای شبیه باشند تا عملیات‌هایی که بتوانند استراتژی دشمن را مختل کنند.

اگر قرار است در آینده، واکنش‌های نظامی ایران به تهدیدات جدی‌تر گرفته شوند، نیازمند بازنگری در سه حوزه کلیدی هستیم: تصمیم‌گیری سریع، هدف‌گذاری مؤثر، و اجرای قاطع. در غیر این صورت، عملیات‌های بعدی نیز صرفاً تکرار نسخه‌هایی نیم‌بند از گذشته خواهند بود—بدون قدرت بازدارندگی، و با احتمال تشدید تهدیدات.


نویسنده : رضا کیانی موحد 26ام خرداد 1403

وی 2 های انگلیسی

undefined

در حدود 6 ماه پس از پایان جنگ دوم جهانی بریتانیا اقدام به پرتاب 4 فروند موشک بالستیک نمود. این موشکها ثمره تلاشهای دانشمندان بریتانیا نبودند بلکه در حقیقت موشکهای وی 2 آلمانی بودند که برای بررسی و آزمایشات فنی توسط متخصصین بریتانیایی مونتاژ و پرتاب شده بودند. البته این تنها بریتانیایی ها نبودند که بر سر این خوان نعمت نشستند. آمریکا، روسیه و فرانسه بلافاصله پس از جنگ شروع به استفاده از دانشمندان آلمان وتجربیات آنها نمودند. تکنولوژی نظامی آلمان چنان غنی بود که تاثیری عظیم بر صنایع نظامی قدرتهای آن زمان گذاشت. مخصوصا موقعیت آلمان نازی در زمینه ساخت تانک، زیردریایی و موشک یک سروگردن از بالاتر رقبایش بود. بیایید نیم نگاهی به داستان وی 2 های بریتانیایی بیافکنیم.

اسکادهای وحشت آفرین


ایرانی ها از تجربیات خود و همچین تجربه حمله موشکی عراق به عربستان و اسرائیل درس آموختند. در ابتدای دهه 90 -همراه با همسایه های زیادی که شروع به مسلح کردن خود با موشک کرده بودند- ایران پروژه توسه موشکهای بومی خود را به راه انداختند تا بتوانند موشک بالستیک میان بردی تولید کنند.

نتیجه این پروژه، تولید شهاب-3 بود. شهاب-3 موشکی با سوخت مایع و برد متوسط است و در میان موشکهای بالستیک ایران بیشترین برد را داراست. این موشک از دل همکاری موشکی مشترک ایران و کره شمالی در زمینه تحقیقات و توسعه موشکهای بالستیک -در دهه80- بیرون آمد. در آن زمان توسعه پروژه نودونگ بر اساس توسعه موشکهای اسکاد انجام می گرفت.


مقاله مفصل تام کوپر درباره موشک شهاب سه را در اینجا بخوانید.

توپخانه هسته ای

undefined

زمانی که هنوز تکنولوژی ساخت موشکهای بالستیک در مراحل اولیه خود به سر می برد بهترین راه انداختن یک بمب هسته ای بر روی دشمن استفاده از هواپیما یا توپخانه بود. درباره توپخانه هسته ای می توانید فایل زیر را بخوانید.