حالا که صحبت درگذشتگان پیش اومد یادی هم بکنیم از مرحوم ناصر عبداللهی.با هم بشنویم ترانه ی راز
کرونا که تازه از چین زده بیرون خیلیا می گفتن که باید تاریخ بشر رو تقسیم کرد به قبل از کرونا و بعد از کرونا.... حالا من نمی خوام بحث کنم که حق با اونها بودش یا نه، ولی خیلی چیزها نقطه عطف هستند. مثلا بمب هسته ای هیروشیما تاریخ جنگ ها رو تقسیم می کنه به قبل و بعد ... یا نبردناو دردناوت که انگلیسیا ساختنش تاریخ ساخت نبردناوها رو تقسیم کرد به بعد از دردناوت و قبل از دردناوت.
در حوزه ی موسیقی پاپ عرب هم میشه تاریخ مرگ ناجوانمردانه (و البته تلخ)سوزان تمیم رو یه نقطه عطف دونست.... یعنی باید بگیم موسیقی پاپ قبل از سوزان تمیم و قبل از سوزان تمیم... سوزان تمیم جواهری بود که بعید میدونم که مادر دهر بازهم چنین لعبتی رو به دنیا بیاره.... همه چیزش یونیک بود: قیافه، شکل، صورت، هیکل، تیپ، صدا، ... و خلاصه هر چه خوبان داشتند این خانم همه رو یه جا داشت... برای اینکه بتونید یه تصویر ذهنی داشته باشید از چیزی/کسی که مورد بحث هست یه فیلم ازش اینجا می ذارم(اگه نتونستید ببینید فیلم رو از اینجا دانلودش کنید)
با همه این کمالات سوزان یه عیب کوچولو داشت: مثل خیلی دیگه از خوشگلا از داشتن نعمت عقل محروم بود و به همین دلیل هم سرنوشت بسیار بدفرجامی پیدا کرد.
سوزان تمیم رفت با یه نماینده مجلس مصر( در دوره حسنی مبارک لعنة الله علیه و علی آبائه) ریخت رو هم... اوایل همه مشغول لاو ترکوندن بودن و این حرفا... اما بعد سوزان تمیم فهمید که طرف تو زرد از آب دراومده... اما براش دیگه خیلی دیر شده بود.... خواست کات کنه ولی طرف از نفوذ سیاسی ش برای اذیت و آزار این دختره استفاده می کرد... دست آخر هم سوزان تمیم فرار کرد رفت دوبی که از دست یارو یه نفسی بکشه... طرفم غیرتش زد بالا و آدمکش حرفه ای استخدام کرد و فرستاد سراغ سوزان.... نتیجه ش رو می تونید حدس بزنید... اگر هم ذهنتون خیلی نمیتونه تصویر سازی کنه تصاویرش رو میذارم که کارتون رو راحت تر بکنم.
خلاصه بحث اینه که وقتی با کسی رفیق میشید حواستون رو بیشتر جمع کنید.... هر گردی گردو نیست... یه درصد احتمال بدید که شاید طرف تو زرد از آب دربیاد... مثل داستان سوزان تمیمی.... مثل میترا استاد ... مثل خیلیای دیگه که اسمشون توی خبرها نمیاد
دوستان تقاضا و اصرار و الحاح و ابرام (چی هست؟)و پافشاری کردند که یه مقداری از فاز تاریخ نظامی گری بیاییم بیرون و بریم تو فاز تاریخ ادیان.... بنده هم که مثل هر ایرانی اصیل دیگری آماده برای سخنرانی در هر موضوع ... امروز یه بحث کوتاهی رو درباره تاریخ ادیان رو می کنیم.
یکی از لوازم اصلی ادیان وجود قدیس هست. هر دینی دست کم به یک یا چند قدیس نیاز داره... بودیسم رو نگاه کنید.... خود بودا اومد و گفت اصلا خدا وجود نداره... تا سرشو گذاشت زمین مردم نه گذاشتن و نه برداشتن و تبدیل ش کردن به خدا....تازه بودا خودش یکی از ده ها بودی ساتوای مختلف هست که در نقاط مختلف هند و تبت و چین و ژاپن و کره به مقام قدیسی رسیده اند.
مسیحیت که اصلا اسمشو نیار.... برای هر ده کوره ای یه قدیس محافظ هست چه برسه به شهرهای بزرگ. هر فرقه و شغل و صعنتی هم قدیس حامی خودشون رو دارن. حالا اینکه اصولا چرا دینها نیاز دارند به داشتن قدیس مبحث مهمی است که البته باید جامعه شناسان دین برن و ته و توهش رو دربیارن....
در اسلام هم کمابیش میل به قدیس داشتن و قدیس ساختن وجود داره... برای اهل تسنن صحابه حضرت رسول اکرم (ص) چنین نقشی رو بازی می کنن. برای شیعیان امام زاده ها و برخی از علمای دین... نمونه های زیادی رو می تونید توی کتابهایی مانند تذکرة الاولیا یا داستان های شگفت آیت الله دستغیب پیدا کنید.
حالا چیزی که هست اینه که برنامه ی قدیس سازی دچار شیفت پاردایم شده... یعنی قبلن ها می گفتن که قدیس خوب مثل سیرترشی(می خواستم بگم مثل شراب دیدم بی ادبیه) می مونه... یعنی هر چی قدیس قدیمی تر باشه بهتر و مقبول تره و کرامات بیشتری رو میشه بهش نسبت داد.... قدیس هر چقدر متأخر تر و معاصر تر باشه کمتر میشه بهش کرامات نسبت داد. چرا؟ خوب معلومه... خیلیا اون رو دیدن و از نزدیک میشناسن و اگر خیلی بخواهیم توی قضیه ی قدیس سازی تندروی کنیم ممکنه با مخالفت خیلی از دوستها و آشنا ها روبرو بشیم...
اما جدیدا نیاز مبرمی که به قدیس سازی احساس میشه و کمبود قدیسی که در جامعه موج میزنه سبب شده که یه هفته از فوت کسی ممکنه دیگران ادعای قدیس بودن اون رو بکنند... یعنی قضیه خیلی فوری و فوتی شده و برای اینکه از دینهای دیگه عقب نیفتیم باید دست کم یه خط تولید انبوه داشته باشیم وگرنه در دنیایی که تبلیغات حرف اول و آخر رو توش میزنه کلاهمون پس معرکه است
خلاصه اینکه منتظر عواقب و کانسکوئنس های این پدیده جدید باشید.
از حضرت رسول اکرم (ص) نقل شده که:
هر کس که عاشق شود و عشقش را کتمان کند و عفاف پیشه کند و در عاشقی بمیرد انگار که به شهادت رسیده است.
گفت سعدی صبر کن یا سیم و زر ده یا گریز
عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر
پی نوشت1: سیم یعنی نقره
پی نوشت 2: شعر صنعت لف و نشر مشوش داره
پی نوشت3: مال در اینجا به معنای الاغ نیس