واژه مستضعف از واژگانی است که پس از انقلاب وارد مکالمات روزمره مردم ایران شد. اصلا یکی از اهداف اصلی انقلاب مستضعف زدایی جامعه بود. با وجود اینکه این کلمه 40 سال است که ورد زبان مردم و مسئولین است اما کمتر تعریف به درد بخوری از آن را در دست داریم. هر کسی این واژه را به گونه ای و به شکلی که خود می خواهد تعریف می کند. نتیجه اینکه پس از 40 سال از انقلاب هنوز درگیر مستضعف و مستضعف زدایی هستیم و هنوز هم اندر خم یک کوچه ایم.
اما واژه ی مستضعف به چه کسی اطلاق می شود؟ مستضعف در معنی یعنی کسی که در ضعف نگه داشته شده است. مثلا کارگری که حقوقش را کارفرمایش بلوکه کرده می تواند مصداقی از مستضعف باشد. ولی مستضعف علاوه بر این مصداقهای جزئی یک مصداق کلی هم در جامعه ما دارد که می توانیم آن را تقریبا به تمامی مردم ، ،اعم از مردم و مسئولین، ایران اطلاق کنیم: مستضعف فکری.
اجازه بدهید با مثال شروع کنیم. همه ما در خانه قالی و فرش داریم. اما اگر شما از یک ایرانی بپرسید که فرق قالی تبریز با قالی نیشابور یا قالی کاشان چیست حتی یک نفر هم پیدا نخواهید کرد که به این سؤال جواب بدهد مگر اینکه خودش یا پدرش فرش فروش باشند. حتی مردم عادی فرق بین قالی و فرش و قالیچه و جاجیم و زیلو و گلیم و نمد و گبه را نمی دانند. یعنی عملا همه ما با یک چیز درگیر هستیم ولی هیچ چیز درباره اش نمی دانیم. این مردم مصداق مستضعف فکری هستند.
مثال دیگر بیمه است. شما کمتر ایرانی می توانید پیدا کنید که فرق بیمه شخص ثالث و بیمه سرنشین و بیمه بدنه و بیمه سرقت را بداند. بدتر اینکه کمتر ایرانی هست که لزوم صنعت بیمه را بداند. بیمه از نظر ما ایرانی ها یعنی دکور. نتیجه اش را خیلی واضح در حوادثی چون آتش گرفتن ساختمان پلاسکو دیدیم. تمام کسانی که در آنجا مغازه و کارگاه داشتند از نظر مالی وضع خوبی داشتند و به راحتی می توانستند محل کسب خود را بیمه آتش سوزی کنند اما به جای این کار صبر کردند تا کل ساختمان خاکستر شد و بعد ریختند توی خیابان و شروع کردند به شعار دادن و اعتراض کردن و .... . این مردم هم مصداق مستعضف فکری هستند.
بی اطلاعی و بی سوادی مردم ایران درباره مسائلی که باید بدانند و نمی دانند فهرستی بی انتها تشکیل می دهد که مثال زدن هر یک صدها صفحه کاغذ را سیاه می کند. اما بدترین و خطرناک ترین استضعاف فکری مردم، و البته مسئولین، در زمینه علم اقتصاد روی داده است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم ما کمترین اطلاعات را درباره مسائل اقتصادی دارند. جالب اینکه نقل تمام محافل هم همین مسائل اقتصادی هستند. یعنی محال است که دو تا ایرانی در جایی با یکدیگر باشند و پس از سلام و احوال پرسی شروع نکنند به تحلیل اقتصادی. ولی همین مردمی که سر و ته شان را بزنید مشغول تحلیلهای فضایی درباره اقتصاد هستند حاضر نیستند حتی یک ربع ساعت در روز را به مطالعه اقتصاد اختصاص بدهند. در نتیجه همین بی سوادی اقتصادی و استضعاف فکری مردم ایران پولشان را در انواع شرکتهای هرمی و گولدکوئست و ... از دست می دهند. در نتیجه همین استضعاف فکری مردم ایران پولشان را در صندوق های قرض الحسنه و موسسات اعتباری مشکوک پس انداز می کنند و سرمایه شان را از دست می دهند. در نتیجه همین بی سوادی اقتصادی پول عمل جراحی دخترشان را در زمانی وارد بورس می کنند که بورس در حال ریزش است و باید پولهایشان را بیرون بکشند.
استضعاف فکری مردم ایران اما نتیجه خیلی وخیم تری هم دارد. مردم اقتصاد نخوانده و البته پر ادعای ایران در زمان انتخاب کردن مسئولین هم دقیقا می روند سراغ آنهایی که مثل خودشان بی سواد اقتصادی هستند و نتیجه کارکردن این مسئولین را می توانید به راحتی پس از 40 سال در جامعه ببینید. برای همین است که وقتی که از رییس جمهور قبلی می پرسند چرا فرضا دلار گران شده تقصیر را به گردن امثال جمشید بسم الله می اندازد. وقتی که به رئیس جمهور فعلی می گوییم که چرا سکه گران شده تقصیر را به گردن امثال وحید مظلومین می اندازد. اما دیده ایم که با بگیر و ببند این رئیس جمهور و آن یکی نه دلار ارزان شده و نه سکه. چرا؟ به این دلیل ساده که گران شدن و ارزان شدن اجناس ربطی به عملکرد مردم ندارد بلکه دست پخت مستقیم خود مسئولین است.
خلاصه اینکه مردمی داریم مستضعف به معنای واقعی کلمه. اگر هر کسی از اهل ایران فقط ده درصد از وقتی که در اینستاگرام، تلگرام، توییتر و دیگر شبکه های اجتماعی صرف لایک کردن سحر تبر و کوفت و زهرمار می کرد برای مطالعه اقتصاد وقت می گذاشت نه الان وضعیت اقتصادی در حال فنا داشتیم و نه چنین مسئولین بی انگیزه و بی لیاقتی.
برای اینکه آگاهی اقتصادی خود را بالا ببرید چند کانال تلگرامی را معرفی می کنم، امید که شما به دنبال درمان درد استضعاف فکری خود باشید:
https://t.me/Sadegh_Alhosseini
https://t.me/Economics_and_Finance
در ضمن مصاحبه دکتر پویا ناظران را در برنامه اکوچت درباره علم اقتصاد حتما ببینید
ایشان به درستی سؤال می کند که وقتی با دقت علم اقتصاد را بررسی می کنیم می بینیم که علم اقتصاد یعنی علم صرفه جویی در منابع و من تعجب می کنم که چرا این علم را مسلمانان اختراع نکرده اند؟
تعجب ایشان البته خیلی هم عجیب نیست. من هم تعجب می کنم که مردم ایران که این همه به تحلیلهای اقتصادی علاقه دارند چرا ساده ترین اصول علم اقتصاد را هم نمی دانند.
خیلی وقت قبل آقای جعفریان (رییس سابق کتابخانه مجلس و رییس فعلی کتابخانه دانشگاه تهران) بر تز پایان نامه دکتر حداد عادل درباره طب سنتی نقدی نوشته بودند.... پیشنهاد اکید می شودکه بروید اینجا و نقد را بخوانید.
شنبه 27 محرم الحرام- صبح سه ساعت به ظهر مانده به اتفاق آقاى عماد السلطنه منزل صدراعظم رفتیم. تازه بیدار شده بود. عزیز السلطان، اعتماد السلطنه، مهندس- الممالک و دو سه نفر دیگر بودند. فخر الاطباء حکیم عزیز السلطان و مرحوم امین اقدس صدر مجلس جلوس کرده بود. در اول حرفهاى بقاعده از بى نظمى اردو و نزاع هاى متواتر و کمى نان به عرض رسانید. خیلى اصرار کرد که یک نفر بیگلربیگى براى اردو تعیین کنید، نظم بدهد. آن حرکات اراذل و اوباش را مانع شود. چوب بزند، بترسند، ساکت شوند. اغلب را به شوخى جواب دادند و به طبیعت واگذار فرمودند.
بعد صدراعظم از سوء مزاج و تکسر مزاج خودش کمى صحبت کرد. دکتر شیخ [احیاء الملک] پسر میرزا علینقى زرگرباشى که در پاریس تربیت شده، حالا نزد صدراعظم است حضور داشت، جوان معقول مؤدب خوبى است. فخر الاطباء خواست طبابت کند در این موقع بقدرى حرفهاى لغو بی معنى زد که گمان مى رفت دو ماه درس طب نخوانده و مثل تمام کارها از جهالت ترقى کرده. تمام مجلس متحیر [بودند] و تماما تمسخر کرده خنده مى کردند، و او ابرام داشت دلیل مى آورد، قاعده بیان مى کرد. مثلا مى گفت:
این دواهاى فرنگى تماما بد و بدون خاصیت است. هرکس استعمال کند احمق است و هرگز ناخوش را خوب نخواهد کرد. مثل این که به تمام ناخوشها «یدوردوپطاس» مى دهند و این چندین ضرر دارد، من جمله پستان را کوچک مىکند. خایه مردها را کوچک مى کند. تجربه کنید من خود دیده ام. بعد گفت براى حفظ صحت و اصلاح مزاج بهترین کارها این است که هرشب آش رشته آدم بخورد و بعد سرکه شیره و قى کند. یا آنکه بعد از غذا یک قدح سکنجبین خورده دو قلیان مفصل که خیلى محکم پک بزند صرف کند، اسباب قى مى شود و مادام العمر مزاجش سلامت است، یعنى هرشب بخورد.
عزیز السلطان و سایرین خنده به قهقهه کرده. گفت خیر دروغ عرض نمى کنم در کتاب اطباء نوشته اند و تصریح شده. نشنیده اید «به هر سال فصد و به هرروز قى».
مدتها این صحبت بود. مخاطب دکتر شیخ بود و از آن ادب و متانت هیچ جواب نداد و مجادله نکرد. تمام را تصدیق مى کرد.
اعلی حضرت سوار شدند از جلوى چادر صدراعظم گذشتند، اظهار التفات به همه فرمودند.
(خاطرات عین السلطنه، 1/796)
من تا حالا فک می کردم که دانشجویان دانشگاه امام جعفر صادق(ع) یه سری آدم خشک مغز هستن که دین رو قراره نردبون کنن تا از دیوارهای قدرت برن بالا.... خوشبختانه به لطف پادکست سکه این فکر از من زائل شده و فهمیدم که در این دانشگاه هم ،مثه هر دانشگاه دیگری، آدمهای خوش فکری پیدا میشن که هم مذهبی هستند و هم با دید جدیدی به مسائل نگاه می کنند و سعی می کنند تا از چارچوبهای سنتی مذهب فاصله بگیرن و با دید باز مسائل رو نگاه کنند.
از جمله این عزیزان یکی هم کامران ندری هست که در اپیزود سی پادکست سکه درباره بانکداری اسلامی صحبت می کنه. خلاصه فرمایشات ایشون رو میتونم به صورت زیر خدمت دوستان ارائه کنم:
فایل صوتی کامل این مصاحبه رو توصیه می کنم که حتما گوش کنید. مسائل زیادی مانند ربا، بهره، سود، سود مرکب،نزول و غیره در این مصاحبه مورد بحث و بررسی قرار می گیره که دونستنش واجبه.
پی نوشت: دکتر پویا ناظران در حدود سه سال قبل هم مطلبی درباره بانکداری در مجله تجارت فردا منتشر کردند که اون رو هم توصیه می کنم بخونید.