،،،،،،،،،اندوخته های داروین ، شناخت های نسبی دارد ، وقتی در بین عناصر کمیاب ،، فلزی خود را نشانه کند ، حیرت انگیز در دیدگاه انسان می شود ،، وقتی که دیدگان انسان هنوز فلزهای برتری را کشف و رویت نکرده باشد ،داروین این خاصیت تاریخی داشته ،،، هزینه های تفکرات داروین از روی تعجب و ترس و اجبار و هیجان به خورد خانندگان انتقال یافته که یا با دانش مولکولی یا افراشتگی شعور مطابقت داشته نه ادراک ،،،،،این مجموعه ها هرگز ذهن انسان به درک آن نشسته ،،،، و حقیقی نیست ،،، و وقتی ذهن از نیروی درک خالی باشد مجبور به پذیرش می گردد ،،،،،مانند آن که کودکی را درس خدا شناسی در مرتب های بسیار بالا آموزش دهند ،،،،، سلول های درکی زنده نیست اما طوطی وارانه شناخت از روی ترس یا اجبار یا ایمان به جذب این آموزش می رسد ،،،،،،، خانندگان مطالب داروین همین کودکان هستند ،،،،،، و علت تاثیر پذیری سمت خود نمی رود ،فقط شناخت در ابزار حقیقت و معنی و تعریف از حقیقت را .......
من تا حالا فک میکردم استاد رائفی پور خل مشنگه ... ظاهرا خاک ایران یه عنصر ناشناخته داره که از این جور بزرگواران رو توی خودش تکثیر میکنه... بقیه افاضات استاد رو اینجا بخونید.
روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست
هجدهم
شهریور چهلوسه، مسجد اعظم قم شاهد سخنرانی آیتالله خمینی بود. آن روزها
زمزمهی تشکیل وزارت اوقاف بود و آیتالله گفت: «وزارت اوقاف از ما
باشد... یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم، آنوقت ببینید که اینطوری که الان
دارد لوطیخور میشود، نخواهد شد... دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد،
آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم... اجازه
بدهید مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر میگرفت بگیریم از
مردم، آنوقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی میماند؟ من برای شما راه هم
میسازم؛ من برای شما کشتی هم میخرم.» (صحیفه امام، ج1، ص392)
او از سال41 با سخنان طوفانیاش رژیم را در تنگنا قرار داده بود اما این بار از ضرورت واگذاری بخشهایی از حکومت به روحانیون سخن گفت. این درخواست تنها به امور فرهنگی مربوط نبود، او وقتی نفوذ صهیونیستها و بهاییها را در سیستم دولت و حکومت ایران شرح داد گفت: «ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از آمریکا؟ خوب یکیاش هم از ما. خوب بدهید این فرهنگ را دست ما... اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده پانزده سال ما را بیرون کنید... اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید... اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید. شما عرضهاش را ندارید... عرضهاش را ندارند میگویند روحانیون نمیگذارند... بفرمایید کارخانه ذوب آهن بیاورید، کدام روحانی گفته نیاورید... بفرمایید طیارهسازی کنید، اتومبیلسازی کنید؛ آقا عرضهاش را ندارید.» (صحیفه امام، ج1، ص391)