اصولا برای اینکه بتوان در ج.ا به پست و مقامی رسید نیاز به ذره ای کلاشی و دروغگویی ژنتیک هست. در یکی از قسمتهای مجموعه دروغ 13 نشان دادیم که سردار حاجی زاده چگونه سعی داشت تا از بی سوادی عمومی مردم در جهت تبرئه خود و سازمان زیردستش استفاده کند. مصاحبه های منتشر شده بعدی از جواد ظریف و دیگر اعضای کابینه حسن روحانی فاش کرد که از همان لحظه ابتدایی فاجعه نیروی هوایی سپاه قصد نداشته تا سقوط هواپیمای اکراینی را گردن بگیرد. اما نمونه سردار حاجی زاده نه اولین و نه آخرین است. شنیدن داستانهایی مانند مستعان 110 و غیره دیگر باید برای مردم ما عادی شده باشد. برای نمونه بد نیست که نگاهی به یک پرونده قدیمی تر بیاندازیم.
در اواخر سال 1388 بود که وزیر دفاع وقت، سردار احمد وحیدی، از یک هواپیمای دوموتوره رونمایی کرد وحیدی ادعا کرد که طراحی و ساخت این هواپیما توسط پرسنل وزارت دفاع انجام شده است.
اما حقیقت داستان این بود که هواپیمای به اصطلاح فائز یک هواپیمای سبک اروپایی بود که به صورت کیت فروخته می شد. هر کسی که می توانست پول کافی بدهد می توانست به راحتی این هواپیما را بخرد و در گاراژ خانه اش مونتاژ کند. اینکه چرا کیت این هواپیما را خریدند و به عنوان تولید وزارت دفاع فروختند هیچ گاه معلوم نشد؟ این که برای خرید این هواپیما و انتقال آن به ایران چقدر هزینه شد و چند برابر پول واقعی دولت از جیب بیت المال خارج شد هیچ وقت معلوم نشد؟ و اینکه چرا الان هیچ عکسی از این شاهکار صنایع هوایی ایران در سایتهایی که آن زمان این خبر را پوشش داده بودند پیدا نمی شود هم هیچ گاه معلوم نشد؟ همان طور که سرنوشت مستعان 110 هیچ گاه معلوم نشد و این سوال که با وجود ادعای ساخت و طارحی انواع و اقسام پهپاد در داخل کشور دست آخر این پهپاد ترکیه ای بود که توانست هلیکوپتر سقوط کرده مرحوم رئیسی را پیدا کند نیز هیچ گاه معلوم نشد.
اطلاعات مربوط به هواپیمای دو نفره به اصطلاح ساخت وزارت دفاع را می توانید در آدرس زیر بخوانید:
http://en.wikipedia.org/wiki/Colomban_Cri-cri
نخستین هواپیمای تک سرنشین دو موتوره کشور با نام فائز رونمایی شد - ایرنا (irna.ir)
رونمایی از هواپیمای تک سرنشین دو موتوره ایران - همشهری آنلاین (hamshahrionline.ir)
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1032052
از مسائلی که به تواتر توسط رسانه های دولتی و وابسته به دولت تکرار شده تا جاییکه دیگر تبدیل به یک فکت مسلم تاریخی شده است یکی هم این است که "در زمان جنگ سازمان ملل و شورای امنیت به حرف ما گوش نکردند" و "عراق را به عنوان متجاوز محکوم نکردند" و از این قبیل حرفها....
این جملات به قدری در گوش مردم خوانده شده که حتی آدم دقیقی چون محمد درودیان نیز آن را باور کرده و در مصاحبه اش تکرار می کند( اینجا دقیقه16تا17). جمهوری اسلامی قضیه را برای مردم این طور جا انداخته که انگار شورای امنیت داور بازی فوتبال هست و هر جای زمین که کسی بر روی کسی خطا انجام بدهد(چه بازیکن دارای توپ باشد یا نه) داور وظیفه دارد سوت بزند و بازی را متوقف کند و یک ضربه ی خطا به نفع تیم مقابل اعلام کند... و همین بینش کج و معوج سبب شده تا 40 سال پس از پایان جنگ هنوز هم مردم از داور طلبکار باشند که چرا سوت نزد و چرا به نفع ایران پنالتی نگرفت.
در صورتی که اگر در عمق قضیه اندکی، و فقط اندکی، فرو برویم می فهمیم که داستان به این سادگی ها هم نیست. شورای امنیت سازمان ملل مثل داور فوتبال نیست بلکه بیشتر شبیه به پلیس 110 است. یعنی شما وقتی که در خیابان تصادف می کنید وظیفه دارید که زنگ بزنید 110 و 110 هم افسر به محل اعزام می کند و کروکی می کشد تا شما با استناد به آن کروکی بروید و شکایت کنید و خسارت بگیرید. وقتی که شما به 110 زنگ نزدید از کجا بفهمد که شما کجا تصادف کردید؟ کی تصادف کردید؟ مقصر کی بود؟ چقدر خسارت خوردید؟
خلاصه اینکه جمهوری اسلامی برای اینکه کم کاری ها، اشتباهات، خیانتها و تقصیرات دستگاه دیپلماسی کشور و وزارت امور خارجه را در آن زمان لاپوشانی کند برداشته و داستان را صد در صد وارونه تعریف کرده است تا اشتباهاتی را که کرده است به چشم نیاید ( در زمان آغاز جنگ با عراق وزیر امور خارجه ایران کسی بود به نام محمد کریم پناهی که رشته ی تحصیلی اش اصلا روانشناسی بود... حالا شما ببین وزن نظرات کارشناسی با چنین وزرات خانه چقدر خواهد بود).
در باب کم کاری وزارت امورخارجه در آغاز جنگ و در طول جنگ و حتی پس از جنگ تا به امروز خیلی وقت پیش مصاحبه ای از فصلنامه نگین ایران (وابسته به سپاه) را اینجا گذاشته بودم. در اینجا همین فایل را دوباره برایتان گذاشتم با این تفاوت که نکات مهم آن را با رنگ زرد و نکات مهمتر را با رنگ قرمز های لایت کرده ام.
بخوانید و بدانید که....
نتیجه ی هر جنگ مدرنی در نهایت در پشت میز مذاکره معلوم می شود.
برای یک بار هم که شده با احمد توکلی موافقم که گفته: «باید بپذیریم که ما به مردم دروغ گفتیم که حالا مردم به این نتیجه رسیده و به ما میگویند «دروغگو»!»
البته این گفته را فقط از این بابت می آورم که احمد توکلی خود را اقتصاددان می داند و رئیس سازمان شفافیت، و البته نه از اقتصاد چیزی می داند و نه از شفافیت.
داستان زمینی که در یکی از بهترین مناطق تهران گرفته را چنین تعریف می کند: «فکر میکنم سال ۶۹ بود که به حضرت آقا نامهای نوشتم و پیشنهاد کردم با حمایت مالی، ۳۰۰ دبیرستان در کشور بنا کنیم و دانشآموزان مستعد، بهویژه از طبقات مستضعف را برای ورود به دانشگاه آماده کنیم. آقا فرمودند من توان مالی این کار را ندارم. بنده و آقای فرشیدی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و امیریمقدم، عضو هیات علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران تصمیم گرفتیم خودمان از کم آغاز کنیم. زمینی با کاربری آموزشی به مساحت کمی بیش از ۳ هزار مترمربع در سعادتآباد را شناسایی کردیم و از رهبری درخواست کردم از آنجا که موسسه وقف میشود و سهمی از ظرفیتش به خانوادههای مستضعف که آنجا هم بودند، اختصاص مییابد و هزینه ساخت را از خیرین میگیریم و با نرخ دولتی اداره میکنیم، اجازه دهند بهای آن را به قیمت روز و بدون تخفیف در ۱۰ سال بپردازیم. ایشان به همان شروط پذیرفتند. ما هم تقریبا به همه شرطها عمل کردیم. البته همین تقسیط امتیاز کمی نبود ولی یک وجب آن هم ملک کسی نیست، البته اگر امروز بخواهم نظر مشورتی بدهم، ممکن است نظر دیگری بدهم.»
(در بخش نظرها به این موضوع واضح اشاره شده که برای مستضعفان دبیرستان می سازی چرا می روی در سعادت آباد می سازی؟ یا مستضعف نمی دانی چیست یا سعادت آباد نمیدانی کجاست! یا صورت مسئله را داری وارونه می کنی که البته همین آخری است و عنوان دروغگو را هم برای همین داده اند.)
اما این داستان سازمان شفافیت هم ماجرایی است. کافیست گوگل بکنید معنی شفافیت را تا ببیند چقدر برداشتش از شفافیت دور است. شفافیت این نیست که نامه بنویسی به یک مقام که بیا و شفاف باشد. مهمترین اصل شفافیت این است که قانونی قابل اجرا باشد برای (1) آشکار کردن اطلاعاتی که مربوط به عموم است (قاعده بر این است که اطلاعاتی که مربوط به عموم است باید در دسترس عموم باشد مگر اینکه در دادگاه بتوان ثابت کرد که آشکارشدنش خطر عمومی دارد) و (2) مجرم دانستن فردی که اطلاعات عمومی را در دسترس افراد عادی نمی گذارد (اصل پرسشگری).
توکلی مفاهیمی که در جوامع مدرن ایجاد شده است را دارد با چوب خط فکری خودش اندازه می گیرد و برای همین است که هر حرفی که می زند کار را بدتر می کند. مهمترین اصل حکومت بر مبنای قانون (در مقابل حکومت بر مبنای رابطۀ شخصی) «غیر شخصی بودن» است. فهم این اصل هم اتفاقا در مورد مدرسۀ توکلی صادق است: او می تواند 3000 متر زمین در یکی از بهترین مناطق تهران بگیرد و یک آدم معمولی نمی تواند. به همین دلیل ادعایش در مورد قانون و عدالت و برابری و شفافیت در نهایت یعنی کشک!
مطلب بالا از اینجا نقل شده بود:
https://irpdonline.com/2020/08/16/post550/
در آن لحظاتی که این اتفاق میافتد این سامانه مواجه میشود با هدفی در 19 کیلومتری که «کروز» تشخیص داده میشود. این سامانه ساعت 12 شب در منطقه مورد نظر مستقر می شود و و زمانی که هواپیمای اوکراینی پرواز میکند -با توجه به سمت پروازی که داشته است- از طرف سامانه، موشک کروز تشخیص داده می شود. اما اپراتور باید تماس می گرفته و تایید این موضوع را دریافت می کرده است.....
اگر ایشون رو دیدید از طرف من بهش بگید که هواپیمای اوکراینی در ارتفاع حدود 1400 متری از سطح زمین مورد اصابت قرار گرفته.... کدوم موشک کروزی توی این ارتفاع پرواز می کنه؟ عموما موشک های کروز برای اینکه در رادار دشمن دیده نشوند در ارتفاع خیلی پایین ، نزدیک به سطح زمین، پرواز می کنند و اتفاقا به همین دلیل به اونها کروز می گویند. فیلمهای زیادی از این موشکها در اینرنت وجود داره که اگر فکر می کنید من چرت و پرت می گم می تونید خودتون مشاهده کنید. بعدش هم این هواپیما در حال اوج گیری بوده... چطور اوپراتور نفهمیده که این غول بیابونی موشک کروز نیست؟ نکنه اوپراتورهای موشکهای پدافند هوایی سپاه همونجایی دوره دیده اند که این بنده ی خدا از اونجا درجه ش رو گرفته؟
من فکر کنم که اصلا ناف این جماعت را با دروغ گفتن بریده اند... حتی زمانی که می خوان راست بگن هم بای دیفالت دروغ تحویل طرف مقابل می دن.... خسته نباشید سردار