جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

تحلیل جنگ ایران اسرائیل؛ شماره دو

خوب حالا وقتشه ببینیم اصلا چرا اسرائیل حمله کرد به ایران؟ هیچ آدم عاقلی وقتی بغل گوشش ده تا گروه تروریستی مثل حماس و حزب الله لبنان هست و بزرگترین همسایه ش(سوریه ) هم هنوز درگیری داخلی داره و درست و درمون آروم نشده و در داخل هم هر روز مردمش بر علیه ش دارن تظاهرات می کنند پا نمیشه 1500 کیلومتر راه بیاد تا حمله بکنه به کس دیگه مگر اینکه این حمله واقعا لازم باشه. آیا واقعا لازم بوده نتانیاهو حمله کنه به ایران؟ الان این قضیه رو قراره تحلیل بکنم.


نظام اسلامی که در روز 23 بهمن 57 جای نظام ستم شاهی رو گرفت از همون اولش مخالف سرسخت اسرائیل بود. امام خمینی حتی زمانی که تحت فشار شدید دستگاه امنیتی شاه بود لحظه ای از بدگویی نسبت به اسرائیل دست برنمی داشت چه برسه الان که خودش رهبر کشور شده بود. این که این فکر از کجا نشأت گرفته بود که ما باید ناجی فلسطین بشیم رو در جای دیگه   تحلیل خواهم کرد و این که آیا اصلا این دشمنی کار درستی بود یا خیر رو هم در جای دیگه. اما درست یا غلط دشمنی با اسرائیل شد یکی از محورهای اساسی سیاست خارجی ایران. ورود سازمان تروریستی الفتح (یاسر عرفات) به ایران درست یک هفته بعد از 22 بهمن 57 و تحویل سفارت اسرائیل در تهران به او دارای پیامی برای اسرائیل بود که این پیام رو هم اتفاقا خوب گرفتند.


اما چیزی که هست ایران هیچ وقت فرصت نکرد مستقیما با اسرائیل شاخ به شاخ بشه. اقتصاد کشور که ویران شده بود. درگیری هایی در ترکمن صحرا و کردستان به وجود اومد. بعد هم کم کم خواستیم انقلاب رو صادر کنیم به کشورهای همسایه که سبب دشمنی عراق و در نهایت شاخ به شاخ شدن با صدام شد. یعنی از یک بحران رفتیم داخل یه بحران دیگه و عملا موضوع اسرائیل به کنار گذاشته شد. بعدشم که درگیری با گروه های مخالف مثل مجاهدین خلق و چریک های فدایی قضیه رو برای ج.ا. پیچیده تر کرد و تمرکز رژیم رفت روی امنیت داخلی و جنگ.


اما در سال 1982 اسرائیل به لبنان حمله کرد. هدف اصلی اسرائیل این بود که فتح رو به کلی از لبنان بیرون بکنه و این کار رو هم کرد اما اشغال پایتخت یک کشور مسلمان چیزی نبود که ج.ا. بتونه تحملش کنه. خلاصه اینکه ایران اون زمان خودش رو رهبر جهان اسلام می دونست و اشغال بیروت رو به عنوان  توهین شخصی به خودش برداشت کرد. ایران هم در جواب برداشت یه تیپ از ارتش و یه تیپ از سپاه (توجه کنید فقط دو تا  تیپ) فرستاد سوریه که از اونجا همین جوری پیاده گز کنند و برن تا خود بیروت و بیروت رو آزاد کنند. حافظ اسد (بابای بشار اسد) که فهمیده بود نقشه ایران چقدر شخمی-تخلیه هی سر راه شون سنگ انداخت تا خود ایرانی ها برگشتند ایران و قضیه ختم به خیر شد.


اما کسانی که ام القرای جهان اسلام رو مدیریت می کردند این قضیه رو فراموش نکردند. ایران یه  استراتژی سه مرحله ای ریخت تا بزنه و خوار مادر اسرائیل رو به هم پیوند بده. من قبل اینکه استراتژی ایران رو توضیح بدم اول یه گریزی بزنم به صحنه شکار خرس.


دوستان اگر این فیلمهای شکار خرس رو دیده باشید متوجه می شید که اول 10-20 سگ رو می ندازند به جون خرس تا حسابی خسته ش بکنن. خرس می تونه تک تک اونها رو بزنه اما از  پس همه شون با هم بر نمیاد. بعد که خرس  خسته شد تازه شکارش می کنند. ایران هم که می دونست همسایه اسرائیل نیست و نمیتونه مستقیم اسرائیل رو هدف قرار بده تصمیم گرفت از روش شکار خرس استفاده بکنه. البته قطعات این پازل رو یک روزه نچیدند و تقریبا 10-15 سال طول کشید تا این استراتژی سه مرحله ای رو پیکر بندی بکنند. حالا این استراتژی مقابله با اسرائیل چیه:


برنامه کوتاه مدت: به راه انداختن گروه های شبه نظامی مثل حزب الله لبنان و جهاد اسلامی (حماس رو  خود اسرائیل درست ش کرده بنابراین از این معادله بیرون می ذارمش) و مشغول نگه داشتن 24 ساعته نهادهای امنیتی اسرائیل


برنامه میان مدت: ساختن تعداد زیادی موشک بالستیک که به صورت یکباره بزنن و کار رو یکسره بکنن


پس سومی ش کو؟ عرض می کنم خدمت تون الان. خوب ایران می خواست با موشک اسرائیل رو شخم بزنه. خیلی م عالی. اما دو تا مشکل کوچولو این وسط وجود داشت. اول اینکه خود اسرائیل هم یه تعداد زیادی موشک بالستیک ساخته بود. دوما اینکه موشکهای بالستیک اسرائیل کلاهک هسته ای هم داشتند. پس در نتیجه اگر ایران برنامه میان مدت ش رو اجرا می کرد اسرائیل هم میزد و کلا ایران رو محو می کرد. اینجا بود که یه برنامه بلند مدت هم تعریف شد:


برنامه بلند مدت: ساخت سلاح هسته ای توسط ایران به عنوان یک ابزار بازدارنده.


در حقیقت ایران می خواست با داشتن سلاح هسته ای سطح درگیری با اسرائیل رو در سطح سلاحهای متعارف نگه داره چون فکر می کرد اگر در همین سطح موشک پرونی باشه با توجه به وسعت کم اسرائیل و وسعت زیاد ایران در نهایت این اسرائیل هستش که بازنده جنگه.


اما برنامه بلند مدت ایران همون اولش لو رفت و هر روز کشورهای غربی در برابرش مانع تراشی کردند تا اون رو کند بکنند. 


اسرائیل که متوجه برنامه ایران شده بود از یک طرف باید زمان بندی ایران رو بهم می زد و از طرف دیگه باید برنامه هسته ای ایران رو کاملا متوقف می کرد که در صورت درگیری همه جانبه با ایران کلاهکهای هسته ایش بتونه امنیتش رو تضمین بکنه. پس کاری که کرد این بود که حماس رو ترغیب کرد تا به اسرائیل حمله بکنه. این رو کامل در اون فیلمی که درست کردم توضیح ش دادم. حمله حماس به اسرائیل (همون طور که اسرائیلی ها حدس زده بودند) یک  زنجیره از حوادث رو رقم زد که حالت دومینویی گرفتند. اسرائیل که برای هر مرحله از درگیری پلن داشت پلن هاش رو یک به یک جلو برد تا خود ایران وارد درگیری بشه و اون برنامه میان مدتش رو عملی بکنه. زدن هنیه، زدن کنسولگری ایران در دمشق، زدن سید حسن و این تحرکات همه ش برای این بود که ایران وارد یه جنگ درست و حسابی بشه که ج.ا. دم به تله ندادش. حتی در آبان 1403 اومدن ایران رو زدند که اصلا این دفعه ایران جواب هم نداد.


در همین حین ایران هم فعالیتهاش رو برای ساخت بمب هسته ای سرعت داد . ترامپ که اومد سرکار قبلش تهدید کرده بود که ایران رو سرجاش بشونه. به همین دلیل بعد از ریاست جمهوری ترامپ ایران قبول کرد که با آمریکا مذاکره کنه (دست کم غیر مستقیم) . هدف ایران این بود که زمان کافی به دست بیاره تا در این فرصت دست کم یه بمب هسته ای رو آزمایش بکنه. اما این داستان مذاکره خودش یه فریب استراتژیک بود. ترامپ با نتانیاهو بسته بود که سر ایران رو به مذاکره گرم بکنه تا نتانیاهو آخرین برنامه ریزی ش برای حمله به ایران رو انجام بده و خوب شد آنچه شد.


حالا اینکه اصلا چرا ایران رفت سراغ بمب هسته ای هم  خودش موضوع یه تحلیل دیگه است که اگر عمری بود براتون خواهم نوشت


آنچه میان ایران و اسرائیل می‌گذرد «جنگ» است؟

سایت کثیف بی بی سی یه بحث حقوقی را درباره جنگ منتشر کرده که به خواندنش می ارزد. من هم با حفظ امانت و بدون کم و زیاد اینجا کپی پیست کردم جهت دوستانی که علاقه دارند مسائل رو عمیق تر ببینند:


صبح روز جمعه ۱۳ ژوئن، جهان با خبر حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای و نظامی در عمق خاک ایران بیدار شد؛ عملیاتی بی‌سابقه که آن را شدیدترین حمله در سال‌های اخیر توصیف کرده‌اند. پاسخ ایران با ارسال صدها پهپاد آغاز شد و سپس با شلیک موشک‌ها ادامه یافت؛ در شرایطی که فضای بین‌المللی آکنده از اضطراب و انتظار انفجاری بزرگ بود.

اما در میان این رویدادهای پرشتاب، پرسشی ساده و در عین حال پیچیده بارها در شبکه‌های اجتماعی تکرار شد: آیا «جنگ» آغاز شده است؟

چه زمانی یک درگیری «جنگ» نامیده می‌شود؟

با وجود حملات سنگین متقابل میان اسرائیل و ایران، اینکه آنچه رخ می‌دهد را «جنگ» بنامیم، تنها بازی با کلمات نیست؛ بلکه مسئله‌ای حقوقی و سیاسی به شمار می‌رود.

به گفته دکتر مجید بودن، رئیس انجمن وکلای حقوق بین‌الملل در پاریس، حقوق بین‌الملل، به‌ویژه کنوانسیون‌های لاهه و ژنو، جنگ را این‌گونه تعریف می‌کند:

«درگیری مسلحانه‌ای میان دو یا چند دولت، که در آن نیروهای مسلح در مقیاسی گسترده به‌کار گرفته می‌شوند، و هدف آن تحقق اهدافی مشخص در حوزه سیاسی یا نظامی است، و منجر به تلفات گسترده انسانی و خسارات سنگین مادی می‌شود.»

اما اعلام رسمی جنگ معمولاً مستلزم صدور بیانیه‌ای علنی از سوی یکی از کشورها، بسیج عمومی ارتش و نیروهای مسلح، و نیز درگیری طولانی‌مدتی است که از چارچوب پاسخ‌های محدود فراتر رود. تا این لحظه، نه ایران و نه اسرائیل به طور رسمی وارد «جنگ» نشده‌اند.

به گفته آقای بودن در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی عربی، جنگ معمولاً با اعلام رسمی شروع می‌شود، پس از آن هشدارهایی داده می‌شود، سپس درگیری نظامی آشکاری شکل می‌گیرد که به آتش‌بس منتهی می‌شود و در نهایت پیمان صلحی منعقد می‌شود که شرایط و طرف‌های آن را تعیین می‌کند.

هدف از این سلسله مراتب، جلوگیری از هرج‌ومرج و حفظ جان غیرنظامیان است تا آن‌ها قربانی جنگی ناگهانی و بی‌قانون نشوند. «اعلام جنگ بُعدی متمدنانه دارد. هدف آن این است که کشور مهاجم، دست‌کم به شکل ظاهری، به طرف مقابل فرصت دهد تا از غیرنظامیان، کودکان و زیرساخت‌ها محافظت کند.»

هرچند سرشت جنگ خشونت‌بار و مرگ‌بار است، حقوق بین‌الملل تلاش کرده با وضع قواعدی، از غیرنظامیان در میانه خشونت تا حد ممکن حفاظت کند؛ و تنها زمانی استفاده از زور را مشروع می‌داند که به‌طور متقارن و در چهارچوب مشخص صورت گیرد.

«جنگ فقط کشتن نیست ... بلکه کشتاری مشروع است»

آقای بودن تفاوت اساسی بین قتل در زندگی روزمره و کشتن در جنگ را چنین توضیح می‌دهد: «در زندگی روزانه، کسی که مرتکب قتل شود، به عنوان مجرم تحت محاکمه قرار می‌گیرد. اما در جنگ، کشتن دشمن از سوی هر دو طرف مشروع است. این اقدام به‌عنوان قتل شناخته نمی‌شود، بلکه بخشی از درگیری مسلحانه‌ای است که از نظر قانونی مجاز شمرده می‌شود.»

اما حتی این «قتل مشروع» هم محدودیت دارد. آقای بودن اشاره می‌کند که جنگ مشروع باید اصولی همچون تناسب در استفاده از نیرو و پرهیز از هدف‌گیری غیرنظامیان یا تخریب زیرساخت‌ها را رعایت کند. اگر این اصول زیر پا گذاشته شوند، آن اقدامات از چارچوب قانون جنگ خارج محسوب می‌شوند و حتی ممکن است جنایت جنگی محسوب شوند.

مسئولیت حقوقی: آغازکننده جنگ باید پاسخ‌گو باشد

آقای بودن توضیح می‌دهد که به‌محض شناخته شدن درگیری به‌عنوان جنگ، مسئولیت‌های بین‌المللی فعال می‌شوند. کشوری که جنگ را آغاز کند، مسئول نقض حاکمیت کشور دیگر است، حتی اگر ادعای دفاع از خود داشته باشد. او می‌گوید: «اگر ثابت شود اسرائیل آغازگر این درگیری بوده، در این صورت قوانین بین‌المللی را نقض کرده است، زیرا حاکمیت ایران را زیر پا گذاشته و این مسئله پیامدهایی در سطح جامعه جهانی دارد.»

پیامدهای حقوقی جنگ سه مرحله دارد:

۱. پایان‌ دادن به جنگ: توقف فوری هرگونه عملیات نظامی

۲. بازسازی و جبران خسارت: بازسازی زیرساخت‌های آسیب‌دیده و بازگرداندن دارایی‌ها در صورت وجود

۳. جبران خسارت‌های انسانی و مادی: پرداخت غرامت به غیرنظامیان آسیب‌دیده، بازماندگان کشته‌شدگان و کشورهای همسایه که از جنگ آسیب دیده‌اند.

آقای بودن تأکید می‌کند که جبران خسارات جانی با پول ممکن نیست، اما از نظر قانونی یک الزام نمادین است: «هیچ چیز جبران از دست رفتن جان انسان نمی‌شود. اما قانون برای آن دسته از آسیب‌های مادی، روانی و فرصت‌های زندگی ازدست‌رفته کسی که کشته شده، ساز و کاری برای جبران در نظر گرفته است.»

«جنگ همیشه با اعلام رسمی آغاز نمی‌شود»

آقای بودن می‌گوید ممکن است اسرائیل جنگی را آغاز کرده باشد، بدون آن‌که آن را «جنگ» بنامد؛ درست مانند آن‌چه در تاریخ منازعات بین‌المللی پیش آمده است. او به نمونه‌هایی از گذشته اشاره می‌کند، از جمله:

جنگ سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و حزب‌الله که، به رغم تلفات سنگین، هیچ‌یک از دو طرف آن را رسماً «جنگ» نخواندند.

یورش عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ که با عملیات نظامی کوتاهی آغاز شد اما به یک جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار تبدیل شد.

حملات یازده سپتامبر که به دو جنگ متوالی در افغانستان و سپس عراق منجر شد، هرچند که این درگیری‌ها شکل متعارف و سنتی جنگ نداشتند.

بودن می‌گوید: «گاهی جنگ با تنها یک موشک آغاز می‌شود، اما نام‌گذاری آن به عنوان جنگ به تأخیر می‌افتد. اما قانون منتظر بیانیه رسمی نمی‌ماند. تا زمانی که درگیری گسترده، تلفات و حملات متقابل وجود دارد ... ما با جنگ روبه‌رو هستیم.»

آیا برای اینکه درگیری جنگ محسوب شود، لازم است قدرت طرفین برابر باشد؟

 

برخی تصور می‌کنند که درگیری زمانی «جنگ» به شمار می‌آید که دو طرف آن از نظر قدرت نظامی برابر باشند. اما دکتر مارکو روسینی، استاد حقوق بین‌الملل در دانشگاه وست‌مینستر توضیح می‌دهد که قانون بین‌الملل چنین توازنی را شرط وقوع «جنگ» نمی‌داند؛ بلکه برعکس، طرف قدرتمندتر را مسئول‌تر هم می‌داند.

«قانون لازم نمی‌داند که نیروها برابر باشند، اما طرف قوی‌تر را ملزم می‌کند از قدرت خود سوءاستفاده نکند. جنگ زمانی رخ می‌دهد که قدرت نظامی بین کشورها به کار گرفته شود، چه توازن قدرت برابر باشد یا نباشد.»

او می‌گوید قانون از طرف ضعیف‌تر حمایت می‌کند و این عدم توازن قدرت را هنگام بررسی تخلفات یا تعیین میزان غرامت لحاظ می‌کند.

چگونه می‌توان جلوی تشدید درگیری را گرفت؟

اگر جنگ به نقطه‌ای برسد که از کنترل خارج شود، چگونه می‌توان آن را متوقف کرد؟

روسینی توضیح می‌دهد که مسیرهای قانونی و دیپلماتیکی وجود دارد که کشورها می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. از جمله این روش‌ها:

۱. مراجعه به دیوان بین‌المللی دادگستری برای شکایت از کشور متجاوز.

۲. درخواست تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل.

۳. مطرح‌کردن موضوع در مجمع عمومی سازمان ملل در صورتی که شورای امنیت اقدام نکند.

۴. درخواست دخالت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اگر اتهامات مربوط به تهدید هسته‌ای باشد.

«اگر اسرائیل مدعی است که ایران در حال آماده‌سازی برای حمله هسته‌ای است، باید مدارک واضحی ارائه دهد. در مقابل، ایران نیز باید راه را برای بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باز بگذارد تا تأیید کنند که ماهیت برنامه هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز است.»

روسینی می‌افزاید: «هر دو طرف از روایت هسته‌ای برای توجیه اقدامات خود استفاده می‌کنند. ایران می‌گوید که در حال توسعه انرژی صلح‌آمیز غیرنظامی است و اسرائیل را متهم می‌کند که می‌خواهد مانع از این کار شود. در مقابل، اسرائیل مدعی است که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است، بدون آن‌که سندی قطعی و علنی ارائه کند.»

میان دیپلماسی و تنش: پرونده هسته‌ای در مرکز مناقشه

بحث درباره پرونده هسته‌ای موضوع تازه‌ای نیست. ایران و قدرت‌های غربی بر سر آن توافق کردند اما آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری دور اول دونالد ترامپ از آن خارج شد.

امروز، پرونده هسته‌ای بار دیگر به کانون بحران بازگشته است. از یک سو، ایران می‌کوشد بر حق خود برای توسعه انرژی هسته‌ای با اهداف غیرنظامی تأکید کند؛ و از سوی دیگر، اسرائیل هرگونه پیشرفت هسته‌ای ایران را تهدیدی برای موجودیت خود تلقی می‌کند.

آقای بودن هشدار می‌دهد که «بهانه‌های هسته‌ای» ممکن است برای توجیه جنگی پیشگیرانه به کار روند؛ جنگی که پشتوانه کافی حقوقی ندارد.

منبع

آیا آنچه میان ایران و اسرائیل می‌گذرد «جنگ» است؟ چه زمانی می‌توان این واژه را به کار برد؟ - BBC News فارسی