موشک کرم ابریشم یک نمونه چینی از موشک روسی استایکس است. مشخصات آن را در فایل زیر بخوانید.
هنگامی که سرگروهبان شوئیچی یوکویی خود را در جنگلهای گوآم تسلیم کرد تمامی ژاپن در بهت وحیرت فرورفت. در حقیقت، "آخرین سرباز" جنگ جهانی دوم در سال 1972 ،28 سال پس از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، اسلحه خود را بر زمین گذاشت. شوئیچی بلافاصله به قهرمان ملی ژاپنی ها مبدل شد. هنگامی که ستوان هیرو اونودا در اوایل بهار همان سال در فیلیپین پیداشد توکیو برای او یک هواپیمای جت دربست گرفت تا اونودا بتواند به خانه بازگردد. اما این پایان داستان نبود چرا که اندکی بعد سومین "آخرین سرباز" ژاپنی در یکی از جزایر دورافتاده اندونزی دستگیرشد. حال دیگر ژاپنی ها به جای سربلندی به سرافکندگی دچارشده بودند چرا که معلوم نبود چند تن دیگر از سربازان امپراطوری هنوز در جنگلها و کوه های جنوب شرق آسیا سرگردانند و برای چه می جنگند؟
داستان سربازان گمشده ژاپن در جنگ جهانی دوم را می توانید در اینجا بخوانید.
پادکست فایل بالا را می توانید از اینجا گوش کنید.
این عکس رو خیلی وقت پیش پیداش کردم ولی حالا که به سلامتی قراره 25 سال با دوستان چینی بزنیم توی سر و کله ی هم انتشارش رو مفید می بینم. همون طور که در عکس می بینید یه اینفوگرافیک هست از جاهایی که چینی ها بهشون پول قرض می دن یا سرمایه گذاری می کنن. همون طور که می بینید تقریا تموم کشورهای درپیت دنیا رو شامل میشه و به ندرت توی اروپا یا آمریکای شمالی اثری ازش پیدا می کنید. پ
چینی مثل ژاپنی ها از جنگ جهانی دوم درس گرفتن و حالا که فرصت ش پیدا شده دارن درس پس می دن. دنیای امروز دیگه دنیای سلطه ی نظامی نیس بلکه باید با اهرمهای اقتصادی آدم بازی سیاسی ش رو جلو ببره. چینی ها به کشورهای فقیر پول قرض می دن و حمایت سیاسی اونها رو می خرن. به همین سادگی و خوش مزگی. البته اهداف دیگه ای هم دارن که توضیح ش بمونه برای اونها که اقتصاد سیاسی خوندن.
پی نوشت1: اولا که ما با چین قرارداد نبستیم و سند همکاری امضا کردیم. فرق ش از آسمونه تا زمین ولی ملت همیشه جو گیر ایران که فرق این دو تا رو نمی دونه طبق معمول برداشتن و شروع کردن پرت و پلا نوشتن توی فضای مجازی که آی کشور از دست رفت و این حرفها.... هر کس بهت گفت کشور از دست رفت بهش جواب بده کشور خیلی وقته از دست رفته تو تازه از خواب پاشدی؟
پی نوشت 2: به فرض محال هم که کشور رو فروخته باشن به چین. به نظر من که خیلی هم کار خوبی کردن. تاریخ 200 سال گذشته نشون داده که ایرانی جماعت عرضه ی اداره ی کشور ش رو نداره. چه بهتر که اداره کشور رو بدیم به کسانی که عرضه ی خودشون رو ثابت کردن. شاید از قبل حضور و سلطه ی چینی ها ما هم مثل کارگرای بدبخت چینی وضعمون خوب بشه. دست کم تورم رو که عرضه داشتن کنترل کردن کاری که ما 40 ساله فقط شعارش رو دادیم.
دیشب دوباره (برای بار سوم فکر کنم) قهرمان رو دیدم. اینبار به جای تمرکز بر جنبه های اکشن و رزمی فیلم فکرم را متوجه جنبه های فلسفی تر داستان کردم. به نظرم این فیلم یکی از بهترین هدایایی بود که کارگردان بزرگی مثل ژانگ ییمو می توانست به دولت کمونیستی چین اهدا کند.
خلاصه داستان این است که یک آدمکش ماهر برای انتقام از نابودی کشورش به دست امپراطور چین سعی می کند تا با سه نفر دیگر از دشمنان امپراطور هم دست بشود و به درون کاخ امپراطور راهی پیدا کند. ییمو مضمونهای فرعی زیادی را در فیلمش نشان میدهد از جمله رابطه ی بین هنرهای رزمی و خطاطی و موسیقی، روابط استاد و شاگردی و ... اما مهمترین مضمون فیلم شرایط کشور داری در کشوری مانند چین است. پیام ییمو به بیننده به صورت فهرست وار:
دیدن این فیلم به کسانی که دوست دارند صحنه های رنگی و کارت پستالی ببینند توصیه می شود و به کسانی که با هر نوع دیکتاتوری سر ناسازگاری دارند توصیه نمیشود. لازم به توضیح نیست که اگر این گونه دیکتاتوری ها در تاریخ جواب میداد امپراطوری چنگیز و تیمور و .... تا حالا ادامه پیدا کرده بودند. حکومت کردن به ویژه در عصر جدید نیاز به مهارتهایی دارد که در ذهن بزرگترین نوابغ فلسفه و سیاست قبل از رونسانس نمی گنجد.