رضا کیانی موحد
توجه: این مقاله با کمک و یاری گستردۀ چت جی پی تی نوشته شده است.
تا به امروز دو تحلیل جداگانه از جنگ اخیر ایران-اسرائیل در وبلاگم منتشر کرده ام. سوالی که شاید ذهن بعضی از خوانندگان را درگیر کرده باشد این است که اصولا دشمنی ایران با اسرائیل از کجا آغاز شد؟ دم دستی ترین پاسخ این است که چون اسرائیل خاک یک کشور مسلمان را اشغال کرده است؛ پس ایران هم به عنوان یک کشور مسلمان خود را موظف به دفاع از مردم فلسطین می داند. اما این تنها گوشه ای از حقیقت است. دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل، یکی از پیچیدهترین تضادهای سیاسی-ایدئولوژیک منطقهای است که در چهار محور اصلی قابل تحلیل است: تأثیر اندیشههای اخوانالمسلمین در رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی که جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه برای خود تعیین کرده است، تفسیر آیه نفی سبیل از دید رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، و نقش نمادین تاریخی که رهبران سیاسی جمهوری اسلامی در این جنگ صلیبی مدرن برای خود قائل شده اند.
اندیشه سیاسی و دینی آیتالله خمینی در سالهای پیش از انقلاب و پس از آن، از برخی آموزهها و مبانی اخوانالمسلمین تأثیر پذیرفته است. اخوانالمسلمین، بهعنوان بزرگترین جنبش اسلامگرای سنی در قرن بیستم، بر وحدت امت اسلامی، مقابله با استبداد و استعمار و احیای حاکمیت شریعت تأکید داشت.
خمینی نیز در سخنرانیها و آثار خود بر ضرورت وحدت مذاهب اسلامی و مبارزه با سلطه بیگانه تأکید کرد. همچنین، اندیشه ولایت فقیه در ایران، از آثاری مانند نظریههای سید قطب، یکی از متفکران برجسته اخوان، متأثر بوده است. این تأکید بر هویت اسلامی مشترک، محوریت مقاومت در برابر دشمنان امت اسلام (که اسرائیل و حامیانش محسوب میشوند) و نفی هرگونه تسلط کفار بر مؤمنان، بنیانهای فکری دشمنی امام خمینی با اسرائیل را شکل داده است.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به گونهای طراحی شد که برخلاف دکترین ژاندارمی محمدرضا شاه (که ایران را ژاندارم آمریکا در خلیج فارس میدانست)، خود را بهعنوان بازیگر مستقل و محور اصلی تصمیمگیری در منطقه معرفی کند. این دکترین با هدف ایجاد هژمونی منطقهای بر اساس مبانی دینی و انقلابی طراحی شد. ایران پس از انقلاب در عمل تلاش کرده است تا:
· بدون توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی کشورهای همسایه انقلاب سیاسی خود را به آنها صادر کند و نسخه خود از اسلام سیاسی را بر دیگران تحمیل کند.
· قدرت بلامنازع خلیج فارس باشد.
· نظم امنیتی منطقه را بر اساس دیدگاه خودش تعریف و مصالح امنیتی خود را بر همسایگان خود تحمیل کند.
· دیگر کشورها (عربستان، امارات، عراق، بحرین...) را یا مقید به واکنش کُند یا درگیر در توازن با ایران نگه دارد.
ابزارهای اساسی ایران در پیشبرد سیایت خارجی خود عبارتند از:
· نقش محوری در لبنان، سوریه، عراق و یمن به عنوان بزرگترین کشور شیعه و تغذیه گروه های شیعه در مناطق مختلف خاورمیانه.
· حمایت از گروههای مسلح شبه نظامی که بر اساس الگوی بسیج شکل گرفته اند (حماس، حزبالله، انصارالله، حشد الشعبی).
· تقویت بازوی نظامی فراسرزمینی (سپاه قدس و سازمانهای وابسته به آن مانند تیپ فاطمیون).
· توسعه قدرت موشکی و دریایی در خلیج فارس.
· دیپلماسی فعال با چین، روسیه و حتی در مواردی با قدرتهای منطقه ای مانند عربستان.
در مجموع می توان گفت که ایران پاسدار منطقه است، ولی نه برای یک قدرت خارجی، بلکه برای خودش و نظام ایدئولوژیکش. ایران سعی دارد تا نقش امپراطوری ساسانی را بار دیگر در قرن بیست و یکم برای خود بازتعریف کند. از دیدگاه ایدئولوژیک ایران حمایت خود از مستضعفان و امت اسلامی را دستاویزی مشروع برای دخالت در منطقه قلمداد می کند. این موضع، ایران را به دشمنی با اسرائیل، که نماد نفوذ غرب و آمریکا در منطقه است، سوق داده است. حمایت از گروههای مسلح شیعی، توسعه قدرت نظامی و دخالت در کشمکشهای منطقهای، همه در راستای تحکیم این نقش ژاندارمی قرار دارد. بنابراین، ایران ضمن مخالفت با سلطه خارجی، عملاً سعی دارد تا نقش رهبری امنیتی و سیاسی منطقه را به دست بگیرد که این جایگاه با حضور و نفوذ اسرائیل در تضاد و رقابت مستقیم قرار دارد.
آیه ۱۴۱ سوره نساء که مشهور به آیه «نفی سبیل» است، میفرماید:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (و خدا هرگز راه و سلطهای برای کافران بر مؤمنان قرار نخواهد داد.)
این آیه به عنوان یک حکم قطعی در اندیشه امام خمینی، مبنای فقهی و کلامی مقابله با سلطه و تسلط کافران بر جامعه اسلامی محسوب می شود. خمینی این آیه را نه صرفاً یک شعار قرآنی بلکه یک دستورالعمل عملی و سیاسی میدانست که وظیفه حکومت اسلامی و مؤمنان را مقابله فعال با هرگونه سلطه کفار، اعم از نفوذ سیاسی، نظامی، فرهنگی یا اقتصادی بر مسلمانان تعریف میکند. آیه نفی سبیل در قالب ۱۵۲ قانون اساسی در سیاست خارجی ایران نهادینه شده است:
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور... است.»
این آیه بهصورتی گسترده بهعنوان توجیه شرعی برای موارد زیر بهکار رفته:
· مخالفت با قراردادهایی که به سلطه اقتصادی یا نظامی بیگانگان میانجامد (مثلاً مخالفتا با FATF، برجام، یا قراردادهای امنیتی با غرب)
· توجیه خروج نیروهای آمریکایی از منطقه
· حرمت فروش منابع زیرزمینی به دشمنان اسلام
· مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب
به صورت خلاصه می توان گفت که این آیه مبنای شرعی برای:
· رد سلطه بیگانه
· تأکید بر استقلال ملی
· مقاومت در برابر هژمونی غرب
از همین روی می بینیم که امام خمینی معتقد بود که وجود رژیم اسرائیل و حمایتهای گسترده قدرتهای غربی (به ویژه آمریکا) از آن، مصداق بارز «سبیل کافران» بر مؤمنین است و پذیرفتن آن نوعی ذلت و تسلیم در برابر کفار محسوب میشود. مبارزه با اسرائیل و مقابله با سلطه استکباری نه تنها یک سیاست دفاعی بلکه یک تکلیف شرعی است که باید با تمام قدرت دنبال شود. و در نتیجه، هیچگونه سازش، مذاکره یا به رسمیت شناختن اسرائیل پذیرفته نیست، چرا که به معنی تن دادن به سلطه کافران است.
نباید این نکته مهم را از نظر دور داشت که امام خمینی ولایت فقیه را نهتنها برای ایران، بلکه بهعنوان یک الگو برای تمامی جهان اسلام و جایگزین خلافت سیاسی مسلمانان معرفی میکند. از یک طرف وی ادعا می کند که: «اسلام، نژاد و قوم نمیشناسد... حکومت اسلامی مرز ندارد.» (ولایت فقیه، ص ۶۰)؛ و از طرف دیگر می گوید: «در هر عصری، باید حکومت اسلامی تشکیل شود... نه تنها در ایران بلکه در تمام بلاد اسلامی.» (ولایت فقیه، ص ۲۶)، و چون از دید ایشان حکومت اسلامی تنها در صورتی مشروع است که به دست ولی فقیه اداره بشود، می توان نتیجه گرفت که امام خمینی در پی ایجاد یک کشور فراگیر اسلامی یا احیای خلافت اسلامی حول محور ولی فقیه بوده است. با چنین رویکردی باید انتظار داشت که او وظیفه دفاع از حدود کشورهای مسلمان را نیز بر عهده ولی فقیه می گذارد. تفاوت نمی کند که این ولی فقیه تنها در ایران بر مسند قدرت نشسته باشد و یا بر تمام جهان اسلام حکومت کند.
این چنین است که خمینی، و جانشنیش خامنهای، در گفتمان خود بارها از شخصیت تاریخی صلاحالدین ایوبی به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر صلیبیون یاد کردهاند و خود را وارث این راه و مأموران استمرار آن مبارزه میدانند. این نگرش، اسرائیل را نه صرفاً یک دولت سیاسی بلکه به عنوان نمادی از «صلیبیون جدید» و اشغالگران سرزمینهای مقدس اسلامی معرفی میکند. از این منظر، مقابله با اسرائیل به عنوان یک «جنگ صلیبی مدرن» دیده شده و مقاومت در برابر آن را یک وظیفه تاریخی، دینی و سیاسی میانگارند.
این روایت تاریخی-ایدئولوژیک به نوعی به سیاستهای منطقهای سلطه گرانه ایران مشروعیت دینی و تاریخی میدهد، و از طرف دیگر، به کاهش امکان هرگونه مصالحه یا توافق پایدار با اسرائیل منجر میشود، زیرا آن را نه صرفاً یک دشمن سیاسی بلکه نمایندهای از نیروهای تاریخی اشغالگر میبیند.
دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نتیجه ترکیب چهار عامل است:
۱. تأثیر اسلام سیاسی اخوانالمسلمین؛
۲. نقش جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم مستقل منطقهای؛
۳. تفسیر آیه نفی سبیل؛۴. الهام از صلاحالدین و جنگ صلیبی.
این چارچوب فکری، بنیان سیاست خصمانه ایران علیه اسرائیل است و تا امروز به قوت خود باقی است.
به نظر شما نظر امام خمینی درباره دخالت کردن نظامیان در امور سیاسی چه بود؟ با هم بخوانیم.
به قدری تصویری که از شارع مقدس در جامعه به نمایش درآمده است اعوجاج دارد که به محض اینکه کسی در پی تبیین امر الهی برمی آید فریادهای اعتراض آمیز از هر گوشه ای شنیده می شود. برای اینکه ببینید اسلام با کسی شوخی ندارد شما عزیزان را توجه می دهم به دو سخنرانی از سخنرانی های اوایل انقلاب حضرت امام خمینی (قدس السره الشریف) که البته نیازی هم به توضیح آن چنان ندارد.
سالهاست که مسئولین سیاسی کشور ادعا می کنند که صدور انقلاب یک امر فرهنگی است. ببینیم در کتابهای درسی چه تصویری از صدور انقلاب ارائه کرده اند:
روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست
هجدهم
شهریور چهلوسه، مسجد اعظم قم شاهد سخنرانی آیتالله خمینی بود. آن روزها
زمزمهی تشکیل وزارت اوقاف بود و آیتالله گفت: «وزارت اوقاف از ما
باشد... یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم، آنوقت ببینید که اینطوری که الان
دارد لوطیخور میشود، نخواهد شد... دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد،
آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم... اجازه
بدهید مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر میگرفت بگیریم از
مردم، آنوقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی میماند؟ من برای شما راه هم
میسازم؛ من برای شما کشتی هم میخرم.» (صحیفه امام، ج1، ص392)
او از سال41 با سخنان طوفانیاش رژیم را در تنگنا قرار داده بود اما این بار از ضرورت واگذاری بخشهایی از حکومت به روحانیون سخن گفت. این درخواست تنها به امور فرهنگی مربوط نبود، او وقتی نفوذ صهیونیستها و بهاییها را در سیستم دولت و حکومت ایران شرح داد گفت: «ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از آمریکا؟ خوب یکیاش هم از ما. خوب بدهید این فرهنگ را دست ما... اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده پانزده سال ما را بیرون کنید... اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید... اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید. شما عرضهاش را ندارید... عرضهاش را ندارند میگویند روحانیون نمیگذارند... بفرمایید کارخانه ذوب آهن بیاورید، کدام روحانی گفته نیاورید... بفرمایید طیارهسازی کنید، اتومبیلسازی کنید؛ آقا عرضهاش را ندارید.» (صحیفه امام، ج1، ص391)
امروز شنبه 28 اردیبهشت 1400 هست و تعطیلات عید سعید فطر تموم شده. توی این یه ماهه هر شبکه ای رو که می زدیم ببینیم توش یه حاج آقای روحانی مشغول هدایت خلق الله به سوی بهشت بود. یاد فرمایشات بنیانگذار انقلاب حضرت آیت الله خمینی افتادم که فرمودند
:«از این رادیو... دو سه ساعتش را هم دست ما بدهید اما آزادمان بگذارید، نه اینکه برنامهاش را هم خودتان بنویسید... من قول میدهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد... فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده یک مقداری دست ما باشد ما مردم را آشنا میکنیم؛ دنیا را آشنا میکنیم به احکام اسلام و اسلاممان.» (صحیفه امام، ج1، ص391)
حالا بعد از چهار دهه تببین مسائل دینی و اسلام ناب محمدی (ص) ، برای اینکه ببینیم مردم چقدر با اخلاق اسلامی آشنا شدند بد نیست که سری به کوچه و خیابان بزنیم. نگاه کنید:
دوما که برای نظامی که چهل ساله توسط دستگاه های تبلیغاتی و رسانه های جمعی داره مردم رو بمباران فکری می کنه همین دو تاش هم زیاده.
خلاصه که یه جای کار ایراد داره ... ولی من نمی فهمم کجاش؟
نماز و روزه ی همگی دوستان قبول باشه
تصویر زیر از یکی از کتابهای درسی گرفته شده و مشت محکمی است بر دهان کسانی که ادعا می کنند صادرکردن انقلاب یعنی صادر کردن فرهنگ انقلاب. اصولا صادر کردن نهضت اسلامی یا صادر کردن انقلاب چیزی جز زیر و زبر کردن تمام نظامهای سیاسی معارض با ولایت مطلقه ی فقیه نیست و هر برداشت دیگری از این اصل مترقی خیانت است به آرمانهای امام راحل (ره).