جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

موشک، افسانه‌ای که به دام بدل شد: از جنگ خلیج‌فارس تا وعده صادق

فوری/ موج جدید عملیات موشکی وعده صادق ۳ آغاز شد/ آژیرهای خطر در اسرائیل به صدا درآمد

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: شکست، یتیم است اما پیروزی هزار پدر دارد. این جمله شاید بهترین توصیف برای فضای تحلیل و موضع‌گیری پیرامون حملات موشکی اخیر ایران باشد—حملاتی که در قالب «وعده صادق» شناخته می‌شوند، اما حالا با سکوت و بی‌تحلیلی بی‌سابقه‌ای مواجه‌اند.

در مهرماه سال 1402، حمله غافلگیرکننده حماس به اسرائیل، بسیاری از محافل رسانه‌ای و مجازی در ایران را به جنب‌وجوش انداخت. تحلیل‌گران بی‌شمار، سناریوهای پیچیده طراحی کردند، تایمر سقوط اسرائیل راه انداختند، و فضای هیجانی گسترده‌ای شکل گرفت. اما اکنون، پس از عملیات وعده صادق سوم، که هم‌زمان با یکی از تلخ‌ترین ایام در آستانه عید قربان برای افکار عمومی ایران رقم خورد، خبری از آن شور و تحلیل نیست. در عوض، صدایی که بیشتر شنیده می‌شود، توجیه و عقب‌نشینی است: "ما قبلاً هشدار داده بودیم."

اما کسی نمی‌پرسد: چرا با این حجم از دستگاه‌ها و نهادهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، اتفاقی افتاد که نباید می‌افتاد؟ چه شد که در برابر حمله‌ای کم‌سابقه، که قلب خاک ایران را هدف گرفت، شاهد چنین وضعیت سردرگمی بودیم؟ پاسخ این سؤال نه در تصمیمات امروز یا دیروز، بلکه در تاریخی دورتر نهفته است—شاید به اندازه‌ی سال ۱۹۹۱ میلادی، زمانی که عراق به کویت حمله کرد.


وقتی صدام برای ما دام پهن کرد، و ما سال‌ها بعد گرفتار شدیم

در جریان اشغال کویت، صدام حسین برای شکستن اتحاد ائتلاف بین‌المللی، تصمیم گرفت به‌جای پاسخ مستقیم به نیروهای آمریکایی، اسرائیل را با موشک‌های بالستیک هدف قرار دهد. هدف این بود که کشورهای عربی، تحت فشار افکار عمومی، از ائتلاف خارج شوند. اما اسرائیل که در جنگ درگیر نبود، با شگردی کهنه، خود را قربانی نشان داد و افکار عمومی جهان را به‌نفع خود بسیج کرد.

ایران، که تنها چند ماه پیش از آن جنگی ۸ ساله را با عراق پشت سر گذاشته بود، به دقت این رویدادها را رصد می‌کرد. یکی از تجربیات تلخ ایران در آن جنگ، ضربات شدید موشک‌های بالستیک عراق به مناطق شهری بود. این تجربه و کمبود هواپیماهای جنگی، ایران را به‌سمت توسعه برنامه موشکی سوق داد. طی سال‌های بعد، این روند به‌صورت جدی دنبال شد—تا جایی که ایران توانست موشک‌هایی با مبناهای روسی را کپی‌سازی و سپس بومی‌سازی کند.

اما غفلت ایران در یک نکته کلیدی بود: موشک‌های صدام هیچ‌گاه خسارت استراتژیک مؤثری به اسرائیل وارد نکردند. ناله‌ها و مظلوم‌نمایی‌های تل‌آویو، بیش از آن‌که نشانه‌ی ضعف باشد، تاکتیکی برای ایجاد اجماع جهانی و تحریک ایران به تداوم یک مسیر نادرست بود. اسرائیل موفق شد ایران را متقاعد کند که نقطه‌ضعفش در برابر موشک‌های بالستیک است. در نتیجه، تهران تصمیم گرفت تقریباً همه‌ی تخم‌مرغ‌های نظامی خود را در سبد موشک بگذارد.


دام بالستیک؛ وقتی دشمن نقطه‌ضعف ساختگی به ما معرفی کرد

برای منصف بودن باید گفت ایران طی دهه‌های اخیر، نه‌تنها در موشک‌های بالستیک، بلکه در تولید انواع دیگر موشک‌ها—از کروز تا ضدتانک و ضدکشتی—پیشرفت چشمگیری داشت. اما آن‌چه رسانه‌ای و سیاسی شد، فقط بالستیک بود. هر بار که ایران آزمایش موشک بالستیک انجام می‌داد، فریاد اسرائیل و غرب بلند می‌شد. اما زمانی که ایران، مثلاً، موشک کروز دریایی آزمایش می‌کرد، هیچ رسانه‌ای به آن توجه نمی‌کرد.

این واکنش هدفمند بود. غرب و اسرائیل با بزرگ‌نمایی خطر موشک‌های بالستیک، ذهن سیاست‌گذار ایرانی را مهندسی کردند. آنان به جهان القا کردند که موشک بالستیک، آن تهدید جدی است—در حالی که خودشان هم‌زمان مشغول توسعه سامانه‌های پیشرفته‌ی ضد بالستیک بودند. ایران اما در این دام گرفتار شد: سلاحی که روزی نماد قدرت تلقی می‌شد، امروز به یک ابزار خنثی در جنگ‌های نوین بدل شده—و از قضا، دشمن برای همین آن را بزرگ کرده بود.


وعده صادق، آینه‌ی تمام‌نمای یک خطای تاریخی

در عملیات وعده صادق سوم، ایران حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ موشک بالستیک شلیک کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهند تنها ۶ تا ۱۰ موشک توانستند به اهداف برسند. حتی اگر عدد را سخاوتمندانه ۶۰ هم فرض کنیم، باز هم تنها یک‌سوم اصابت موفق بوده است—و این، در منطق جنگ، یک شکست آشکار محسوب می‌شود. اگر در برابر شلیک این حجم از موشک، تنها چند کشته غیرنظامی و خسارت‌های پراکنده گزارش شود، نمی‌توان آن را پیروزی تلقی کرد.

اما خطرناک‌تر از آمار اصابت یا تلفات، توهم قدرتی است که از این مسیر تغذیه می‌شود. برای سال‌ها، به‌جای سرمایه‌گذاری در ارتش کلاسیک، پدافند هوایی، ناوگان دریایی یا نیروی هوایی، همه‌چیز به موشک گره خورد—آن‌هم بر مبنای تحلیلی که از دل عملیات روانی دشمن شکل گرفت.


جمع‌بندی: بازنگری به‌جای پافشاری

ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که دیگر زمان توجیه و بازتولید افتخارهای موشکی نیست. شرایط منطقه، نوع تهدیدات، و کارایی تسلیحات دگرگون شده است. عملیات وعده صادق باید نه به‌عنوان یک نماد مقاومت، بلکه به‌عنوان سندی برای بازنگری در راهبردهای نظامی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.

اگر راهبردی که از سال ۱۹۹۱ تا امروز دنبال شده، نتوانسته در لحظه بحران مانع از تحقیر و نفوذ دشمن شود، شاید زمان آن رسیده که از نو فکر کنیم—نه با هیجان، بلکه با شجاعت، و نه برای انتقام، بلکه برای بقا.



نویسنده : رضا کیانی موحد 26ام خرداد 1403

عملیات اپرا

undefined

در انتهای دهه 70، عراق یک راکتور هسته ای از نوع ازیریس ار فرانسه خریداری کرد. سرویس اطلاعاتی اسرائیل باور داشت که خرید این راکتور برای تهیه پلوتونیوم مورد استفاده در برنامه سلاح های هسته ای عراق است. آنها همچنین باور داشتند که تابستان سال 1981 آخرین فرصت برای نابود کردن راکتور عراق است بدون اینکه به مردم عراق در اثر تشعشعات هسته ای آسیبی واردشود. داستان حمله هوایی اسرائیل به راکتور هسته ای عراق را در فایل زیر بخوانید.

شرکت های کاغذی و ماشین نظامی صدام


در طی جنگ با ایران عراق با تشکیل شبکه های پنهانی سعی می کرد تا تکنولوژی های مورد نیازش را ،در صورت امکان به صورت قانونی و اگر نشد به صورت قاچاقی، وارد کشور کند تا برنامه های تسلیحاتی داخلی اش را پیش ببرد. دستیابی به تکنولوژی ساخت سلاح های شیمیایی و هسته ای و تجهیزات الکترونیک در صدر نیازهای دولت عراق قرار داشت. داستان این شبکه های پنهانی چه بود؟ فایل زیر را بخوانید.

نگاه عراق به شکست خود در عملیات بیت المقدس

پس از شکست عراق در عملیات بیت المقدس و از دست دادن خرمشهر طرف عراقی چه درسی از این شکست آموخت. گزارش زیر را بخوانید.

ماه های آخر جنگ

 

دیشب داشتم بخشی از کتاب هنر جنگ را می خواندم. رسیدم به قسمت زیر:

مجبورش می کنم تا سربازانش موضعی را بگیرند که من آن را نمی گیرم؛

سپس نیروهایم را در جائی که او نیروهایش را تقسیم کرده متمرکز می کنم؛

آنجا که تمرکز می کنم نیروهایم را یکپارچه می کنم؛

وقتی دشمن چندپاره شد گروه های کوچکی را می سازد؛

سپس می خواهم که گروه بزرگم به یکی از کوچکترین گروه هایش حمله ور شود؛

پس در جائی که دشمن سربازان اندکی دارد من تعداد زیادی سرباز دارم؛

نیروی پرتعداد من می تواند نیروی کوچک وی را خرد کند؛

سپس با گروه کوچک دیگری از دشمن ادامه می دهم؛

آنها را یک به یک از صحنه به در می کنم.

باید مکانی را که برای صحنه نبرد انتخاب کرده ایم، پنهان نگه داریم؛

دشمن نباید بداند.

فشار بیاور تا دشمن مدافانعش را در نقاط بسیاری پراکنده کند؛

علاقه دارم که دشمن از نقاط بسیاری دفاع کند.

پس محل مبارزه را من انتخاب می کنم؛

جائی که نیروهایش در آنجا ضعیف خواهند بود.

اگر وی خط مقدم را تقویت کند عقبه اش را خالی کرده است؛

اگر وی عقبه اش را تقویت کند خط مقدم را خالی کرده است.

اگرجناح راستش را تقویت کند جناح چپش را خالی کرده است؛

اگر جناح چپش را تقویت کند جناح راستش را خالی کرده است.

بدون دانستن مکان هجوم نمی تواند آماده شود؛

بدون دانستن مکان صحیح در هر جائی ضعیف است.

 خیلی خیلی جالب بود.... اینها دقیقا توصیه هایی بود که صدام در ماه های پایانی جنگ با ایران به کار گرفت و تقریبا توانست تمامی زمینهایی را که از دست داده بود پس بگیرد. خط به خط این توصیه ها را صدام و ژنرالهایش اجرا کردند. توصیه می کنم که این چند خط را به دقت و چند بار بخوانید و به یاد بسپارید.