رسیدن به یک آتشبس پایدار میان ایران و اسرائیل بسیار پیچیده است، زیرا نهتنها منافع مستقیم دو طرف بلکه رقابتهای ژئوپولیتیکی و اعتقادی، نقش نیابتی، و فشارهای داخلی و خارجی در آن دخیلاند. با این حال، اگر طرفین بخواهند به یک آتشبس نسبتاً پایدار (نه لزوماً صلح نهایی) برسند، هر کدام باید امتیازاتی بدهند که بتواند «امنیت راهبردی» طرف مقابل را به رسمیت بشناسد، ولو در ظاهر.
در ادامه، مهمترین امتیازاتی که ایران و اسرائیل باید به یکدیگر بدهند را دستهبندی کردهام:
حوزه | امتیاز احتمالی |
---|---|
نظامی | کاهش یا توقف ارسال تسلیحات پیشرفته به حزبالله، حماس، انصارالله و شبهنظامیان عراقی؛ مخصوصاً موشکهای نقطهزن |
امنیتی | کاهش پرواز پهپادها و اقدامات شناسایی در مرزهای شمالی اسرائیل (از طریق سوریه یا لبنان) |
سیاسی | عقبنشینی نسبی از مواضع «نابودی اسرائیل» در ادبیات رسمی (دستکم در سطح دیپلماتیک) |
رسانهای | کاهش لحن تهدیدآمیز در رسانههای رسمی، از جمله حذف برخی شعارها یا نمادها |
منطقهای | قبول نوعی «توازن در سوریه»، به طوری که اسرائیل در بلندیهای جولان احساس تهدید نکند |
حوزه | امتیاز احتمالی |
---|---|
نظامی | توقف حملات هوایی منظم به اهداف ایرانی در سوریه، عراق و خاک ایران |
امنیتی | متوقفکردن ترور دانشمندان یا فرماندهان ایرانی در داخل خاک ایران |
دیپلماتیک | عدم کارشکنی شدید در روند مذاکرات هستهای یا دیپلماسی منطقهای ایران |
اقتصادی/سیاسی | مخالفت نکردن با برخی فعالیتهای اقتصادی ایران در سوریه و لبنان |
نمادین | کاهش لحن تهدید درباره حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران |
توافق غیررسمی از طریق میانجی (قطر، عمان، روسیه، ترکیه): برای اجتناب از اعلام مستقیم، توافق میتواند در قالب «آتشبس غیررسمی» باشد که هر طرف از یک کانال ثالث آن را به رسمیت بشناسد.
ایجاد خطوط قرمز متقابل: مثلا ایران اعلام کند که در صورتی که اسرائیل به خاکش حمله نکند، تهران نیز حملات نیابتی را متوقف خواهد کرد.
مکانیسم راستیآزمایی غیرمستقیم: مانند کنترل سطح تنشها از سوی روسیه در سوریه، یا ناظرانی مثل سازمان ملل.
پذیرش واقعیت ژئوپولیتیک: مثلاً ایران پذیرد که اسرائیل در منطقه حضور نظامی دارد، و اسرائیل هم بپذیرد که ایران نقش منطقهای دارد.
تقابل ایدئولوژیک (نه صرفاً راهبردی)
فشار گروههای داخلی و متحدان نیابتی
آمریکا و لابیهای منطقهای (مثلاً سعودیها و امارات ممکن است با آتشبس مخالفت کنند)
عدم اعتماد ریشهای
بدون مقدمه فایل زیر را بخوانید.
از جمله دروغ هایی که سالهاست از انواع رسانه های جمعی پخش می شود یکی هم این است که ایران خواسته های خود را در قطعنامه 598 گنجاند و تصویب این قطعنامه در حقیقت به صورت پنهانی ابتکار ایران بوده و سبب شکست سیاستهای منطقه ای ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ شده است.
به عنوان مثال گفته های آقای هاشمی رفسنجانی را بخوانیم به نقل از کتاب اسرار مکتوم:
«در یک سال آخر جنگ که مذاکرات فشرده و مهمی بر سر محتوای قطعنامه داشتیم و خود هم اداره می کردم، به نظرم دیپلماس ما بر فعالیتهای عراقی ها و حتی نمایندگان سازمانهای بین المللی غلبه کرد. چون توانستیم بندهایی در قطعنامه بیاوریم که با استناد به همان بندها، عراق متجاوز شناخته شد و ما هم مستحق غرامت شدیم. .... یکی از نکات ظریفی که در همین قطعنامه، نشان از هوشیاری دیپلماسی ایران داشت، جابجایی دو بند از آن بود. در پیش نویس اولیه قطعنامه، ترتیب بندها این گونه بود که اول آتش بس بشود و بعد از آن، نیروهای دو کشور به مرزهای خود برگردند. در لابلای این دو بند هم آمده بود که هر کشوری که تا زمان برگشت نیروها به مرزهای خود، آتش بس را نقض کند، مجرم شناخته می شود. اگر دیپلماسی ما هوشیاری نداشت و ترتیب این دو بند را به همین صورت می پذیرفت، چه بسا عراق پس از اعلام آتش بس تا مدتها به مرها بر نمی گشت و ما هم با توجه به تأکیدی که در قطعنامه بود، نمی توانستیم کاری بکنیم. اما تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با استدلالات سیاسی توانست، جابجایی این دو بند را در متن قطعنامه به تصویب برساند و همین باعث شد که عراق نتواند شیطنت کند. » (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 124)
هاشمی در مصاحبه ای با روزنامه فرهیختگان می گوید:
طول کشید تا قطعنامه را به نفع ما اصلاح کردند. انصافا دوستان ما در وزارت خارجه که مسئولیت مذاکره را داشتند خوب عمل کردند..... یعنی ما با یک شگرد دیپلماتیک بهگونهای رفتار کردیم که همانهایی که در سازمان ملل همیشه علیه ما رای میدادند اینبار به نفع ما رای دادند
اما از طرف دیگر حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله با عراق میگوید ایران طرحی برای خاتمه جنگ نداشت و قطعنامه ۵۹۸ پختوپز آمریکا و شوروی بود.
سردار علائی در همان کتاب اسرار مکتوم می گوید:
«... قطعنامه 598 را از موضع ضعف پذیرفتیم. یعنی ما 598 را نمی خواستیم بپذیریم، ناچار شدیم.» (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 467)
یا فرمایشات حاج محسن رضایی در همان کتاب:
«دنیا دیگر خودش قطعنامه 598 را صادر کرد و ایران دخالتی در صدور قطعنامه نداشت. در واقع مواد و بندهایش را خودشان تعیین کردند. » (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 189)
داستان از این قرار است که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در روز ۲۹ تیر ۱۳۶۶، صادر شد. این قطعنامه برخلاف قطعنامههای قبلی شواری امنیت ذیل فصل هفت منشور ملل متحد (اصول ۳۹ و ۴۰) صادر شد یعنی در صورت قبول نکردن آن توسط یکی از طرفین جنگ می توانست که موجب تحریم اقتصادی یا حمله نظامی قدرتهای جهانی علیه آن کشوربشود.
سفیر وقت ایران در سازمان ملل، سعید رجایی خراسانی در مصاحبه ای در سال 1388 گفت:
«مشکل جمهوری اسلامی این بود که اصرار داشت ما در شورای امنیت شرکت نمی کنیم. این اصرار، اصرار نسنجیده ای از جانب تهران بودد. وقتی اولین قطعنامه علیه ما در شورای امنیت مطرح شد، آقای خاویار پرز دکوئیار و معاونینش به من گفتند بیایید و در شورای امنیت شرکت کنید. گفتم من در این شورا شرکت نمی کنم، چون شما هیچ نکته ای که به نفع کشور ما باشد در این به اصطلاح قطعنامه نگنجانده اید. من بیایم آنجا و فقط صحه بگذارم بر عملکرد شما؟ ایران در شورای امنیت شرکت نمی کند. این سؤال یک سؤال تاکتیکی بود. این موضعی نبود که ایران هرگز در شورای امنیت شرکت نمی کند. در آن زمان به صلاحمان نبود شرکت کنیم و بر عملکرد آنها صحه بگذاریم. بعدا در تهران، این حرکت تاکتیکی را به معنای یک حرکت استراتژیکی گرفتند؛ که ما در شورای امنیت شرکت نمی کنیم. حتی یک بار در تهران به دوستان گفتم؛ با شرایطی که الان پیش آمده، به شورای امنیت بروید تا به صورت معقول در دفاع از خودمان، هماهنگی هایی را انجام دهیم و پیش برویم. تهرانی ها فکر می کردند اگر به شورای امنیت برویم، از مواضع اصولی مان عدول کرده ایم. در حالی که آن شرکت نکردن، یک موضع اصولی نبود. یک موضع مقطعی بود. ما هروقت منافعمان اقتضا کند شرکت می کنیم، هروقت منافعمان افتضا کند، شرکت نمی کنیم. نمی توانیم اینها را موضع اصولی تلقی کنیم. موضع اصولی، منافع ملی است؛ نـه شرکت و عدم شرکت. در آن روز حضرت امام رحمة الله علیه از آنچه من گفته بودم حمایت کردند و خیلی تجلیل کردند. یادم هست برخی دیگر از همکاران، مفصل تلفنی با من صحبت کردند که حتما به شورای امنیت برو و سخنرانی کن. بعدا برایت خیلی خوب است و از این چیزها . . . . گفتم منافع کشور ما تهدید می شود. من بروم آنجا بنشیم؟ من از آنها خواسته ام چند نکته که متضمن حفظ منافع کشور ما باشد، در قطعنامه بگنجانند. اگر گنجاندند می روم و اگر نگنجاندند نمی روم که صرفا دلم خوش باشد به عنوان عضو شورای امنیت بنشینم و حرف بزنم. نام من کبوتر حرم است. نــه. من این کار را نمی کنم. شرکت نکردم و حضرت امام هم این موضع را تایید کردند. اما قرار نبود هرگز در شورای امنیت شرکت نکنیم. هروقت منافعمان اقتضا کند شرکت می کنیم، هر وقت اقتضا نکند شرکت نمی کنیم. ما کشور مستقلی هستیم. منتها متاسفانه در تهران، شرکت در شورای امنیت به معنی یک موضع اصولی تلقی شد و استنباط برخی این بود که اگر شرکت کنیم، یعنی می خواهیم با توحید در بیفتیم. اشهد ان لا اله الا الله. این اشتباهی بود که شد و نمی بایست بشود. من معتقدم در بعضی از مقاطع ما می بایست در شورای امنیت شرکت کنیم.
این داستان مفصل را گفتم برای این نکتۀ محوری دوم: ژاپنی ها آمدند و گفتند: “ما می دانیم که شما تصمیم گرفته اید در شورای امنیت شرکت نکنید. شرکت نکنید. خیلی هم خوب است. ما شورای دیگری درست می کنیم به غیر از شورای امنیت. اعضای آن را هم تو – سعید رجایی خراسانی – انتخاب کن. از اعضای دائمی شورای امنیت هم هر کس را صلاح می دانی در آنجا بگذار. ما طرحی تهیه می کنیم که نـه به ضرر شما باشد، نـه امنیت شما را تهدید کند و نـه امنیت بین المللی منطقه را تهدید کند. با این طرح می توانیم شما را راضی کنیم که در شورای امنیت شرکت نکرده اید. نقطه نظرهای شما را هم در قطعنامه ای که خارج از شورای امنیت تصویب می کنیم می گنجانیم. بعد آن مصوبه را در شورای امنیت مطرح می کنیم؛ بدون اینکه شما در شورای امنیت شرکت کرده باشید”. من به تهران رفتم و به برخی از آقایان که هنوز هم الحمد لله در قید حیات اند، شخصا گفتم:”چنین وضعی پیش آمده و این بهترین شرایطی است که ما می توانیم پیشنهاد کنیم”. من الان نباید آن شرایط را باز کنم. به صلاح کشور نمی دانم. گفتند: “شما بروید به نیویورک، ما به شما خبر می دهیم”. ما به نیویورک رفتیم و دیگر خبری نشد که نشد. در نتیجه آن فرصت خیلی زیبایی که در واقع در اختیار ما بود، کم ارزیابی شد و منقضی شد. »
یعنی بر خلاف دروغ پردازی های هاشمی رفسنجانی، دیپلماتهای ایران در سازمان ملل کوچکترین نقشی در نوشتن قطعنامه 598 نداشتند.
دو روز پس از صدور قطعنامه 598 عراق آن را پذیرفت. در روز بیستم مرداد 1388 رجایی خراسانی در نامه ای به دبیر کل وقت سازمان ملل عدم پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران را اعلام کرد هرچند که آن را رد نکرد. در روز 31 شهریور همان سال آیت الله خامنه، که در آن زمان رئیس جمهور بودند، در سازمان ملل سخنرانی کرد و مجددا از پذیرش رسمی قطعنامه 598 سرباز زدند. اما هاشمی رفسنجانی توضیح نداد که اگر واقعا در نوشتن قطعنامه 598 دست داشته پس چرا ایران این قطعنامه را رد کرد و در نهایت ایران، همان طور که سردار علایی گفته است، پس از یک سال و از روی ناچاری آن را قبول کرد؟
در روز 14 آگوست 1945 و پس از اعلام خبر پایان جنگ جهانی دوم مردم در بسیاری از نقاط دنیا به خیابان آمدند. یک عکس زبل این عکس را در خیابان گرفت که پس از حدود یک هفته به روی جلد مجله تایمز رفت و جاودانه شد. به این می گویند جشن گرفتن.