چون پیغمبر علیه السلام از بدر الموعد بازآمد، و سال پنجم اندر آمد، دختر جحش را زینب به زنی کرد. و قصه او چنان بود که پیغمبر زیدبن حارثه را به پسری گرفته بود و او را مردمان زید بن محمد خواندندی . و چون بزرگ شد، پیغمبر زینب را بدو داد به زنی. و زینب نیکوترین زنان آن زمانه بود. پس یک روز پیغمبر علیه السلام به خانه زید آمد به طلب او، و دست بر در نهاد، در بازشد. و زینب به میان سرای نشسته بود سربرهنه. پیغمبر او را بدید، روی بگردانید و گفت: زیدکجا است؟ گفت: بیرون رفته است. و پیغمبر علیه السلام زینب را بسیار دیده بود سرپوشیده، و لیکن سربرهنه ندیده بود. پیغمبر او را به چشم خوش آمد. خواست که دیگر باره بنگرد، چشم را بخوابانید و گفت: سبحان الله العظیم، سبحان الله مقلب القلوب و الابصر. و برفت.
چون زید به خانه بازآمد، زینب گفت: پیغمبر آمده بود. گفت: چرا نگفتی که اندر آی. گفت: اندر نیامد، و من سربرهنه بودم، مرا بدید و چنین گفت. زید گفت مگر تراش خوش آمد، مرا نیز با تو نشاید بودن. و سوی پیغمبر آمد و گفت: زینب را طلاق خواهم داد. پیغمبر گفت: چرا و چه عیب دیدی از اوی. گفت: هیچ ندیدم ولیکن نتوانم بودن با وی. پیغمبر گفت: برو و زن خویش را نگاه دار و نیکو دار، و از خدای عزوجل بترس چنانچه خدای عزوجل همی گوید. امسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک مالله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشیه. و پیغمبر را علیه السلام طلاق زینب به دل خوش آمد، و لیکن پیدانکرد و نخواست که زید را بیازارد و مردمان بدانند. پس زید برفت و زینب را طلاق داد. و چون عدت زینب بگذشت، زینب سوی پیغمبر کس فرستاد و گفت: زید مرا از بهر تو طلاق داد تا تو مرا به زنی کنی. پیغمبر را می بایست ولیکن شرم همی داشت و خاموش بود. و خدای دانست که پیغمبر را دل مشغول است. پس خدای عزوجل میان فریشتاگان ادر زینب را به پیغمبر داد و آیت فرستاد و گفت من زینب را به تو دادم. پیغمبر علیه السلام گفت: کیست که زینب را بشارت دهد بدین. و عایشه را اندوه آمد. پیغمبر گفت: یا عایشه، قول خدای را همی باز زنی؟ پس زنی برفت و زینب را مژده داد. و زینب هر چه بر وی پیرایه بود بگشاد و بدو داد. و پیغمبر علیه السلام به خانه زینب آمد هم بر آن نکاح که خدای عزوجل کرده بود با فریشتگان بی آنکه نکاحی دیگر کرد. چنانچه خدای عزوجل گفت: قال الله تعالی، فلما قضی زید منها وطرا زوجنا کها لکی لا یکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا و کان امرالله مفعولا. زینب بدین سخن فخر کردی بر همه زنان پیغمبر، و گفتی شما را پیغمبر به زنی کرد و مرا خدای عزوجل بدو داد. و این نکاح زینب به ماه محرم بود سال پنجم از هجرت. چون ربیع الاول اندر آمد پیغمبر به غزو قریظه شد.
در روز دوم اگوست 1991 جهان به یکباره در شوک فرو رفت. عراق پیکان حمله ارتش میلیونی خود را متوجه همسایه کوچک خود کویت کرد. سیل تانکهای عراقی وارد کویت شدند و حکومت خاندان آل صباح در کمتر از 24 ساعت سقوط کرد. صدام مالک 20 درصد از ذخایر شناخته شده نفت جهان شده بود.
اما چه چیزی سبب شد تا صدام حسین این تصمیم شبیه به خودکشی را بگیرد؟ جواب این سوال و بسیاری از سوالات دیگر را می توانید در کتاب "پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس" بیابید. نویسنده کتاب پیرسالینجر(1925-2004) در زمان کندی و لیندون جانسون مشاور مطبوعاتی کاخ سفید و دارای ارتباطات بیشماری در کشورهای مختلف و رسانه های جمعی غربی بوده است. از این رو کتابی که او با کمک اریک لوران نوشت می تواند به صورت یک مرجع کامل درباره رویدادهای قبل از جنگ اول خلیج باشد.
نقطه آغاز داستان سالینجر پایان یافتن جنگ ایران-عراق است. او بحرانهای مالی بغداد و عدم همکاری امیر کویت و شاه فهد را در حل این مشکل تشریح کرده است. دخالتهای آمریکا در دو جهت انجام شد. در درجه اول کویت را ترغیب کردند که برای صدام شاخ و شانه بکشد و در جهت دوم به صدام اطمینان دادند که اختلافهای او با کویت را به عنوان یک مسئله داخلی میان اعراب می دانند و در آن دخالت نمی کنند. با اینکه با ماهواره های جاسوسی خود تحرکات نظامی عراق را در بصره دنبال می کردند به امیر کویت هشداری ندادند و در نهایت صدام را به حمله به کویت ترغیب کردند.
پس از آن اما داستان جالبتر می شود. بعضی از کشورهای عرب مثل اردن و فلسطین درخواست داشتند تا مشکل عراق و کویت با دیپلماسی حل شود اما آمریکا با نشان دادن عکسهای ماهواره ای فهد را مجاب کردند که عراق قصد حمله به عربستان سعودی را دارد. با فشارهای مبارک ،که دل خوشی از عراق نداشت، در نهایت کشورهای عرب حمله عراق به کویت را محکوم کردند و صدام که قصد داشت از کویت خارج شود و یک حکومت دست نشانده در آن جا برجای گذارد کویت را به عراق ضمیمه کرد. بحران بالا گرفت. آمریکا و انگلیس نیروهای نظامی خود را وارد منطقه کردند و درنهایت با کمک سوریه، مصر، فرانسه و در حدود 20 کشور دیگه ارتش صدام را شکست دادند و از کویت بیرون کردند.
کتاب پرونده محرمانه خلیج فارس نگارشی ژورنالیستی دارد اما سالینجر به خوبی مقاصد درونی و نیات رهبران درگیر بحران را تجزیه و تحلیل کرده است. از نکات مثبت کتا ب سه ضمیمه این کتاب می باشد. ضمیمه های اول و دوم متن نامه های طارق عزیز به جامعه عرب و سازمان ملل است که مقاصد عراق را قبل از آغاز حمله به کویت تشریح می کند و نامه دومی نامه رییس سازمان امنیت کویت به وزیر کشور کویت است که آشکارا خط دادنها آمریکا را به کویتی ها نشان می دهد. کتاب توسط انتشارات خجسته و در سال 1370 چاپ شده است. مترجم آن آقای محمد ریاضی هستند. ترجمه یک دست و خوب است و خواندن آن را به علاقمندان تاریخ توصیه می کنم. متن ضمیمه سوم را هم آورده ام. هرجا پرانتز بود (غیر از شماره تلفن) توضیحات از خود من است.بند پنجم را با دقت بخوانید: