جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

عملیات نصر

آنچه فرمانده آمریکایی فهمید، اما بنی صدر نفهمید/ درخواست کمکی که اهمیت داده نشد

در دی ماه 1359 ارتش ایران تصمیم گرفت که از لاک دفاعی درآمده و با یک تک زرهی ارتش عراق را شکست بدهد. این حمله نافرجام منجر به یکی از بزرگترین شکستهای ایران در طی جنگ 8 ساله با عراق شد. داستان این شکست را در فایل زیر بخوانید.

پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس

در روز دوم اگوست 1991 جهان به یکباره در شوک فرو رفت. عراق پیکان حمله ارتش میلیونی خود را متوجه همسایه کوچک خود کویت کرد. سیل تانکهای عراقی وارد کویت شدند و حکومت خاندان آل صباح در کمتر از 24 ساعت سقوط کرد. صدام مالک 20 درصد از ذخایر شناخته شده نفت جهان شده بود.

اما چه چیزی سبب شد تا صدام حسین این تصمیم شبیه به خودکشی را بگیرد؟ جواب این سوال و بسیاری از سوالات دیگر را می توانید در کتاب "پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس" بیابید. نویسنده کتاب پیرسالینجر(1925-2004) در زمان کندی و لیندون جانسون مشاور مطبوعاتی کاخ سفید  و دارای ارتباطات بیشماری در کشورهای مختلف و رسانه های جمعی غربی بوده است. از این رو کتابی که او با کمک اریک لوران نوشت می تواند به صورت یک مرجع کامل درباره رویدادهای قبل از جنگ اول خلیج باشد.

نقطه آغاز داستان سالینجر پایان یافتن جنگ ایران-عراق است. او بحرانهای مالی بغداد و عدم همکاری امیر کویت و شاه فهد را در حل این مشکل تشریح کرده  است. دخالتهای آمریکا در دو جهت انجام شد. در درجه اول کویت را ترغیب کردند که برای صدام شاخ و شانه بکشد و در جهت دوم به صدام اطمینان دادند که اختلافهای او با کویت را به عنوان یک مسئله داخلی میان اعراب می دانند و در آن دخالت نمی کنند. با اینکه با ماهواره های جاسوسی خود تحرکات نظامی عراق را در بصره دنبال می کردند به امیر کویت هشداری ندادند و در نهایت صدام را به حمله به کویت ترغیب کردند.

پس از آن اما داستان جالبتر می شود. بعضی از کشورهای عرب مثل اردن و فلسطین درخواست داشتند تا مشکل عراق و کویت با دیپلماسی حل شود اما آمریکا با نشان دادن عکسهای ماهواره ای فهد را مجاب کردند که عراق قصد حمله به عربستان سعودی را دارد. با فشارهای مبارک ،که دل خوشی از عراق نداشت، در نهایت کشورهای عرب حمله عراق به کویت را محکوم کردند و صدام که قصد داشت از کویت خارج شود و یک حکومت دست نشانده در آن جا برجای گذارد کویت را به عراق ضمیمه کرد. بحران بالا گرفت. آمریکا و انگلیس نیروهای نظامی خود را وارد منطقه کردند و درنهایت با کمک سوریه، مصر، فرانسه و در حدود 20 کشور دیگه ارتش صدام را شکست دادند و از کویت بیرون کردند.

کتاب پرونده محرمانه خلیج فارس نگارشی ژورنالیستی دارد اما سالینجر به خوبی مقاصد درونی و نیات رهبران درگیر بحران را تجزیه و تحلیل کرده است. از نکات مثبت کتا ب سه ضمیمه این کتاب می باشد. ضمیمه های اول و دوم متن نامه های طارق عزیز به جامعه عرب و سازمان ملل است که مقاصد عراق را قبل از آغاز حمله به کویت تشریح می کند و نامه دومی نامه رییس سازمان امنیت کویت به وزیر کشور کویت است که آشکارا خط دادنها آمریکا را به کویتی ها نشان می دهد. کتاب توسط انتشارات خجسته و در سال 1370 چاپ شده است. مترجم آن آقای محمد ریاضی هستند. ترجمه یک دست و خوب است و خواندن آن را به علاقمندان تاریخ توصیه می کنم. متن ضمیمه سوم را هم آورده ام. هرجا پرانتز بود (غیر از شماره تلفن) توضیحات از خود من است.بند پنجم را با دقت بخوانید:


نامه سرتیپ فهد احمدالفهد( رئیس سرویس مخفی کویت) به عالیجناب شیخ سالم الصباح السالم الصباح( وزیر کشور وقت کویت در زمان حمله عراق)

فوق محرمانه و خصوصی

عالیجناب

طبق دستورات جناب عالی در ضمن ملاقات 22 اکتبر 1989 (تقریبا 7-8 ماه قبل از حمله عراق به کویت) به همراه سرهنگ عشاق عبدالهادی شداد، رئیس تحقیقات و بررسی فرمانداری احمدی، از 12 تا 18 نوامبر 1989 از دفتر مرکزی سیا در آمریکا بازدید کردم. طرف ایالات متحده تأکید داشت که بازدید بایدفوق محرمانه باشد تا درمیان برادران ما در شورای همکاری خلیج فارس ، ایران و عراق حساسیت ایجاد نکند.

در اینجا برای عالیجناب مهمترین مواردی که در جریان ملاقات خصوصی ام با ولیلیام بستر رئیس سیا در روز سه شنبه 14 نوامبر موافقت حاصل شد به اطلاع می رسانم.

1- ایالات متحده متعهد آموزش افراد انتخابی ما برای حفاظت از اعلیحضرت امیر و والاحضرت شیخ سعد ال عبدالله السالم الصباح (ولیعهد وقت کویت) گردید. آموزش در مرکز سیا در ایالات متحده انجام می گیرد و تعدا آنها را 128 نفر تعیین کردیم. بعضی از آنها طبق تصمیم والا حضرت ولیعهد برای مأموریتهای ویژه جهت خانواده سلطنتی بکارگرفته خواهند شد.

در این رابطه، طرف ایالات متحده، عدم رضایت خود از نحوه عمل نیروهای گارد سلطنتی در زمان حمله جنایت بار به اعلیحضرت امیر را ابراز داشت.

2- ما با طرف آمریکایی موافقت کردیم که این بازدیدها در تمام سطوح بین سازمان امنیت کشور و سیا انجام گیرد و اطلاعات مربوط به تسلیحات و ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران و عراق مبادله شود.

3- ما در جستجوی همکاری کارشناسان سیا جهت بررسی ساختار سازمان امنیت کشور بودیم که طبق دستورات عالیجناب امیر، اولویت اصلی در ملاقات ما با طرف ایالات متحده بود. این امر، شامل استفاد ه از تخصص آنها در تنظیم استراتژی جدید برای اقدام متناسب با تغییرات منطقه خلیج فارس و موقعیت داخلی کشور بوسیله توسعه سیستم کامپیوتری و اتوماتیک در سازمان امنیت خواهد بود.

4- طرف ایالات متحده گفت که کاملا خواهان برآوردن خواست شا برای مبادله اطلاعات در مورد فعالیتهای گروه های افراطی شیعه در کشور و بعضی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است. آقای وبستر عملیات سرکوبی جنبشهای تحت حمایت ایران را ستود و گفت که سیا خواهان اقدامات مشترک برای از بین بردن مناطق تشنج در منطقه خلیج فارس است.

5- ما با طرف آمریکایی موافقت کردیم که استفاده از موقعیت اقتصادی در حال ویرانی عراق برای تحت فشار گذاشتن دولت آن کشور جهت مشخص ساختن مرز مشترک مان مهم است. سیا نظر خود را در مورد ابزار مناسب فشار ارائه داد و مطرح ساخت که همکاری وسیع بین ما باید بوجود آید به شرطی که این فعالیتها در سطح بالا هماهنگ گردد.

6- طرف ایالات متحده بر این عقیده است که روابط ما با ایران باید به طریقی باشد که از یک طرف از تماس با آن کشور پرهیز شود و از طرف دیگر تمام فشارهای اقتصادی ممکن را بر آن وارد آورد و به طور موثری این فشار بر تکیه آن کشور بر اتحاد با سوریه متمرکز گردد. توافق با طرف ایالات متحده مطرح می سازد که کویت از اظهارات منفی در رسانه های گروهی درباره ایران اجتناب ورزد و فعالیتهای ایران جهت نفوذ در جلسات اعراب را محدود سازد.

7- بعد از آنکه کارشناسان مواد مخدر سیا به ما اطلاع دادند که پایتخت کویت برای تجارت مواد مخدر در پاکستان و ایران بکار می رود و گسترش چنین تجارتی نتایج منفی برای آینده کویت خواهد داشت، ما با طرف ایالات متحده موافقت کردیم که مبارزه با مواد مخدر در کشور مهم است.

8- طرف ایالات متحده شماره تلفن ویژه ای برای مبادله سریع نظرات و اطلاعات در اختیار می گذاشت که نیازی به ارتباط کتبی نباشد. شماره تلفن خصوصی آقای وبستر 5241-659(202) است.

منتظر اوامر جناب عالی هستم و احترامات فائقه ام را تقدیم می دارم.
امضا
سرتیپ فهدالفهد
رییس سازمان امنیت کشور

دروغ سیزده؛ قسمت اول


یکی از دروغهای 13 که به کرّات از زبان بعضی از مسئولین ،و به ویژه فرماندهان سپاه در زمان جنگ، شنیده می شود این عبارت است که « جنگ ایران و عراق تنها جنگی در 200 سال گذشته بوده که قسمتی از خاک ایران از آن جدا نشده است[i][ii].» این دروغ به حدی تکرار شده است که حتی استاد بی بدیلی چون استاد رائفی پور ،که از اوتاد و اقطاب زمانه ی ما می باشند و چه بسا که از معجزات قرن بیست و یکم، نیز آن را در سخنرانی هایشان تکرار می کنند.


این دروغ البته یک دروغی عادی نیست چرا که در حقیقت ترکیبی است از دو دروغ کوچکتر. اینکه ادعا می کنند این جنگ در 200 سال گذشته تنها جنگی بوده که قسمتی از خاک ایران از آن جدا نشده است سبب می شود که دروغ دوم هم در دل آن مستتر بشود و البته منظور اصلی از ساختن این دروغ 13 هم در اصل همان دروغ دوم است. دروغ دوم به صورت ضمنی ادعا می کند که ما در جنگ با عراق هیچ قسمتی از خاک خودمان را به دشمن واگذار نکردیم.


اول بپردازیم به دروغ اول: بزرگترین جنگهایی که در دوران قاجاریه ایران را مشغول خود کردند عبارتند از جنگهای اول و دوم ایران و روس (1218 تا 1228 و 1241 تا 1243) که قسمتهای مهمی از شمال غربی ایران در طی این جنگها به روسیه ی تزاری واگذار شد. اما حقیقتی که از آن غفلت می شود این است که 8 سال پس از پایان دوره ی اول جنگهای ایران با روسیه عباس میرزا با عثمانی وارد جنگ شد و ولیعهد شجاع فتحعلی شاه  توانست با رشادت بی نظیرش ارتش عثمانی را درهم بکوبد. نتیجه ی این جنگ با عثمانی این بود که تحت معاهده ی ارزروم حکومت عثمانی مرزهای غربی ایران را به رسمت شناخت. پس جنگ ایران و عراق در 200 سال گذشته تنها جنگی نبوده که ایران خاکی از دست نداده بلکه در آخرین جنگ ایران با عثمانی نیز ایران خاک خود را از دست نداد.


از سوی دیگر اگر بخواهیم بر اساس حقوقی بحث کنیم چون ایران در جنگ جهانی دوم به آلمان اعلان جنگ داد پس ایران را باید یکی از دولتهای متفقین به حساب بیاوریم. البته از یاد نمی بریم که با مجاهدت قوام و در نهایت با اوتلیماتوم ترومن در این جنگ هم قسمتی از خاک ایران از دست نرفت. پس می بینیم که جنگ ایران و عراق اولین جنگی در 2 قرن گذشته نبوده که ایران خاکی را از دست نداده است. 


حقیقت ماجرا این است  زمانی که ایران به ناچار مجبور شد که قطعنامه 598 را قبول کند قسمتهایی از خاک ایران در دست عراقی ها بود (نقشه زیر را ببینید). زمانی که ماشین نظامی ایران در اثر آخرین حمله ی بزرگ خود از نفس افتاد و با حیله ی استراتژیک عراق درگیر جنگ های بی حاصل در کردستان عراق شد عراق توانست با چند حمله ی بزرگ و پشت سر هم فاو، شلمچه، جزایر مجنون و ارتفاعات استراتژیکی را در جبهه ی میانی از دست ایرانی ها درآورد. این ارتفاعات بر اساس قرارداد 1975 الجزایر به عراق واگذار شده بود اما به دلیل اینکه خطوط مرزی در قبل از انقلاب کاملا جابجا نشدند تا زمان انقلاب در دست ایران باقی ماندند و یکی از علتهای اصلی عراق در حمله به خاک ایران به دست آوردن همین ارتفاعات بود. هاشمی رفسنجانی درباره اینکه قسمتهایی از سرزمینهای ایران در زمانی که شورای امنیت قطعنامه 598 را تصویب کرد گفته است:


« اگر دیپلماسی ما هوشیاری نداشت و ترتیب این دو بند را به همین صورت می پذیرفت، چه بسا عراق پس از اعلام آتش بس تا مدتها به مرها بر نمی گشت و ما هم با توجه به تأکیدی که در قطعنامه بود، نمی توانستیم کاری بکنیم. اما تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با استدلالات سیاسی توانست، جابجایی این دو بند را در متن قطعنامه به تصویب برساند و همین باعث شد که عراق نتواند شیطنت کند. » (کتاب اسرار مکتوم، نشر بیست و هفت بعثت، 1393، صفحه 124)


اگر واقعا در جنگ سرزمینی را از دست نداده بود چرا هاشمی نگران بازگشت عراق به پشت خط مرز بود؟ بعدها رفسنجانی در طی نامه نگاری های خود با صدام حسین به او می نویسد:


«بسیاری از مواضع خاک ایران باقی ماندند من جمله شهرهای نفت شهر و خسروی و مهران و ده ها روستا و ارتفاعات که شرایطی متفاوت با جبهه ی جنوب داشت که اکثر آن مناطق از اول جنگ تا امروز در اشغال نیروهای شماست و بعید است که فرماندهان شما حقیقت را از شما مکتوم داشته باشند". رفسنجانی آشکارا اعتراف می کند که پس از پایان جنگ این مناطق هنوز در دست عراق باقی مانده اند.( متن کامل این نامه را می توانید در اینجا بخوانید.)


  قسمتهایی از خاک ایران که پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران در سال 1367 در دست عراق مانده بود،بر خلاف تبلیغات رسمی و غیر رسمی، نه در اثر کوششها و مجاهدتها بلکه در اثر اشتباه استراتژیک عراق دوباره به ایران بازگشتند. در حدود 2 سال بعد عراق به کویت حمله کرد و در نتیجه صدام تصمیم گرفت تا برای اینکه خیالش از پشت سر خود راحت باشد مشکلات کهنه ی خود را با ایران حل و فصل کند. با رد و بدل شدن چند نامه بین صدام حسین و آقای هاشمی رفسنجانی ،رئیس جمهور وقت ایران، صدام راضی شد که در روز 26 مرداد 69 اراضی اشغالی ایران را تخلیه کند. اگر نبود این اشتباه فاحش صدام شاید هنوز هم قسمتهایی از خاک ایران در دست عراق باقی مانده بود. اما چرا این دروغ به این حد تکرار می شود؟ فهمیدنش چندان هم سخت نیست.


https://s16.picofile.com/file/8428607600/%D8%A7%D8%B4%D8%BA%D8%A7%D9%84.jpg

نقشه ی بالا مناطقی از خاک ایران را نشان می دهد که پس از پذیرش آتش بس بین ایران وعراق در دست عراق باقی ماند. منبع :کتاب سیری در جنگ ایران وعراق جلد ششم ویرایش دوم مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محمددرودیان صفحه 198

 



[i] - این ادعا توسط افراد مختلف و در مناسبتهای مختلف و توسط افراد مختلف تکرار شده است. مثلا می توانید نگاهی به اینجا بیندازید یا مثلا اینجا.

[ii] به تازگی دکتر-سرلشکر محسن رضایی 100سالی به این عدد افزوده است و مدعی است که در 300 سال گذشته که البته به مناسبت حلول سال 1400 این خبر را از روی سایتشان برداشته اند.