جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

نامه سلطان بایزید به شاه اسماعیل

 متن نامه سلطان بایزید به شاه اسماعیل را می توانید در اینجا بخوانید.

نگاه عراق به شکست خود در عملیات بیت المقدس

پس از شکست عراق در عملیات بیت المقدس و از دست دادن خرمشهر طرف عراقی چه درسی از این شکست آموخت. گزارش زیر را بخوانید.

داستان لباس جدید امپراطور

امیر دریادار شفقت رودسری: معلم مظهر ادب و آگاهی و ادامه‌دهنده راه انبیاء است


هر کسی که داستان لباس جدید امپراطور رو تا امروز نخونده می تونه ورژن جدید 2020 ش رو امروز از صدقه سری دریادار آریا شفقت رودسری بخونه. من فقط امیدوارم که این سخرانی ایشون واقعا جنبه ی تبلیغاتی داشته باشه و کار به عمل نرسه چون اگر ایشون و همفکرانشون راس راسی همچین تصوری از قدرت دریایی ایران دارند بعید نیست که کار به یک عملیات آخوندک دیگه ختم بشه.

عکس زیر قایق موشک انداز سهند هست که آخرین باری که فرماندهان نظامی ایران فکر کردن که ایران واقعا یک قدرت دریایی هستش به این حال و روز افتاد

محض اطلاع کسانی که حوصله ندارن تاریخ بخونن ، از جمله دریادار آریا شفقت بزرگوار، عرض می کنم که آمریکا در طی سالهایی که در جنگ جهانی حضور داشت ، 1941 تا 1954، در حدود 100 فروند ناوهواپیما بر ساخت. حالا شما قدرت صنعتی این کشور رو مقایسه کن با امروز ما که دو تا قایق موشک انداز ساختیم و یکی شم که خودمون زدیم و غرق کردیم. کشوری که حتا یه موتور دیزل بومی برای شناورهاش نمیتونه بسازه چطور می تونه قدرت دریایی منطقه ای بشه؛قدرت دریایی جهانی شدنش پیشکش

طالبان تغییر کرده اند؟

مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان و از بزرگترین مراجع دینی اهل سنت در ایران، در حرفهای عجیب و غریبی فرموده اند که :

  1. طالبان ریشه مردمی دارند.
  2. طالبان تغییر کرده اند و این طالبان طالبان قبلی نیستند.
خدمت این بزرگوار باید عرض کرد که:
  1.  ریشه مردمی داشتن دلیل بر حقانیت نیست. هیتلر هم ریشه مردمی داشت. میلیونها نفر آلمانی حاضر بودند که در راه آرمانهای حزب نازی جان فدا کنند. آیا هیتلر و حزب نازی بر حق بودند؟ صدام حسین نیز صدها هزار نفر طرفدار در عراق داشت، حسنی مبارک هزاران نفر طرفدار داشت، آیا صدام و حسنی مبارک بر حق بودند؟ اینکه کسی یا اندیشه ای میلیونها نفر طرفدار داشته باشد آیا دلیل است بر حقانیت آن فکر.
  2. طالبان تغییر کرده اند اما فقط در سیاست خارجی و فقط به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی. یعنی اینکه این افراد که تا 20 سال قبل کسی را غیر از خودشان داخل آدم نمی دانستند پس از بمبارانهای غارهای تورابورا و دیگر مراکز تجمعشان توسط بمب افکنها و پهپادهای آمریکایی امروزه رابطه بین مسجد و گوزیدن را به خوبی درک می کنند و همانطور که قبلا هم گفتیم برای چاپیدن ده اقدام به دیدن کدخدا کرده اند. الان طالبان فهمیده اند که در نظام سیاسی بین المللی در صورتی می توانند برای مردم خود شاخ و شانه بکشند که ابتدا میخ خود را در خارج محکم کرده باشند. در این نکته نباید شک کرد که بینش خاص طالبان از اسلام سبب خواهد شد که به محض هژمون شدن در داخل افغانستان  سیل تروریسم را به کشورهای همسایه خود جاری خواهند کرد و در صورت قدرت گرفتن بیشتر با جنگ و رویارویی نظامی به سراغ همسایگان خود خواهند رفت.
  3. افرادی چون مولوی عبدالحمید، که محصورند در نگاه های بسته و محدود دینی و فرهنگی خود، باید بدانند که حمایت روحی و معنوی از کسانی که برای دیگران کوچکترین اهمیتی قائل نیستند و فقط به همفکران خود به دیده رأفت می نگرند چیزی نیست جز بر سر شاخه نشستن و آن را از ته ارّه کردن. با قدرت گرفتن تفکرات طالبانی و داعشی در منطقه روزی خواهد رسید که امثال مولوی عبدالحمید نیز باید برای فرار از دست تروریستهای طالبان به دنبال سوراخ موش بگردند. خود ما در اوایل انقلاب چنین تجربه تاریخی را از سر گذراندیم هنگامی که طالبان شیعی، با نام گروه فرقان، شمشیر خود را از رو بست تا به قول مولوی عبدالحمید دستورات دین را جاری و ساری کند. اگر گروه فرقان توانسته بود سکان هدایت ایران را در آن روز در دست بگیرد ما امروزه تحت فرمان یک طالبان شیعی بودیم .
  4. افکار و ایدئولوژی های چون طالبان فرق چندانی با فاشیسم ندارند و در نهایت به فاشیسم منجر خواهند شد. حالا اینکه خدا و پیامبر را به جای پیشوا بگذارند دردی را درمان نمی کند. در نهایت طالبان، فرقان، داعش به دنبال این هستند که تمامی شئون زندگی مردم را زیر سلطه جابرانه خویش بگیرند. مسئله تنها سر بریدن و شلاق زدن نیست. امثال طالبان هر نوع تفکر غیر از خود را بدیل و رقیب خود می داند و در صورت امکان سعی در سرکوب آن می کند. به تدریج که ابزارهای مدرن گسترش می یابند طالبان نیز از سر بریدن و شلاق زدن دست برخواهند برداشت و به کنترل افکار روی خواهند آورد. آنها به همان مسیری خواهند رفت که برادرانشان در کره شمالی، چین، کوبا و ... پای گذاشته اند.
  5. آخرین توصیه این حقیر به مولوی عبدالحمید این است که در کنار دروس دینی و فقه اندکی وقت هم به مطالعه تاریخ اختصاص بدهند. هم برای خودشان بهتر است و هم برای اهل تسنن در ایران.

Mohsen Rezaei vs. Abbas Babaei; Another scene of jihadi management



http://s7.picofile.com/file/8390252968/20190923_090322.jpg
جالبترین شعاری که در دو سه سال اخیر به گوش می رسد این است که مملکت نیاز دارد به مدیریت جهادی و البته منظور از مدیریت جهادی چیزی نیست جز ادامه ی همان روشهای مدیریتی که در زمان جنگ با عراق دیدیم. برای بسیاری که آن سالها را به خاطر نمی آورند و یا نبودند که به خاطر بیاورند هر از چندی بد نیست که نمونه هایی از مدیریت جهادی را نشان داد تا بدانیم که قرار است چه گونه سیستمی بر تمامی شئونات کشور حاکم شود.
متن زیر از کتاب جاده ی استراتژیک است. کتابی که توسط مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه منتشر شده و به عملیات والفجر 8 اختصاص دارد. در طی یکی از جلسات حاج/دکتر/سردار محسن رضایی از رابط نیروی هوایی درخواست پشتیبانی نزدیک هوایی نیروهای رزمنده در حوالی کارخانه نمک می کند. رابط نیروی هوایی سرگرد عباس بابایی است که چندی بعد توسط آتش خودی مدافعین مرزهای هوایی کشور در کابین عقب اف-5 تیر می خورد و قبل از اینکه خلبان بتواند هواپیما را در فرودگاه بنشاند به فیض شهادت نائل می شود.
خلاصه اینکه از حاج محسن اصرار و از سرگرد بابایی انکار. از سرگرد بابایی اینکه نره و از حاج محسن این که بدوش. در نهایت حاج محسن جمله ای می فرماید که عمق روشهای مدیریتی جهادی را می توان در آن دید:
رضایی: نه بیاید این جا [اشاره به نقطه ای روی نقشه] یاد می گیرد.
بابایی: آنچنان تجربه ای ندارد که بتواند بگردد.
رضایی: خب یاد می گیرند، می گویم یاد می گیرند مرد حسابی!
بابایی: [با خنده] همه شان زمین می خورند بعد یاد می گیرند.
رضایی: چرا؟ خب اگر کسی زمین نخورد که یاد نمی گیرد. .
یعنی شما الان فکر کردید که حاج محسن این جمله ی حکیمانه را بابت شوخی و عوض شدن جو جلسه بر زبان راند؟ حاش و کلا! ادامه اش را بخوانید:
در این عملیات بچه ها کلی تجربه کسب کرده اند. باید به آنها فشار بیاورید که قوی بشوند.
یعنی حاج محسن فکر کرده که خلبانی هواپیمای جنگی احتمالا باید چیزی در مایه های رانندگی فرغون باشد. یک لحظه حتی فکر نمی کند که اگر هواپیمای جنگی هدف قرار بگیرد دیگر احتمالا فرصتی برای خلبانش باقی نمی ماند که بخواهد تجربه کسب کند.
در انتها هم عباس بابایی می گوید در همین دو- سه روزی که از آغاز عملیات گذشته فقط 4 فروند هواپیما را با آتش خودی از دست داده ایم 

خلاصه که این روش های مدیریت جهادی به احتمال قریب به یقین پس از تمام شدن دولت تدبیر و امید قرار است که امورات مملکت را به دست بگیرد. بد نیست که از الان با آن آشنا بشوید.
فایل کامل این جلسه را از اینجا دانلود کنید، بخوانید و نکته های اساسی آن را از دست ندهید.

هر کس که نمی خواهد جمع کند برود

نمونه ای از تفکر بچه حزب اللهی نسبت به کسانی که همفکر آنها نیست. (عکس را از دیوار یکی از مراکز بسیج شهر قدیم هشتگرد گرفته ام)

صدور انقلاب

سالهاست که مسئولین سیاسی کشور ادعا می کنند که صدور انقلاب یک امر فرهنگی است. ببینیم در کتابهای درسی چه تصویری از صدور انقلاب ارائه کرده اند:


سخنان امام خمینی (ره) درباره شاه

یک سخنرانی تاریخی از آقای خمینی درباره شاه. ببینید و عبرت بگیرید

فقط ده متر آن طرف تر

معمولا مسئولان عالی رتبه کشور به صورت خصوصی در مورد ضرورت ادامه یا پایان جنگ صحبت می کردند. همه وزرا نیز عین همین صحبت را داشتند. تقریبا اکثر آنها نسبت به ادامه جنگ انتقادهای جدی داشتند اما در جلسات رسمی هیات دولت وقتی صحبت از جنگ به میان می آمد، همه به نحوی به ادامه جنگ رای می دادند و با شور و شوق متفق القول می شدند که باید جنگ را با شدت ادامه داد. آیه های قرآن و حدیث های معصومان و شعرهای حماسی را نیز چاشنی سخنان خود می کردند. 

یک اتاقی در پشت محل برگزاری هیات دولت بود که وزرا برای تماس با دفتر یا منزلشان و یا رفع خستگی و کشیدن سیگار و نوشیدن چای به آنجا می رفتند. معمولا وقتی خبر و یا گزارشی از وضعیت جنگ ارائه می شد وزرا نظرات واقعی شان را در آن اتاق به خوبی بیان می کردند و به صورت خودمانی مخالف ادامه جنگ بودند. 

اما وقتی ده متری از آن اتاق دور می شدند بر ضرورت تداوم جنگ سخن می گفتند. من واقعا نمی توانم قضاوت خودم را در این مورد بیان کنم. در حالی که شرایط و با موقعیتی که معاونان و وزرا داشتند باید به صورت شفاف به تجزیه و تحلیل مسائل و تصمیم گیری های نظام می پرداختیم که متاسفانه چنین نشد.

البته در مجلس هم همین طور بود، تمام نطق های پیش از دستور نمایندگان در دفاع از ادامه جنگ بود، اما وقتی با تک تک نمایندگان به صحبت می نشستی که با این همه حمله وضعیت مناطق جنگی امیدوار کننده نیست، وضعیت مادی این گونه است ،وضع آموزش نظامی نیروها نیز چنین است و تجهیزات کافی وجود ندارد آن نماینده هم ضرورت ادامه جنگ را به نقد می کشید و مخالفت می کرد. نمی دانم آیا این جزیی از روان شناسی جامعه ایران است که افراد هیچ وقت با صراحت حرف ها و نظرات خود را نمی زنند یا چیز دیگری است.این مساله موجب می شود که مسوولان نظام ی کشور هم فریب بخورند.

 بخشی از مصاحبه آقای روغنی زنجانی در کتاب اقتصاد ی جمهوری اسلامی