مرقع یک اثر هنری رو به زوال است.... قدیم ندیم ها اعیان و اشراف از این جور چیزها داشتند ولی امروزه در حال فراموشی است... مرقع عبارت است چند برگ کاغذ که مثل آکاردئون انتهای اولی به ابتدای دومی چسبیده است... مثل این تقویم های سه لت تبلیغاتی... پشت و روی هر برگ یک مینیاتور یا شعر یا گل و مرغ ترسیم می شد و در نهایت تبدیل می شد به یک نوع آلبوم تاشو... بر روی صفحه ابتدایی و انتهایی هم جلد می زدند که این صفحات را در میان خود بگیرد.... چند جوان خوش فکر در اصفهان در حال چاپ و انتشار یک مرقع هستند برای زنده نگه داشتن این هنر سنتی... اگر کسی خواست صد هزار تومان ناقابل (کمتر از قیمت یک کیلوگرم گوشت) بریزد به حساب زیر به نام میلاد بیلکی و با شماره ایشان تماس بگیرد برای پیش خرید کردن. یادآوری می کنم که این اثر هنوز مجوز انتشار از ارشاد نگرفته....
شماره حساب: 6037697455003993
شماره موبایل: 09377729125
خیلیا از من میپرسن که برای چی تاریخ می خونم؟ من هم عموما جواب می دم که برای درس گرفتن از گذشته... ظاهرا جواب معقولی هست ولی راستش یه جورایی دروغه... یعنی خب نمیشه از گذشته درس گرفت به این علت ساده که وقایع گذشته تکرار پذیر نیستن... ممکنه یه واقعه تاریخی مشابه یه واقعه قبل از خودش روی بده ولی حتی یه تفاوت کوچیک باعث می شه که نتایج اولی نسبت به دومی کلی تفاوت داشته باشه...
حقیقت ش اینه که من تاریخ می خونم چون دوس داریم چیزهایی رو ببینم که در دیدار اول چندان به چشم نمیان... مثل بعضی نقاشیا که وقتی می بینی مثلا شکل یه دختر جوون هست ولی وقتی 180 درجه می چرخونی تبدیل به تصویر یه پیرزن میشه... یعنی دوست دارم یه چیزهایی رو از منظری ببینم که بتونم خط و ربطشون رو به چیزهای دیگه پیدا بکنم....
حالا همه اینها رو گفتم که به قول قدیمیا تاریخ رو فاتحین می نویسن... البته منظورشون تاریخ جنگها و نبردها بوده.... یعنی وقتی که جنگ رو بردی عموما اون روایتی رو بهش گوش می دن که تو داری تعریفش می کنی... مثل همین فیلم کلاشنیکوف( توجه کنید که کلاشنیکوف درسته نه کلاشینکوف) که در سال 2020 روسها درستش کردن... یه قهرمان جنگ که تبدیل به یه مخترع و طراح سلاح میشه و سلاحی رو طراحی می کنه که فقط با یه صفت می شه اون رو مشخص کرد: سلاح قرن!
واقعنی کلاشنیکوف سلاح قرن بیستم هست... هیچ تفنگ خودکاری نتونسته بهش برسه... خیلی تفنگها ساخته شدن که از کلاشنیکوف دقیقتر هستن... خیلیا سبک تر هستن... بعضیا گلوله قوی تری دارن... بعضیا برد بیشتری دارن.... در مجموع تک به تک که مقایسه کنید خیلی تفنگها نسبت بهش سر هستند ولی وقتی مجموعا حساب کنید کلاشنیکوف یه سر و گردن از همه بالاتر قرارداره: خوش دست، قدرمتند، نواخت بالا، سادگی در ساخت و تولید، برد مناسب، دقت مناسب و ... خلاصه.... اگر قرن بیستم رو بخواهیم بهش اسمی بدیم باس اسمش رو بذاریم قرن کلاشنیکوف....
اما درباره فیلم... فیلم یه روایت تاریخی از مجروح شدن کلاشنیکوف رو نشون می ده که در ایام مرخصی سعی می کنه یه مسلسل دستی خوب طراحی کنه و در نهایت کارش به یه دفتر طراحی اسلحه می رسه و ادامه داستان....
اما چیزی که برای من تاریخ دان مهم هست همون خط و ربط هاست... در ابتدای فیلم یکی از همرزمان کلاشنیکوف به دلیل گیرکردن مسلسل دستی ش در یه درگیری با آلمانها تیر میخوره و این میشه انگیزه برای کلاشنیکوف که یه مسلسل دستی بدون ایراد بسازه... واقعیت چی بوده؟ من نمیدونم ... شاید روایت فیلم درست باشه... فیلم داستانش رو با تلاشها و اراده و فعالیت شبانه روزی کلاشنیکوف جوان پی می گیره و داستان رو تا کسب پیروزی اون ادامه میده... اما اون چیزی که فیلم روایت نمی کنه و مورد علاقه من هست همون خط و ربطهاست... اینکه ایده ساخت سلاح هجومی کلاشنیکوف از دیدن یه سلاح هجومی آلمانی به اسم STG44 به ذهن کلاشنیکوف می رسه هیچ جایی در فیلم نداره.
حقیقت اینه که سلاح هجومی STG44 در زمان خودش یه انقلاب در تولید مسلسل های دستی بود. سلاحی که حتی امکان داشت روش دوربین دید در شب وصل کنید، قابلیت شلیک تکتیر و رگبار داشت، خشاب ش راحت عوض می شد و ....
همین سلاح در جبهه شرق خوش درخشید و تعدادی از اون هم به دست ارتش سرخ افتاد.... من نمیگم که کلاشنیکوف نعل به نعل از طرح آلمانها کپی برداری کرده.... اون آدم خلاقی بود و خلاقیتش رو توی طراحیش میشه دید اما از این نکته هم نباید غافل شده که به هرحال طرح سلاح آلمانی روی اون تأثیر گذاشت.... حقیقتی که هیچ گاه در فیلم دیده نشد.
من در یکی دو سال گذشته بارها و بارها به طب سنتی تاخته ام... البته بیشتر از این که بخواهم خود طب سنتی را هدف قرار بدهم دوست دارم دست اندر کاران طب سنتی را هدف قرار بدهم. اما چون حوصله ی دادگاه رفتن و شکایت این عزیزان را ندارم اصلا خود جریان را زیر سوال می برم. با وجود سالها پیشرفت در طب مدرن غربی و در جا زدن و بوکسوات طب سنتی/اسلامی هنوز افرادی در جامعه ما هستند که فکر می کنند گره های سلامت مردم به دست طب سنتی باز می شود. نمونه ی آخرش سخنرانی فیزیک دان محترم و استاد سابق دانشگاه شریف دکتر مهدی گلشنی هست که می توانید آن را از اینجا دانلود کنید و گوش بدهید... این بزرگوار هزار تا آسمان و ریسما را به هم بافته تا ثابت کند که باید به طب سنتی فرصت داده شود.
دو تا نکته را عرض کنم خدمت دوستان:
اولا که به طب سنتی فرصت داده شده است. یعنی الان در بعضی از دانشگاه های علوم پزشکی (و از همه مهمتر دانشگاه علوم پزشکی ایران) پزشکان عمومی برای ادامه تحصیل برای تخصص می توانند رشته طب سنتی را انتخاب کنند و با روشهای طب سنتی آشنا شوند.
دوما که فرضا در جامعه طب سنتی هم رشد کرد... خوب ! آخرش که چی؟ آیا طب سنتی با درک ناقصی که از فیزیولوژی بدن انسان دارد می تواند یک عمل جراحی مانند عمل جراحی زیر را انجام بدهد؟ نگاه کنید و خودتان قضاوت کنید که طب سنتی تا کنون جان چند نفر را با روشهایی مانند روش زیر توانسته است تا نجات بدهد:
دولت حسن روحانی در این چند ماهی که به آخر کارش مونده برداشته یه سری اسکناس و چک پول زده که توش 4تا صفر از پول کم کرده.... رسما قراره گند بزنند به زندگی همه مون.... خودتون رو آماده بکنید.... اثرات تورمی این آخرین شاهکار جناب دکتر حقوق دان قراره کمر اون باقیمانده خانوارهایی رو که تا به امروز صاف مونده خم بکنه
خلاصه که روحانی مچکریم