جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

ان.1؛ تنها جت ایتالیایی ها در جنگ جهانی دوم

Caproni foto.jpg



کاپرونی کامپانی ان.1 ، که همچنین به نام سی.سی.2 نیز شناخته می شود، یک هواپیمای جت آزمایشی بود که در دهه ی 1930 توسط شرکت هواپیماسازی کاپرونی در ایتالیا ساخته شد. ان.1 برای اولین بار در سال 1940 پرواز کرد و به مدت کوتاهی به عنوان اولین هواپیمای جت موفق تاریخ شناخته شد تا  اینکه اخبار اولین پرواز هواپیمای هاینکل 178 آلمان منتشر شد و معلوم شد که رقیب آلمانی در حدود یک سال از جت ایتالیایی ها زودتر پرواز کرده است. داستان تنها هواپیمای جت ایتالیا در جنگ جهانی دوم را در فایل زیر بخوانید.


علّامه بحر العلوم


مردم خوزستان بهتر لمس کرده اند که جنگ اتفاق نامبارکی است؛ اگرچه دفاع مقدس زیباست.

سید حسن خمینی.

اون قدیم ندیم ها یه آدمهایی بودن که بهشون می گفتن بحرالعلوم یا جامع معقول و منقول یا علامه. افرادی بودند که هم در علم دین و هم در علوم غیر دینی زمان خودشون استاد بودند و دود چراغ خورده. نمونه های قدیمی ش افرادی بودند مثل ابن سینا و بیرونی و متاخرترش مثل شیخ بهایی. اما جدیدا به برکت تکنولوژی دائم تعداد علامه ها داره زیاد میشه و خلاصه هر کسی برای خودش علامه است. از جمله ی این افراد یکی هم سیدحسن خمینی فرزند برومند سیداحمد خمینی و نوه ی حضرت امام خمینی (ره) هستند که خواسته و ناخواسته به مقام علامگی رسیده اند. البته کاش ایشان موقع اظهار نظر کردن نیم نگاهی هم به پشت سر می انداختند و دست کم آبروی پدربزرگشان را هم در نظر می گرفتند.

ایشان در ادامه ی فرامایشاتی که در بالا جمله از آن را خواندید فرمودند که:

«جنگ ها یک کارکرد دیگر هم داشته اند و آن اینکه ملت سازی می کنند.»

یعنی اگه ایران با عراق نمی جنگید ملت ایران هم وجود نداشت... تعریف جدیدی که ایشان از ملت و ملیت ارائه کرده حتما باید در واژه نامه های بزرگ جهان مثل وبستر و آکسفورد و لاروس و البته المنجد ثبت بشه... واقعا حیفه اهل دنیا از این همه علم و دانش بی بهره باشن.

اطلاعات تاریخی ایشون هم از تاریخ معاصر البته بی نظیره:

... می گویند رضا شاه چند ماه قبل از شهریور 1320 به بازدید یکی از لشکرها رفته بود و به فرمانده خارجی لشکر ایرانی می گوید، اگر متفقین به ایران حمله کنند این لشکر چند روز می تواند مقاومت کند؟ او می گوید بفرمایید چند ساعت! به روز هم نمی کشد! بعد که رضا شاه بیرون می آید به او می گویند چرا آنقدر تلخ گفتی؟ او می گوید خیلی شیرین گفتم؛ باید می گفتم چند دقیقه! همین هم شد و فروپاشی ارتش رضاشاه به دقیقه هم نکشید.

البته ایشان به رضا شاه آوانس دادند چون فروپاشی ارتش رضا شاه به دقیقه که چه عرض کنم اصلا به ثانیه هم نکشید. یعنی همین که شوروی از شمال و انگلیس از غرب و جنوب وارد ایران شدند همه چی خود به خود تموم شد. ارتش رضا شاه مثل کامپیوتر هنگ کرد و همون جا شات دان شد.

تازه شم....اصلا شما ها می دونستید که در زمان رضا شاه فرماندهان لشکرهای ایران رو از سن سیر و وست پوینت می آوردن....؟ نمی دونستید که....محض خاطر دوستانی که اطلاعات تاریخی شون رو از شبکه ی معاند من و تو میگیرن عرض می کنم که اسامی لشکرهای ایران در شهریور بیست و اسامی فرماندهان شون به صورت زیر بوده:

1. لشکر 1 مرکز: به فرماندهی مارشال دوگل.
2. لشکر 2 مرکز: به فرماندهی ژنرال پاتون.
3. تیپ مکانیزه مستقل تهران: به فرماندهی ژنرال دوایت آیزنهاور.
4. لشکر3 شمال شرق:به فرماندهی ژنرال داگلاس مک آرتور.
5. لشکر 4 شمال غرب: به فرماندهی ژنرال عمر برادلی.(این یکی رو استثنائا رضا شاه از اهل سنت استفاده کرده بوده که توازن بین شیعه و سنی رو حفظ بکنه)
6. لشکر 5 کردستان: به فرماندهی ژنرال یاماشیتا معروف به ببر مالزی.
7. لشکر 6 خوزستان: به فرماندهی ژنرال اُرد وینگیت. ( این یکی هم از نوادگان اشکانیان بوده. دست کم یه ذره خون ایرانی داشته)
8. لشکر 7 فارس: به فرماندهی ژنرال برنارد مونتگومری.
9. لشکر 8 کرمان: به فرماندهی ژنرال هانس گودریان.
10. لشکر 9خراسان: به فرماندهی ژنرال والتر مودل.
11. لشکر 10 گرگان: به فرماندهی فیلدمارشال روندشتت.
12. لشکر11 گیلان: به فرماندهی مارشال رومل.
13. لشکر12کرمانشاه:به فرماندهی ژنرال لکلرک.
14. لشکر 13 اصفهان: به فرماندهی فیلد مارشال فون پاولوس.
15. لشکر 14 مکران: به فرماندهی فیلد مارشال آرچیبالد ویول.
16. لشکر 15 اردبیل:به فرماندهی مارشال ژوکوف.
17. لشکر 16 لرستان: به فرماندهی مارشال بوریس شاپوشینکوف.
18. لشکر17 خوی: به فرماندهی مارشال تیتو.
19. لشکر 18تربت جام:به فرماندهی فلید مارشال فون کلیست.

البته ایشان در تاکتیک و استراتژی هم کم نمیارن. جمله ی زیر رو باید سن تزو در کتاب هنر جنگ می نوشته ولی چون فراموش کرده بود سیدحسن به جهانیان این جمله ی مهم رو یاداوری کرده:

سرباز وقتی می جنگد که مادرش برای او آش پشت پا درست کند

البته چون ناپلئون گفته سرباز روی شکمش راه می ره احتمالا باید اون جمله رو هم تصحیح کنیم و بنویسیم سرباز روی آش پشت پای مادرش راه میره.

البته ایشان در علم جامعه شناسی هم دستی دارند و درباره ی مسائل روز جامعه هم نظر می دهند:

فرار مغزها به خاطر این است که آدمی می گوید گلیم خودم را از آب بیرون بکشم؛ اما نمی‌پرسد مردم چه می شوند؟

حالا سوال ما مردم اینه که اگر بحث فرار مغزها مطرحه لطفا سید حسن توضیح بدهند که  دختر عمه و نوه عمه  ی بزرگوارشان  در دیار غرب دقیقا چطور داره گلیم مردم ایران رو از آب بیرون میکشن تا بالاخره مردم هم روشن بشن.البته ما به آقا سید زحمت نمیدیم... خود دختر عمه شون به وضوح گفته ان که چرا نوه عمه ی بزرگوارشون رو فرستادند به دیار کفر: از برای تقویت دین و ایمان. حالا چرا باید بزرگان کشور بچه ها و نوه هاشون رو برای تقویت دین به جای نجف و کربلا بفرستن تورنتوو  لوس آنجلس البته معمایی هست که فقط جستجوگران اهرام مصر باستان باید کشف رمز بکنن.

http://s15.picofile.com/file/8409866518/Eshraghi_Facebook.jpg


سید حسن البته فرمایشات دیگری هم داشته اند که می توانید در اصل خبر(اینجا)  آنها را هم بخونید و به فیض اکمل برسید البت.

پی نوشت: آثار خوف خدا و فشار قبر و  نکیر و منکر و ترازوی عدل الهی رو به خوبی می تونید در قطر گردن و شکم این عزیز بزرگوار ببینید.

جان من جان شما

تخریب دو خانه در روستایی در آذربایجان شرقی بر اثر برخورد خمپاره ناشی از جنگ آذربایجان - ارمنستان / یک کودک ۶ ساله دچار جراحت شد

این که بعد از یه هفته درگیری در مرزهای شمال غرب ایران کار به جایی رسیده که موشکها و خمپاره های طرفین درگیر به دهات و روستاهای مرزی ایران می خورن و خسارت به بار میارن و هنوز وزارت کشور اقدام به تخلیه ی این روستاها نکرده نشون می ده که جون مردم ایران برای عزیزان وزارت کشور به اندازه آب بینی بز هم ارزش نداره. خیلی دوست داشتم ببینم اگه آقازاده ها توی این روستاها ویلا و قصر ساخته بودن هم وزارت کشور همین طوری رفتار می کرد؟... واقعا که دمتون گرم.

نسخه ی آیت الله فشارکی برای درمان وبا یا دوستی خاله خرسه

کرونا که در ایران فراگیر شد بسیاری از الگوهایی که به درست یا غلط به اسلام و دین نسبت داده شد زیر سوال رفت؟ برای بسیاری این سوال پیش آمد که نقش اعتقادات دینی و روشهای برخواسته از طب منسوب به دین در مقابله با این بلای عالم گیر چیست؟ بسیاری از علمای دین مسئله را به متخصصین طب واگذار کردند و به درستی از واکنش نشان دادن های بی خود و بی جهت فاصله گرفتند... اما در عوض بسیاری هم به زور می خواستند قضیه را به دین و پیامبر (ص) و ائمه (ع) بپچسبانند. از جمله این کوششهای بی خود و دوستی های خاله خرسه یکی هم فیلم زیر است که توسط شبکه ی 3 صدا و سیمای جمهوری اسلامی ضبط شده است....


دویست سیصد سال دیگر این فیلم اسباب مضحکه ی دین و جماعت دین باور در میان آیندگان خواهد شد. آنها هیچ وقت نخواهند فهمید که اصلا این بدسلیقگی ها و این جورحماقتها ربطی به دین و جامعه ی دینی ندارد بلکه برخواسته از یک نظریه ی احمقانه است که فکر می کند جواب هر سوالی را باید از دستگاه دین و فقط از دستگاه دین باید جست.... من قصد داشتم که خودم جوابیه ای بر این بزرگواران که این پرت و پلاها رو رو به دوربین به خورد ملت می دهند بنویسم که خوشبختانه نوه ی آیت الله بروجردی در گفتگویی با سایت اکو ایران پاسخی دندان شکن به این بی عقل ها داد. جوابیه ی خرد کننده ی این بزرگوار را می توانید در اینجا ببینید:



خداوند همه ی گمراهان و مخصوصا مسئولان رسانه های دولتی ما را به راه راست هدایت فرماید.

رازهای پیشرفت در ایران


http://s15.picofile.com/file/8409170984/IMG_20200920_083613_875.jpg


خواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز

خواهی که شود عید سعیدت همه نوروز

خواهی که شود طالع تو شمع شب افروز
خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
امروز به جز مسخره رندان نپسندند 
علم و هنر و فضل بزرگان نپسندند 
ادراک و کمالات به تهران نپسندند 
جز مسخره در مجلس اعیان نپسندند 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی که شوی با خبر از کار بزرگان 
شکل تو کند جلوه در انظار بزرگان 
چون موش زنی نقب به انبار بزرگان 
خواهی که شوی محرم اسرار بزرگان 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
نه درس به کار آید و نه علم ریاضی 
نه قاعده مشق و نه مستقبل و ماضی 
نه هندسه و رسم و مساحات اراضی 
خواهی که شوی مجتهد و مقنی و قاضی 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است 
در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ است 
خود را به حقیقت برسانی همه هیچ است 
جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ است 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
وافور بکش تا بودت ممکن و مقدور 
از باده مکن غفلت از چرس مشو دور 
بنشین به خرابات بزن بربط و تنبور 
خواهی که شوی پیش خوانین همه مشهور 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
در مجلس اعیان همه شب مست گذر کن 
اول چو رسیدی دم در عرعر خرکن 
پس گنجفه را از بغل خویش به درکن 
از باده دماغ همه را تازه و ترکن 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
هر چند که ریش تو سفید است و قدت خم 
رندانه بزن چنگ بر آن طره خم خم 
از دولت مشروطه شدی میر مفخم 
ای ارفع و ای امجد و ای اکرم و افخم 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
زنهار از عدلیه و اعضاش مزن دم 
گر نان تو تلخ است زنانواش مزن دم 
گر کفش گران است ز کفاش مزن دم 
تا هست کباب بره از آش مزن دم 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی تو اگر در همه جا راه دهندت 
ترفیع مقام و لقب و جاه دهندت 
زیبا صنمی خوبتر از ماه دهندت 
خواهی که زرو سیم شبانگاه دهندت 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی که شوی محرم آن بزمگه خاص 
دوری مکن از مطرب و بازیگر و رقاص 
اسباب ترقی شودت گنجفه و آس 
خواهی که شوی زینت بزم همه اشخاص 
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 
خواهی تو اگر راحت و آسوده بمانی 
رخش طرب اندر همه تهران بدوانی 
خود را به مقامات مشعشع برسانی 
هم داد خود از کهتر و مهتر بستانی



پی نوشت: خیلیا فک می کنن که شعر بالا از عبید زاکانی هست در حالیکه اصل شعر مال نسیم شمال(سید اشرف الدین حسینی) هستش... که حال و هوای تهران در زمان مشروطیت رو وصف کرده. البته اصل شعر مال انوری هست که خواجوی کرمانی اون رو تضمین کرده... شعر انوری به صورت زیر هستش


ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم

کاندر طلب راتب هر روز بمانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی

نی گوشهٔ کنجی و کتابی بر عاقل

بهتر ز بسی گنج و بسی کامروانی

گر بی‌خردان قیمت این ملک ندانند

ای عقل خجل نیستم از تو که تو دانی

فرعون و عذاب ابد و ریش مرصع

موسی کلیم‌الله و چوبی و شبانی

تضمین خواجوی کرمانی هم به صورت زیر هستش:

دی سیر برآمد دلم از روز جوانی

جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی

کردم گله زین چرخ سیه روی بد اختر

کز بهر دو قرصم بجهان چند دوانی

جان من دلسوخته را هیچ مرادی

حاصل نشود تا تو بکامش نرسانی

فریاد ز دست تو که از قید حوادث

یک لحظه امانم ندهی خاصه امانی

هر که چو قلم گاه سخن در بچکاند

خون سیه از تیغ زبانش بچکانی

کی شاد شود خسروی از دور تو کز تو

بی دار به دارا نرسد تخت کیانی

سلطان فلک گرم شد و گفت که خواجو

بر ملک بقا زن علم از عالم فانی

زین پیر جهاندیدهٔ بد روز چه خواهی

بر وی ز چه شنعت کنی و دست فشانی

هر چند جهانی ز سلاطین زمانه

آخر نه گدای در سلطان جهانی

در مصر معانی ید بیضا بنمائی

وقتی که چو موسی نکشی سر ز شبانی

گر نایب خاقانی و خاقانی وقتی

ور ثانی سحبانی و حسان زمانی

چون شمع مکش سر که بیکدم بکشندت

با این همه گردنکشی و چرب زبانی

خاموش که تا در دهن خلق نیفتی

در ملک فصاحت چو زبان کام نرانی

زین طایفه شعرت بشعیری نخرد کس

گر آب حیاتست بپاکی و روانی

با این همه یک نکته بگویم ز سر مهر

هر چند که دانم که تو این شیوه ندانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی