جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

تهدید به ساختن بمب هسته ای توسط محسن رضایی

جناب سردار پاسدار  دکتر  محسن رضایی در فیلم مصاحبه زیر  ( مورخ پنجشنبه 29 ام خرداد 1404) با شبکه خبر هست رسما تهدید کرد که بمب هسته ای قراره بسازه  و بزنه توی اسرائیل و همچنین تهدیدبه نسل کشی کرد. 



تحلیل جنگ ایران اسرائیل؛ شماره یک



هفته قبل اسرائیل با آمادگی کامل نظامی-اطلاعاتی به ایران حمله کرد و تمام ساختار دفاعی ایران رو غافلگیر کرد. ایران که کلی از اسناد اسرائیل رو دزدیده بود فرصت نکرده بود اونها رو بخونه و بفهمه که چه خبره. اونها هم پیش دستی کردند.  اسرائیل هم طور که پارسال توی اون فیلمه گذاشتم حماس رو هل داد به سمت درگیری، یعنی تمام حمله طوفان الاقصی در حقیقت یه دام بود که حماس توش افتاد. بقیه حرکتهای شطرنج رو هم پیش بینی کرده بود چون اصولا ایران (غیر از اشغال سفارت آمریکا) تقریبا تمام عکس العمل هاش قابل پیش بینی هستش. ایران و حزب الله و حوثی های یمنی طرف حماس رو گرفتند و دوتای آخری وارد جنگ با اسراییل شدند. اسرائیل هم سر فرصت دندون حماس و حزب الله و یمنی ها رو کشیدند. بشار اسد رو هم واگذار کرده بودند به برادران ترک شون که اون هم حل شد. پس مونده یک ایران و یک محور مقاومتی که دیگه مقاومتی براش نمونده جز شبه نظامی حشد الشعبی که خیلی هم معلوم نیست از ایران حمایت بکنند و اگر هم  حمایت بکنند کاری از دستشون بر نمیاد.


گام دوم اسرائیل این بود که ایران رو به سمت جنگ با خودش بکشه. از یه طرف هی داد می زد که حماس زد ما رو سرویس کرد و ما ضعیف شدیم و چند میلیارد دلار آسیب بهمون وارد شده. از طرف دیگه اومد و کنسولگری ایران در دمشق رو زد تا ببینه عکس العمل ایران چیه. عکس العمل ایران رو هم تحلیل کردم هفته قبل. یک عکس العمل کند و بی دقت که اگر انجام نمی شد بهتر بود چون اتفاقا نشون داد ایران یا آمادگی رویارویی با اسرائیل رو نداره و یا اراده ش رو. بعد رفتن سراغ کشتن هنیه و سید حسن. هدف نه هنیه بود  و نه سید حسن، بلکه هدف اصلی از اون حملات تروریستی وارد کردن ایران به رویارویی مستقیم بود که بازم ایران همون واکنش قبلی رو نشون داد. دفعه بعد که مستقیم در آبان ماه (برای بار دوم) به داخل خاک ایران حمله کردند باز هم ایران جوابی نداد . این جواب ندادن خودش بهترین جوابی بود که می شد داد: ما دستامون بالاست . هر وقت فرصت کردی بیا و بزن. اسرائیل هم این پاس گل رو گرفت و با بازی سیاسی که ترامپ راه انداخت اون رو تبدیل به گل کرد.


در اون تفسیری هم که هفته قبل کردم گفتم که اساسا قضیه موشک بالستیک برای ایران یه جورایی خود ش دام بود. از یک طرف دفاع ضد بالستیک رو توسعه دادند و از طرفی هم تبلیغ می کردند که ما خیلی در برابر موشک بالستیک ضربه پذیر هستیم و ایران هم همه تخم مرغهاش رو ریخت توی سبد بالستیک. در این 30 سال گذشته ایران مطلقا هیچ ، و هیچ، کار اساسی و زیر بنایی در حوزه نظامی نکرده، نه تانک ساختیم و نه کشتی جنگی و نه هواپیمای جنگی و .... این فهرست رو اگر ادامه بدم دست کم باید 200-300 مورد رو لیست کنم که باید می ساختیم و نساختیم. 


اسرائیل در دو روز اول رفت سراغ نیروی هوایی و دفاع ضدهوایی ایران و هم چنین بالاترین افسران فرمانده. بعدش دیگه کار خاصی نکرده. آروم آروم داره می گرده و هر چی رو که دستش برسه می زنه . اما این طورم نیست که کور و بی هدف حمله کنه. جنگنده های اسرائیل به طور متوسط روزی 40 تا 60 سورتی انجام می دهند که سرانگشتی تا امروز میشه در حدود 500 سورتی. حالا بعضی جاها رو مثل نطنز و مراکز هسته ای اصفهان دوبار سه بار زدند . پس تقریبا 250 جای مختلف رو تا حالا زدند. پایگاه های اصلی نیروی هوایی در غرب رو که ناک اوت کردن یعنی پایگاه های تبریز و همدان و اصفهان. فرودگاه مهرآباد هم قسمت نظامی ش تقریبا از کار افتاده. پدافند هوایی مون در حوزه توپ 23 میلیمتری فقط کار می کنه و تعداد موشک اندازهای ضدهوایی مون تقریبا به صفر رسیده هر چند که بعضی جاها هنوز فعال هستند. 


پس روی هوا فعلا اسرائیل دست بالا رو داره. روی زمین هم که همه می دونید چه خبره. تعداد زیادی از عوامل موساد در سالهای گذشته به تدریج وارد کشور شدند و هر کدوم رفتند یه گوشه تا همزمان فعال بشن. تا امروز ادعا میشه که تعدادی شون رو دستگیر کردند که دیگه اصلا فایده نداره چون موساد اینها رو به صورت یه بار مصرف استفاده کرده بوده. یه تعدادشون رو هم گذاشته برای بعدا که هنوز استفاده نکرده . اینها هم الان توی خونه های امن هستند و برای اینکه شک به وجود نیاد در سطح شهر تردد نمی کنند. پس ایست بازرسی هایی هم که بعد از تقریبا 6 روز گذاشتیم خیلی اثر نخواهد داشت. از اون طرف ایران همیشه ادعا می کرد که اگر اسرائیل به ایران حمله بکنه حماس و حزب الله جوابش رو می دن. حزب الله با اینکه هنوز در حدود 5000 (کم و بیش) نظامی داره تا امروز هیچ کاری نکرده . معنی ش اینه که حزب الله برای این که موجودیت خودش رو دست کم در ساختار سیاسی لبنان حذف بکنه ایران رو فروخته، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم رفته و با اسرائیل بسته.  حماس هم بعد اون دیوانگی طوفان الاقصی در لاک دفاعی فرورفته و تقریبا تمام ساختار نظامی ش آسیب شدید دیده، مخصوصا کارگاه های موشک سازی ش. پس روی زمین هم اسرائیل فعلا دست بالا رو داره.


حالا بریم سر تلفاتی که ایران وارد کرده. ایران تا امروز تقریبا 500 موشک و همین حدود هم  پهپاد روانه خاک سرزمینهای اشغالی کرده. پهپاد ها رو تقریبا همه رو زدند و انهایی هم که اصابت کردند فقط به خونه مردم خوردند و هیچ مرکز نظامی رو هدف قرار نداند. دکترین ایران این بود که یک حمله پهپادی همزمان با حملات موشک بالستیک اجرا بکنه. این رو در وعده صادق یک انجام دادند و همونجا دست خودشون رو  کردند که اسباب تاسفه. پس اون طرف آماده این حجم از پهپادها بود. نتیجه جنگ اوکراین هم جلوشون بود و خودشون رو برای این داستان آماده کرده بودن. اما موشکهای بالستیک ایران چند تا ضعف اساسی داشتند: عمده موشکهای بالستیک ما سوخت مایع مصرف می کنند. موشک با سوخت مایع رو نمی تونید بنزین بزنید و ولش کنید برای روز مبادا چون سوختش خیلی فراره و نشت می کنه. ناچار باید بنزین بزنید و شلیک. اما بنزین زدن هر کدوم (بسته به اندازه موشک) ساعت ها (از 3 ساعت تا 5 ساعت) زمان می بره و خب چون هوا رو هم از دست دادیم در نتیجه راحت اونها رو می زدن. موشکهای سوخت جامد خوبن ولی مال ما بیشترشون بردشون کمه و باید از غرب کشور (مثلا ایلام و کرمانشاه) شلیک بشه تا به اسرائیل برسه. اونجا هم که هواپیماهای اسراییل با هواپیما و پهپاد موشکهای ما رو روی زمین می زدن. اولین حمله پس خیلی دیر ( در حدود ده شب اگه یادم باش) انجام شد. حالا بگیر از 500 تا موشک تقریبا 10 درصدش اصابت کرده و بقیه ش رو دفاع موشکی اسرائیل زده. میشه تا امروز 50 تا یعنی تقریبا روزی 7 تا. این روزی هفت تا واقعا چقدر میتونه به اسرائیل ضربه بزنه. تقریبا هیچ. تازه موشکها رو بیشتر روی مناطق مسکونی می ریختند بلکه مردم بر ضد نتانیاهو قیام بکنند. که این هم از اون برآوردها و گمانه زنی های اشتباه اندر اشتباه ایران بوده. 


پس تا امروز اسرائیل در همه موارد دست بالا رو داشته. اما نکته اساسی اینه که هدف اصلی اسرائیل از بین بردن توان هسته ای ایران بود که بسیاری از تأسیساتش اصلا رفته بودند چند طبقه زیر زمین. اسرائیل بمبی که بتونه این تاسیسات رو کامل منهدم بکنه در اختیار نداشت و از روز اول داشت ترامپ رو پوش می دادش به سمت بمباران این مناطق. ترامپ هم کلا آدم فرصت طلبیه. کی به کیه؟ حالا که نیروی هوایی اسرائیل جاده رو صاف کرده ما هم بزنیم و قال قضیه رو بکنیم. دیشب (حدود یک شب یکشنبه اول تیرماه 1404 به وقت محلی ایران) بمب افکنهای رادارگریز بی 2 آمریکا از پایگاه هاشون در خاک آمریکا بلند شدند و یه کله اومدند و تاسیسات غنی سازی ایران رو در نطنز و فردو و اصفهان با خاک یکسان کردند و خلاص. 


پس وضعیت فعلی رو تا اینجا توضیح دادم. اینکه ما چه باید می کردیم که نکردیم رو جای دیگه و سر فرصت می گم. اما حالا می خوام آینده رو پیش بینی بکنم. قبلا هم گفتم که پیش بینی آینده کار احمق هاست. فیلم ش رو هم گذاشتم که ببینید. دوباره و سه باره ببیند.



اما حالا توی این وضعیت من پیش بینی خودم رو ارائه میدم و قبلش هم میگم که این پیش بینی ها مطلقا ،  و مطلقا، هیچ ارزشی ندارند. فکر کنید یه نفر توی تاکسی داره ور ور زیاد می کنه. در همین حد.

چند سال پیش که بازم این ترامپ قمارباز سر کار بود و تقریبا داشتیم با آمریکا شاخ به شاخ می شدیم خیلیا از من می پرسیدن که آینده ایران چی میشه. اون زمان جواب من یه جمله بود و الان هم جواب من همون جمله است:
آینده رو که نمیشه پیش بینی کرد ولی اگر این آقایون با همین دست فرمون جلو بروند در بهترین حالت می شیم شوروی سابق و در بدترین حالت می شیم یوگسلاوی سابق.
 در حال حاضر ترامپ تاکید کرده که دنبال رژیم چنج نیست . یعنی از افغانستان طالبان وعراق صدام درس گرفتند. الان اگر رژیم رو بردارند یه خلأ قدرت عجیبی به وجود میاد که نگو وپرس. پس برنامه شون چیه؟ قراره آمریکا و اسرائیل رژیم رو انقدر تضعیف بکنند که ج.ا. دیگه نتونه هیچ تهدیدی در منطق برای هیچ کس ایجاد بکنه ولی بتونه مردم رو سرکوب بکنه و سرجاشون بشونه. یعنی دست رژیم رو در خارج از ایران می بندند و دست رژیم رو توی داخل کشور باز می ذاره.

خوب الان رژیم فرصت خوبی داره که بره سمت مردم و سعی کنه شکافهایی که در این 20 سال گذشته بین خودش و مردم بوجود اومده ترمیم بکنه تا دست کم بتونه در برابر افغانستان وعراق حرفی برای گفتن داشته باشه. اما مشکل اینه تندروهایی که در داخل ج.ا. سیاستگذاری می کنند الان به دنبال انتقام هستند. و چون زورشون به خر نمی رسه قراره از هفته بعد که این وقایع تموم میشه پالون خر رو بزنند. همین الان در فضای مجازی دارن مخالفان رو تهدید به داغ و درفش می کنند. پس بعد اینکه کار ترامپ و نتانیاهو تموم شد تازه کار رژیم با مردم شروع می شه و در آینده نزدیک پلیسی ترین حکومتی رو که دیدید بر کشور حاکم میشه. و خوب همین قضیه اتفاقا شروع دومینوی تجزیه ایران میشه. یعنی فشارهاشون روی ملت به جایی میرسه که مثل قضیه مهسا امینی (خدا بیامرز) بالاخره یکی شون یه سوتی بده و مردم بریزن توی خیابون. اما این دفعه چون رژیم خیلی ضعیف شده و خیلی از زیرساختهای فرماندهی و کنترلش آسیب جدید دیده اند احتمالا دیگه نمی تونه به راحتی قضیه رو جمع کنه. حالا ممکنه (ممکنه) کشورهایی مثل عربستان و اسرائیل شروع به پاشیدن بنزین روی این شعله بشن که خوب کار ساعت به ساعت خراب تر خواهد شد. ممکنه هم رژیم با ضرب و زور بسیج و سپاه مردم رو کنترل بکنه که به نظر من احتمالش کمه.

بعد از پایان این جنگ یه فرصت طلایی برای جمهوری اسلامی به وجود خواهد اومد که این اقتصاد رانتی ش رو ادامه بده و برادران قاچاقچی که زنده موندن دست کم مدتی دیگه برای زن و بچه شون توی خارج پول بفرستن. اونها که شهید شدن هم که خدا رحمت کنه فرصت استفاده از رانتهایی که چپو شد دیگه پیدا نکردن. اگر از این فرصت استفاده کرد و سعی کرد مردم رو داخل آدم حساب بکنه که هیچ، تا زمان تمام شدن نفت (یعنی در بهترین حالت تا 10 سال دیگه) کماکان خر مراد رو سوارند. اگر هم از این فرصت استفاده نکرد و چماق گرفت دستش دیگه گور خودش رو به دست خودش خواهد کند و  تازه می رسیم به  اون پیش گویی معروف من: در بهترین حالت مثل شوروی سابق تجزیه می شیم با کمترین خونریزی و هزینه و در بدترین حالت مثل یوگسلاوی سابق تجزیه می شیم و سالها گوشت همدیگه رو به دندون خواهیم کشید.

همچنان جانم فدای رهبر

عراقچی چه می کنه؟

برای ثبت در تاریخ می نویسم. وزارت امور خارجه ایران رو اساتید فرصت سوزی اشغال کردند. هفته قبل که اسرائیل به ایران حمله کرد کوچکترین تحرک دیپلماتیکی نداشتیم. یه بیانه صادر کرد و خلاص. اولین تلاش دیپلماتیک در روز حمله ساعت 10 و 45 دقیقه صبح تلفن وزیر امور خارجه مصر به ایران بود. شما تصور بکن مصری که سالهاست ما بهش فحش دادیم تازه زنگ زده ما بهش زنگ نزدیم. بعدشم جای اینکه پاشه خودش و نو چه هاش بره کشورهای منطقه و اروپایی برای رایزنی کون ش رو چسبونه به صندلی ش. تنها فرصت تاریخی ایران مذاکرات روز جمعه در ژنو بود که این احمق ها این فرصت رو هم سوزاندند. الان دیگه از نظر دیپلماتیک ایران هیچ برگی برای زمین زدن نداره.


جالبه، وزیر امور خارجه انگلیس پیام تهدید مستقیم آمریکا رو داده دست این جناب وزیر و ایشون پیام ترامپ رو دایورت کرده به شخمش. واقعا با این نوابغی که در دستگاه سیاست خارجی مون هستند همین که 43 ساله دووم آوردیم خودش معجزه س



بوم بوم بوم تل آویو

این ویدئو کلیپ قشنگ رو هم بچه های واحد روابط عمومی حزب الله لبنان ساختند احتمالا. حالا فرقی نداره کی ساخته. حالشو ببرید. اکسنت ش عالیه

https://www.aparat.com/v/etg3y8f

بازی کی بود کی بود من نبودم

در حدود یک هفته تا دو هفته دیگر جنگ بین ایران و اسرائیل هم به تاریخ خواهد پیوست و موضوع مورد مطالعه مورخین خواهد شد. پس از آن است که بلافاصله بازی کی بود کی بود من نبودم قرار است شروع بشود و هر کسی سعی می کند کاسه و کوزه ها را بر سر دیگران بشکند. اما تا آن موقع یک داستان تاریخی واقعی را برای شما بیان کنم تا زمانی که بازی شروع شد گول نخورید و تحت تأثیر احساسات خود قرار نگیرید. 


زمانی که جنگها هنوز مردانه بود و نیزه و شمشیر و دست آخر توپ و تفنگ حرف اول و آخر را در میدان جنگ می زدند، وجود یک کشور حائل (بافر) بین دو قدرت نظامی واجب بود. در جنگ جهانی اول بین روسیه و آلمان هیچ کشوری نبود و بلافاصله بعد از آغاز جنگ درگیری بین نظامی بین این دو شروع شد. پس از جنگ کشور لهستان ایجاد شد تا ضربه گیر بین روسیه و آلمان باشد. تا زمانی که لهستان وجود خارجی داشت مشکلی نبود. به محض اینکه هیتلر و استالین لهستان را بین خودشان تقسیم کردند و دوباره هم مرز شدند درگیری نظامی بین دو کشور آغاز شد.


مشابه این اتفاق در حدود 8 قرن پیش و در آسیای میانه افتاد. چنگیز خان امپراطوری قراختاییان را در سال 617ه.ق (1220 م) بر انداخت و با محمد خوارزمشاه هم مرز شد. تا آن زمان قراختاییان بافری بین شرق و غرب بودند اما با سقوط آنها امپراطوری مغول و امپراطوری خوارزمشاهیان هم مرز شدند. چنگیز در ابتدا از لشکر 200 هزار نفری خوارزمشاه می ترسید و از در دوستی درآمد. یک کاروان تجاری بزرگ از سمت مغولها وارد خاک خوارزم شدند تا روابط دو کشور را ارتقاء بدهند. حاکم شهر اطرار، که شرقی ترین نقطه ایران آن زمان بود، تجار مغول را کشت و اموال آنها را مصادره کرد چرا که اعتقاد داشتن آنها جاسوس هستند (این ادعا به نظر شما آشنا نیست). چنگیز سفیری به دربار محمد خوارزمشاه فرستاد و دستور داد تا اموال کاروان بازپس داده بشوند و حاکم اطرار نیز محاکمه و مجازات بشود. اما محمد خوارزمشاه با توهی که داشت فکر کرد که می تواند به راحتی جلوی این بچه دهاتی ها بایستد. دست خود را مشت کرد و انگشت شصت خود را به چنگیز نشان داد. چنگیز هم پس از مشاوره با یارانش وارد خاک ایران شد و عملا در عرض چند سال ایران را به ویرانه ای تبدیل کرد.


حالا سوال این است که تقصیر ویران شدن ایران در حمله مغول را باید به گردن چه کسی بیاندازیم؛ چنگیز یا محمد خوارزمشاه؟

تحلیل جنگ موشکی ایران و اسرائیل بر اساس «۳۶ استراتژی نظامی چین»


مقدمه:

کتاب «۳۶ استراتژی چینی» مجموعه‌ای از دکترین‌های جنگی و سیاسی است که برخلاف رویکرد خطی و مستقیم، بر فریب، فرصت‌طلبی، انعطاف و استفاده از ضعف دشمن تأکید دارددر این تحلیل، مهم‌ترین استراتژی‌هایی که در حملات اخیر اسرائیل و ایران مشاهده می‌شود، آورده شده است.


 استراتژی‌های به‌کاررفته توسط اسرائیل


 استراتژی 6 – “صدا از غرب، حمله از شرق

(东击西 – “Make a sound in the east, then strike in the west”)

تحلیل:
اسرائیل با مانورهای رسانه‌ای یا تحرکات نمایشی در نقاط دیگر منطقه، ذهن ایران را از هدف واقعی منحرف کرد، سپس از مسیری غیرمنتظره حمله کرد. حمله هوایی در زمان اعلام پایان درگیری، نمونه‌ای از اجرای این استراتژی بود.


 استراتژی 3 – “قتل با شمشیر دیگران

(借刀杀人 – “Kill with a borrowed knife”)

تحلیل:
اسرائیل در بسیاری موارد ترجیح داده از نیروهای نیابتی، متحدان منطقه‌ای، یا فشار بین‌المللی برای ضربه زدن به ایران استفاده کند، به‌جای درگیری مستقیم.


 استراتژی 13 – “دشمن را با باز کردن دروازه فریب بده

(开门揖盗 – “Open the gates to the thief”)

تحلیل:
اسرائیل ممکن است عمداً خود را آسیب‌پذیر نشان داده باشد (مثلاً اعلام بی‌پاسخ‌ماندن حمله ایران)، تا ایران را به حمله‌ای قابل پیش‌بینی ترغیب کند، سپس آن را با سامانه‌های پدافندی مهار نماید.


 استراتژی 30 – “دزد را در آتش بگیر

(反客为主 – “Make the guest the host”)

تحلیل:
با تحریک ایران به واکنش مستقیم، اسرائیل نقش «میزبان بحران» را به دست گرفت و ایران را در نقش مهاجم قرار داد، تا در عرصه بین‌المللی وجهه خود را به‌عنوان قربانی نشان دهد.


 استراتژی 35 – “به کوه نگاه کن تا ببرها بجنگند

(调虎离山 – “Watch the tigers fight from the mountain”)

تحلیل:
اسرائیل سعی دارد رقبا و نیروهای نیابتی ایران را به درگیری با یکدیگر یا با دیگر قدرت‌ها بکشاند، بدون آنکه مستقیماً وارد نبرد فرسایشی شود.


 استراتژی‌های به‌کاررفته یا نادیده‌گرفته‌شده توسط ایران


 استراتژی 12 – “طعمه را رها کن تا شکار بزرگ‌تر را بگیری

(贼擒王 – “Sacrifice the plum tree to preserve the peach tree”)

تحلیل:
ایران در حمله اخیر، برخی اهداف سطح‌پایین و نمایشی را انتخاب کرد، شاید برای حفظ ساختار بازدارندگی منطقه‌ای خود (پرهیز از درگیری مستقیم با آمریکا یا اتلاف منابع اصلی).


 استراتژی 29 – “درختی بکار، تا زیر آن دشمن را بگیری

(树上开花 – “Plant flowers on a tree to trap the enemy beneath”)

تحلیل:
ایران طی سال‌ها ساختارهای نیابتی متنوعی ایجاد کرده است (حماس، حزب‌الله، انصارالله...) که همچون شاخه‌هایی‌اند که دشمن را محاصره می‌کنند. اما در این حمله خاص، به‌جای استفاده کامل از این ابزارها، ورود مستقیم داشت.


 استراتژی 8 – “از وضعیت اضطراری بهره ببر

(暗渡陈仓 – “Cross the sea without the emperor’s permission”)

نقض:
به جای بهره‌گیری از غافلگیری یا بحران‌سازی تدریجی، ایران حمله‌ای آشکار، رسمی و قابل ردیابی انجام داد—که ضد روح این استراتژی بود.


 استراتژی 2 – “محاصره وی برای نجات ژائو

(围魏救赵 – “Besiege Wei to rescue Zhao”)

نقض:
ایران می‌توانست به‌جای حمله مستقیم، در نقاط دیگر فشار وارد کند (مثلاً در سوریه، دریای سرخ یا جبهه‌های نیابتی)، اما انتخاب مسیر مستقیم باعث شد اسرائیل روی دفاع داخلی متمرکز شود.


 استراتژی 1 – “فریب دشمن برای عبور از دریا

(瞒天过海 – “Deceive the heavens to cross the sea”)

نقض:
ایران بدون هیچ‌گونه فریب، کاملاً علنی و پیش‌بینی‌پذیر عمل کرد. این در تضاد کامل با استراتژی سنتی چینی است که بر فریب و پنهان‌کاری در اجرای عملیات تأکید دارد.


تحلیل جنگ ایران و اسرائیل بر اساس آموزه‌های کتاب هنر جنگ اثر نیکولو ماکیاولی

متن زیر تماما از صفر تا صد توسط چت جی پی تی 4 نوشته شده است

  ۱. اصل محوری: جنگ ابزاری برای قدرت است، نه برای اخلاق

 

ماکیاولی می‌گوید:

 

«هدف جنگ حفظ دولت و قدرت است؛ نه دفاع از ارزش‌ها یا اخلاق.»

 

 تطبیق:

 

 ایران جنگ را در گفتمان رسمی نوعی «دفاع از آرمان‌ها و مظلومان» می‌داند (مثلاً حمایت از فلسطین).

 اسرائیل آن را یک «بقا امنیتی مطلق» معرفی می‌کند (دکترین بگین: پیش‌دستی در برابر هر تهدید بالقوه).

 

ماکیاولی می‌گوید هر دو رویکرد مشروع‌اند، اگر منجر به بقای دولت شود. اما هشدار می‌دهد که جنگ ایدئولوژیک اگر فاقد قدرت واقعی نظامی باشد، فاجعه‌بار است.

 

۲. ارتش حرفه‌ای و جنگ پیش‌دستانه

 

ماکیاولی تأکید دارد:

 

> «بزرگ‌ترین اشتباه یک کشور تکیه بر نیروهای نیابتی، مزدور یا غیرمنظم است. ارتش باید ملی، آموزش‌دیده و آماده باشد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران دارای نیروهای پراکنده در قالب گروه‌های نیابتی است (حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها، حشد شعبی). قدرت موشکی در داخل دارد، اما ارتش کلاسیک یکپارچه ندارد.

 اسرائیل ارتشی حرفه‌ای، یکپارچه، و آموزش‌دیده دارد، با اتکای قوی به فناوری و پدافند پیشرفته (گنبد آهنین، لیزر دفاعی).

 

ماکیاولی هشدار می‌دهد: «نیروهای نیابتی در جنگ‌های بلندمدت وفادار نمی‌مانند.»

 

۳. صلح موقت، یک فرصت برای بازآرایی

 

او معتقد است:

 

> «صلح صرفاً توقف موقت جنگ است. هوشمندترین دولت کسی است که از این دوره برای آماده‌سازی مرحله بعد استفاده کند.»

 

 تطبیق:

 

 ایران در دوره برجام (۲۰۱۵–۲۰۱۸) از تحریم‌زدایی برای رشد نفوذ منطقه‌ای استفاده کرد (سوریه، عراق، لبنان).

 اسرائیل از دوره‌های آرامی چون «عادی‌سازی با اعراب» برای حملات پنهانی به تأسیسات نظامی ایران بهره برد (خرابکاری نطنز، ترور فخری‌زاده).

 

هر دو بر مبنای آموزه ماکیاولی عمل کرده‌اند: «در دوره آرامی، دانه‌های جنگ را بکار.»

 

 

۴. جنگ فرسایشی یا جنگ ضربتی؟

 

ماکیاولی می‌گوید:

 

> «جنگ باید یا آن‌قدر شدید باشد که دشمن را نابود کند، یا آن‌قدر هوشمندانه که دشمن را به اطاعت وادارد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران در جنگ‌های نیابتی (یمن، غزه، سوریه) الگوی فرسایشی دارد.

 اسرائیل در حملات مستقیم (مثل غزه یا عملیات نطنز) به‌دنبال ضربات شدید و موضعی است.

 

ماکیاولی به حکام هشدار می‌دهد: «اگر وارد جنگ شدید، یا پیروز شوید یا نابود شوید؛ میانه‌ای در کار نیست.»

 

 

۵. مردم، مشروعیت، و هزینه اجتماعی

 

در هنر جنگ، مشروعیت مردمی و اقتصاد داخلی بخشی از ظرفیت جنگی است:

 

> «هیچ حکومتی بدون رضایت نسبی مردمش نمی‌تواند جنگ بلندمدت را ادامه دهد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران با چالش‌های اقتصادی، نارضایتی عمومی و فرسایش اجتماعی روبروست؛ جنگ مستقیم مشروعیت را تهدید می‌کند.

 اسرائیل نیز با تنش داخلی، قطب‌بندی سیاسی و مخالفت‌های جهانی مواجه است؛ جنگ تمام‌عیار برایش هزینه‌زاست.

 

هر دو طرف اگر درگیر جنگ تمام‌عیار شوند، به گفته ماکیاولی «دشمن داخلی‌شان» ممکن است خطرناک‌تر از دشمن خارجی شود.

 

---

 

 جمع‌بندی نهایی بر اساس ماکیاولی:

اصل 

ایران

اسرائیل

ارتش حرفه‌ای           

ضعیف (تکیه بر نیابتی‌ها)

قوی و متمرکز 

استراتژی جنگی          

فرسایشی، غیرمستقیم      

ضربتی، دقیق  

مشروعیت داخلی          

شکننده 

در حال فرسایش

اقتصاد و آمادگی بلندمدت

آسیب‌پذیر

متکی بر غرب  

 

 توصیه ماکیاولی اگر امروز زنده بود:

 

> «نه ایران و نه اسرائیل نباید وارد جنگ مستقیم شوند؛ مگر اینکه مطمئن باشند با یک ضربه قاطع، طرف مقابل را ناتوان می‌کنند. در غیر این صورت، صلحِ مصلحتی همراه با قدرت نظامی بازدارنده، بهترین راه است.»

 

 

جنگ موشکی ایران و اسرائیل در پرتوی کتاب هنر جنگ اثر سان تزو


این نوشته از صفر تا صد توسط چت جی پی تی 4 نوشته شده است

تطبیق حملات موشکی اسرائیل با آموزه‌های کتاب «هنر جنگ» از سان تزو

1- اصل: «جنگ بر فریب استوار است»

هر جنگی بر پایه فریب است.

تحلیل:
اسرائیل با استفاده از فریب‌های تاکتیکی (مانند تحرکات نمایشی در مرزهای دیگر، یا پیام‌های متناقض از طریق رسانه‌ها) موجب سردرگمی در تحلیل‌گران نظامی و تأخیر در واکنش ایران شد.

حمله محدود و غیرقابل پیش‌بینی، آن هم پس از ادعای پایان درگیری، کاملاً مطابق با این اصل بود.

2- اصل: «اگر دشمن متحد است، او را تجزیه کن»

تحلیل:
با افزایش فشار روانی و آسیب رساندن به اقتدار نظامی ایران، هدف می‌تواند شکاف در میان فرماندهان نظامی، نخبگان سیاسی یا بین نیروهای هم‌پیمان در محور مقاومت باشد. این حملات طوری طراحی شده‌اند که ایران را از درون تضعیف کنند، نه لزوماً از بیرون نابود.

3- اصل: «به آن‌چه دشمن از آن مراقبت می‌کند حمله کن»

تحلیل:
اسرائیل نقاط حساس و نمادین (مثل پایگاه‌های نظامی یا سامانه‌های راداری) را هدف قرار داد که ضربه روانی و رسانه‌ای شدیدی داشتند، حتی اگر خسارت فیزیکی محدود بود. حمله از مکان یا زاویه‌ای که ایران انتظارش را نداشت، یکی از خطوط طلایی سان تزوست.

4- اصل: «جنگ سریع، دقیق، و با حداقل درگیری مستقیم»

تحلیل:
اسرائیل تلاش می‌کند تا با حملات کوتاه، دقیق و پرهزینه برای طرف مقابل، بدون ورود به جنگ گسترده، اهداف استراتژیک خود را محقق کند. این اصل بارها توسط سان تزو تأکید شده: جنگ باید سریع و مؤثر باشد، نه طولانی و فرسایشی.

5- اصل: «شناخت دشمن، شناخت خود»

تحلیل:
اسرائیل در طراحی این حملات، شناخت دقیقی از نقاط ضعف و محدودیت‌های واکنش ایران داشته: وضعیت اقتصاد، تنش داخلی، محدودیت در پاسخگویی گسترده، و فشار بین‌المللی. این شناخت دقیق، کلید اصلی موفقیت عملیات‌های محدود اما پرضربه بوده.

6- اصل: «پیش از جنگ، پیروزی را باید ساخت»

تحلیل:
اسرائیل پیش از شروع حمله، با تضعیف روانی و دیپلماتیک ایران، حمایت‌های جهانی را به‌دست آورد و زمینه را برای جنگی از پیش‌برنده‌شده فراهم کرد. سان تزو بر این تأکید دارد که فرمانده خوب، نبرد را پیش از آغاز در میدان ذهن، سیاست و روان پیروز می‌شود.

جمع‌بندی:

اسرائیل در حملات اخیر به‌وضوح از اصول سان تزو استفاده کرده است:

  • حمله محدود، دقیق و غیرقابل پیش‌بینی
  • بهره‌گیری از فریب روانی و رسانه‌ای
  • هدف‌گیری نمادهای قدرت و نه فقط زیرساخت
  • به‌کارگیری دانش عمیق از نقاط ضعف ایران

این یعنی جنگ، آن‌طور که سان تزو می‌گوید، نه در میدان نبرد، بلکه در ذهن و برنامه‌ریزی پیروز یا باخته می‌شود.

 تطبیق واکنش نظامی ایران با آموزه‌های  کتاب«هنر جنگ» سان تزو

1نقض اصل فریب نظامی و روانی

تحلیل:
ایران حمله‌ای مستقیم، علنی، و از پیش‌اعلام‌شده انجام داد (مانند «عملیات وعده صادق»). سان تزو می‌گوید باید دشمن را غافلگیر کنی؛ اما ایران خودش زمان و مسیر حمله را آشکار کرد و در واقع، فرصت دفاع کامل را به اسرائیل هدیه داد. این تضاد مستقیم با اصل فریب است.

2. نقض اصل حمله به نقاط ضعف دشمن

تحلیل:
ایران عمدتاً به پایگاه‌های نظامی و مناطقی هدف گرفت که اسرائیل از مدت‌ها پیش برای دفاع از آن‌ها آماده بود (مانند دیمونا یا مراکز فرماندهی). یعنی درست به جایی که دشمن آماده بود حمله شد، نه جایی که بی‌دفاع بود.

درحالی‌که حمله از نقطه ضعف ـ مثلاً جنگ الکترونیک، خرابکاری صنعتی، یا سایبری ـ شاید بازدهی بیشتری داشت.

3. نقض اصل پیروزی قبل از شروع نبرد

تحلیل:
سان تزو تأکید دارد که قبل از نبرد، باید پیروزی را در سیاست، اطلاعات، دیپلماسی، افکار عمومی و آمادگی داخلی ساخت.

اما ایران نه حمایت افکار عمومی جهانی را داشت، نه انسجام داخلی، نه قدرت اقناعی در سازمان‌های بین‌المللی.

یعنی جنگ را در حالی آغاز کرد که از پیش در «ذهن جهانی» بازنده شده بود.

4. نقض اصل استفاده از نیروی انعطاف‌پذیر و غیرقابل پیش‌بینی

تحلیل:
واکنش ایران مبتنی بر سلاح‌های بالستیک کلاسیک و قابل ردیابی بود. سان تزو توصیه می‌کند که حمله باید مانند آب باشد: جایی حمله کن که دشمن مقاومت ندارد. ایران مسیر و ابزار را از قبل مشخص کرده بود؛ کاملاً قابل پیش‌بینی بود.

5. رعایت اصل جنگ نیابتی و تنوع ابزارها

تحلیل:
ایران در طول سال‌ها ساختار نیابتی پیچیده‌ای در منطقه ایجاد کرده (حماس، حزب‌الله، انصارالله یمن، حشدالشعبی، فاطمیون و...).

این دقیقاً مطابق با اصل سان تزو است:

"برترین پیروزی آن است که بدون جنگ، دشمن را شکست دهی."

اما در این مورد خاص، ایران به‌جای تکیه بر نیابتی‌ها، خودش وارد بازی شد و این اصل را هم ناقص اجرا کرد.

6. نقض اصل اقتصاد در جنگ

تحلیل:
ایران در شرایط اقتصادی شکننده‌ای دست به یک تقابل مستقیم و پرهزینه زد. حمله‌ای که بازده نظامی کم ولی هزینه رسانه‌ای و اقتصادی بالا داشت.

سان تزو تأکید دارد که جنگ باید سریع، کم‌هزینه و بازده‌محور باشد، نه فرسایشی و پرخرج.

موشک، افسانه‌ای که به دام بدل شد: از جنگ خلیج‌فارس تا وعده صادق

فوری/ موج جدید عملیات موشکی وعده صادق ۳ آغاز شد/ آژیرهای خطر در اسرائیل به صدا درآمد

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: شکست، یتیم است اما پیروزی هزار پدر دارد. این جمله شاید بهترین توصیف برای فضای تحلیل و موضع‌گیری پیرامون حملات موشکی اخیر ایران باشد—حملاتی که در قالب «وعده صادق» شناخته می‌شوند، اما حالا با سکوت و بی‌تحلیلی بی‌سابقه‌ای مواجه‌اند.

در مهرماه سال 1402، حمله غافلگیرکننده حماس به اسرائیل، بسیاری از محافل رسانه‌ای و مجازی در ایران را به جنب‌وجوش انداخت. تحلیل‌گران بی‌شمار، سناریوهای پیچیده طراحی کردند، تایمر سقوط اسرائیل راه انداختند، و فضای هیجانی گسترده‌ای شکل گرفت. اما اکنون، پس از عملیات وعده صادق سوم، که هم‌زمان با یکی از تلخ‌ترین ایام در آستانه عید قربان برای افکار عمومی ایران رقم خورد، خبری از آن شور و تحلیل نیست. در عوض، صدایی که بیشتر شنیده می‌شود، توجیه و عقب‌نشینی است: "ما قبلاً هشدار داده بودیم."

اما کسی نمی‌پرسد: چرا با این حجم از دستگاه‌ها و نهادهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، اتفاقی افتاد که نباید می‌افتاد؟ چه شد که در برابر حمله‌ای کم‌سابقه، که قلب خاک ایران را هدف گرفت، شاهد چنین وضعیت سردرگمی بودیم؟ پاسخ این سؤال نه در تصمیمات امروز یا دیروز، بلکه در تاریخی دورتر نهفته است—شاید به اندازه‌ی سال ۱۹۹۱ میلادی، زمانی که عراق به کویت حمله کرد.


وقتی صدام برای ما دام پهن کرد، و ما سال‌ها بعد گرفتار شدیم

در جریان اشغال کویت، صدام حسین برای شکستن اتحاد ائتلاف بین‌المللی، تصمیم گرفت به‌جای پاسخ مستقیم به نیروهای آمریکایی، اسرائیل را با موشک‌های بالستیک هدف قرار دهد. هدف این بود که کشورهای عربی، تحت فشار افکار عمومی، از ائتلاف خارج شوند. اما اسرائیل که در جنگ درگیر نبود، با شگردی کهنه، خود را قربانی نشان داد و افکار عمومی جهان را به‌نفع خود بسیج کرد.

ایران، که تنها چند ماه پیش از آن جنگی ۸ ساله را با عراق پشت سر گذاشته بود، به دقت این رویدادها را رصد می‌کرد. یکی از تجربیات تلخ ایران در آن جنگ، ضربات شدید موشک‌های بالستیک عراق به مناطق شهری بود. این تجربه و کمبود هواپیماهای جنگی، ایران را به‌سمت توسعه برنامه موشکی سوق داد. طی سال‌های بعد، این روند به‌صورت جدی دنبال شد—تا جایی که ایران توانست موشک‌هایی با مبناهای روسی را کپی‌سازی و سپس بومی‌سازی کند.

اما غفلت ایران در یک نکته کلیدی بود: موشک‌های صدام هیچ‌گاه خسارت استراتژیک مؤثری به اسرائیل وارد نکردند. ناله‌ها و مظلوم‌نمایی‌های تل‌آویو، بیش از آن‌که نشانه‌ی ضعف باشد، تاکتیکی برای ایجاد اجماع جهانی و تحریک ایران به تداوم یک مسیر نادرست بود. اسرائیل موفق شد ایران را متقاعد کند که نقطه‌ضعفش در برابر موشک‌های بالستیک است. در نتیجه، تهران تصمیم گرفت تقریباً همه‌ی تخم‌مرغ‌های نظامی خود را در سبد موشک بگذارد.


دام بالستیک؛ وقتی دشمن نقطه‌ضعف ساختگی به ما معرفی کرد

برای منصف بودن باید گفت ایران طی دهه‌های اخیر، نه‌تنها در موشک‌های بالستیک، بلکه در تولید انواع دیگر موشک‌ها—از کروز تا ضدتانک و ضدکشتی—پیشرفت چشمگیری داشت. اما آن‌چه رسانه‌ای و سیاسی شد، فقط بالستیک بود. هر بار که ایران آزمایش موشک بالستیک انجام می‌داد، فریاد اسرائیل و غرب بلند می‌شد. اما زمانی که ایران، مثلاً، موشک کروز دریایی آزمایش می‌کرد، هیچ رسانه‌ای به آن توجه نمی‌کرد.

این واکنش هدفمند بود. غرب و اسرائیل با بزرگ‌نمایی خطر موشک‌های بالستیک، ذهن سیاست‌گذار ایرانی را مهندسی کردند. آنان به جهان القا کردند که موشک بالستیک، آن تهدید جدی است—در حالی که خودشان هم‌زمان مشغول توسعه سامانه‌های پیشرفته‌ی ضد بالستیک بودند. ایران اما در این دام گرفتار شد: سلاحی که روزی نماد قدرت تلقی می‌شد، امروز به یک ابزار خنثی در جنگ‌های نوین بدل شده—و از قضا، دشمن برای همین آن را بزرگ کرده بود.


وعده صادق، آینه‌ی تمام‌نمای یک خطای تاریخی

در عملیات وعده صادق سوم، ایران حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ موشک بالستیک شلیک کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهند تنها ۶ تا ۱۰ موشک توانستند به اهداف برسند. حتی اگر عدد را سخاوتمندانه ۶۰ هم فرض کنیم، باز هم تنها یک‌سوم اصابت موفق بوده است—و این، در منطق جنگ، یک شکست آشکار محسوب می‌شود. اگر در برابر شلیک این حجم از موشک، تنها چند کشته غیرنظامی و خسارت‌های پراکنده گزارش شود، نمی‌توان آن را پیروزی تلقی کرد.

اما خطرناک‌تر از آمار اصابت یا تلفات، توهم قدرتی است که از این مسیر تغذیه می‌شود. برای سال‌ها، به‌جای سرمایه‌گذاری در ارتش کلاسیک، پدافند هوایی، ناوگان دریایی یا نیروی هوایی، همه‌چیز به موشک گره خورد—آن‌هم بر مبنای تحلیلی که از دل عملیات روانی دشمن شکل گرفت.


جمع‌بندی: بازنگری به‌جای پافشاری

ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که دیگر زمان توجیه و بازتولید افتخارهای موشکی نیست. شرایط منطقه، نوع تهدیدات، و کارایی تسلیحات دگرگون شده است. عملیات وعده صادق باید نه به‌عنوان یک نماد مقاومت، بلکه به‌عنوان سندی برای بازنگری در راهبردهای نظامی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.

اگر راهبردی که از سال ۱۹۹۱ تا امروز دنبال شده، نتوانسته در لحظه بحران مانع از تحقیر و نفوذ دشمن شود، شاید زمان آن رسیده که از نو فکر کنیم—نه با هیجان، بلکه با شجاعت، و نه برای انتقام، بلکه برای بقا.



نویسنده : رضا کیانی موحد 26ام خرداد 1403