مسابقه ی دیروز پریروز ما در حقیقت برگرفته از گل به خودی مرحوم محمد تقی مصباح یزدی (که تازگی ها به مقام قدیسی هم رسیده) توی کتاب آموزش فلسفه ش بود. ایشون برای اثبات ضرورت فلسفه می فرمایند مقدسات یه میلیارد و خرده ای آدم رو زیر سوال میبرند:
جهان بینی دینی در صورتی کارساز خواهد بود که ما دین حق را شناخته باشیم ولی این شناخت، متوقف بر شناختن پیامبر و فرستنده او یعنی خدای متعال است و روشن است که به استناد محتوای وحی نمی توان فرستنده و گیرنده آن را اثبات کرد و مثلا نمی توان گفت چون قرآن می گوید خدا هست، پس وجود او اثبات می شود.(آموزش فلسفه جلد اول درس دهم)
توجه بفرمایید... می گویند که به استناد محتوای وحی نمی توان فرستنده آن (یعنی خدا) و گیرنده آن( یعنی حضرت رسول(ص)) را اثبات کرد.... و خوب نتیجه هم این میشه که اصلا قرآن راهی برای اثبات خدا نداره و وقتی قرآن توانایی اثبات خدا رو نداره اصلا چه نیازی بهش هست؟ پس فرق قرآن با مثلا نوشته های من توی این وبلاگ چیه؟
با استدلال ایشان هر مسلمانی اول باید یک دوره فلسفه بخواند و تازه بعدش برود سراغ قرآن و خوب با این حساب حتما به این نتیجه خواهیم رسید که دین چند صد میلیون مسلمان ناقص استچون مسلما نتوانسته اند کلاسهای درس فلسفه ایشان را درک کنند.
من هر چه که فکر می کنم نمی فهمم این بزرگواران چه دشمنی با قرآن دارند و چرا ...
دوستان شرکت کننده در مسابقه باید بگویند این جمله از کیه؟
به استناد محتوای وحی نمی توان فرستنده و گیرنده آن را اثبات کرد.
الف. ریچارد داوکینز
ب.کریستوفر هیچنز.
ج. کارل مارس.
د. آیت الله مصباح یزدی.
به برنده ی مسابقه یک جفت لاستیک دوچرخه کوهستان اعطا می شود.
در قدیم اگر کسی خیلی اهل نمازو روزه و دست گیری از مردم محروم و رعایت حلال و حرام بود در اواخر عمر تبدیل به قدیس می شد... این تبدیل و تبدّل هم بیشترا ز جانب ارادتمندان و مردم کوچه و بازار صورت می گرفت نه ، برخلاف مثلا واتیکان، توسط دستگاه روحانیت....
از حدود 200 سال قبل از مراحل قدیس شدن دچار یه پارادایم شیفت شده.... یعنی اول باید یه چندتایی حرف سیاسی بزنی... وقتی جا افتاد که با دستگاه سیاسی حاکم مخالفی خود به خود مراحل قدیس شدنت کلید میخوره و جلو میره... شما نگاه کنید به دوران ناصرالدین شاه به این طرف. میرزای شیرازی به دلیل مخالفت با قرارداد رژی تبدیل شد به قدیس. شیخ فضل الله نوری (رحمة الله علیه) به دلیل مخالفت با مشروطی و شهادت توسط مشروطه خواهان تبدیل شد به قدیس. معاصرترش آیت الله کاظمی بروجردی (عکس بالا) بود که 15 سال قبل شروع کرد به حرفهای سیاسی و یهویی از طرف یه عده از طرفدارانش قدیس شد.
درباره ی مرحوم آیت الله مصباح (که توسط تلویزیون جمهوری اسلامی قدیس شدند) البته ذکر مبارزات سیاسی ایشان دشوار و خالی از اشکال نبود. ایشان هیچ سابقه روشنی در مبارزه با رژیم ستم شاهی نداشتند اما از طرف آیت الله صدیقی با صفت مجاهد از ایشان یاد شد(فیلم زیر ثانیه های آخر):
یکبار دیگر به دقت معذرت خواهی حضرت آیت الله صدیقی گوش کنید:
بقیه مردم هم که بیننده ی اون برنامه تلویزیونی بودند البته عددی نبودند که قرار باشه ازشون عذر خواهی بشه... فقط مومنین لیاقت دارن که ازشون عذرخواهی بشه... مثلا اگر بیننده های اون برنامه از هم وطنان یهودی یا مسیحی بودند خوب تقصیر خودشونه... برن و دین شون رو عوض کنند.... دیدگاه بالا به پایینی که در بسیاری از روحانیون شیعه دیده میشه سبب شده تا اصولا مردم رو داخل آدم حساب نکنند... اگر در جمع آقایون شرکت کنید می بینید که گاهی از ما مردم عادی با اصطلاح عوام کالأنعام نام می برند. همین پاردایم سبب شده تا خودشون رو قیّم مردم بدونند و اینکه این قیومیت به کجا ها ختم خواهد شد رو البته من واگذار می کنم به گذر زمان....
فیلم زیر رو هم اگر ندیدی ببینید و به بچه هاتون هم نشون بدید که رستگاری هر دو دنیا توشه
همانطور که گفتیم نیاز به قدیس آن قدر حساس شده که هنوز یک هفته از مرگ کسی نگذشته او را به مقام قدیسی می رسانند. نگاه کنید(هر چند که با طوفانی که در فضای مجازی بوجود آمد بعید است که ندیده باشید):