جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

تهدید اسرائیل



محسن رضایی در مصاحبه خود با شبکه خبر در روز 29 خرداد 1404 تهدید کرد که ایران بمب هسته ای خواهد ساخت و بر سر اسرائیل خواهد زد.

پیش بینی جنگ در اسفند ماه 1403



در مصاحبه روز 29 خرداد 1404 محسن رضایی می گوید که از اسفندماه در انتظار آغاز جنگ بوده اند؟ سوال این است که اگر این چنین است  چرا هیچ آماده سازی صورت نگرفت؟ چرا ذهن مردم آماده نشد؟ چرا سوخت  و غذا ذخیره نشد؟ چرا پناهگاه ساخته نشد و  از همه مهمتر چرا نیروهای نظامی واطلاعاتی ما کاملا غافلگیر شدند و این همه از فرماندهان عالی رتبه و دانشمندان در طی جنگ کشته شدند؟

از امت اسلامی تا ملت ایران: چرخش گفتمانی در بیانات آیت‌الله خامنه‌ای

 

 چکیده

در سال‌های اخیر، به‌ویژه در پی تحولات ژئوپلتیک و درگیری‌های نظامی، گفتمان سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای شاهد نوعی تغییر مفهومی بوده است. مقایسه‌ی سخنرانی‌های گذشته با بیانیه‌ی اخیر ایشان، پس از بمباران مراکز هسته ای ایران توسط آمریکا و پذیرفتن آتش بس توسط ایران و اسرائیل در پی جنگ 12 روزه، در نشان می‌دهد که مخاطبین وی از «امت اسلامی» به «ملت ایران» تبدیل شده اند.

 ۱. مقدمه

ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷ بر امت‌گرایی اسلامی و صدور انقلاب استوار بود. آیت‌الله خامنه‌ای نیز در دهه‌های گذشته بارها از «امت واحده»، «وحدت مسلمین» و «جهاد اسلامی» سخن گفته است (مصلحی و اسلامی، ۱۴۰۳)[10]. اما سخنرانی اخیر او درباره حمله مستقیم آمریکا و اسرائیل به ایران در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵، نقطه‌ی عطفی در این روند است، که در آن «ملت ایران» به‌عنوان محور اصلی گفتمان معرفی می‌شود.

 

 ۲. تغییر در واژگان گفتمانی

در سخنرانی اخیر، واژه‌هایی چون «ملت ایران»، «تمدن کهن»، «عزت ملی» و «فرهنگ ایرانی» برجسته شده‌اند. در مقابل، مفاهیمی چون «امت اسلامی» یا «جهان اسلام» که در سخنرانی‌های پیشین پررنگ بودند(مصلحی و اسلامی، ۱۴۰۳)[10]، حذف شده‌اند و به کار گرفته نشده اند.

 ۳. تغییر در منبع مشروعیت و مخاطب

آیت الله خامنه‌ای در این سخنرانی، مشروعیت اقدامات جمهوری اسلامی را از «ملت ایران» می‌گیرد، نه از رسالت فراملی اسلامی که تا کنون قائل به آن بودند. این تغییر در مخاطب، از «امت» به «ملت»، نشان‌دهنده‌ی چرخش در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی در حال حاضر است (نام‌برادرشاد، ۱۴۰۲)[11].

 ۴. بازخوانی تاریخی این چرخش

تحلیل‌های گفتمانی نشان می‌دهند که از دهه ۱۳۹۰ به بعد، به‌ویژه پس از تحولات منطقه‌ای و فشارهای داخلی، گفتمان رسمی جمهوری اسلامی به‌تدریج از آرمان‌گرایی فراملی به واقع‌گرایی ملی‌محور متمایل شده است (اشرفی و مظفری نیکو، ۱۴۰۳)[9].

 

  

 ۵. عوامل زمینه‌ساز این تغییر

 افول قدرت منطقه‌ای ایران و هزینه‌های بالای محور مقاومت همراه با بازده اندک آنها در راستای تأمین امنیت جمهوری اسلامی؛ 

 افزایش نارضایتی داخلی و کاهش مشروعیت گفتمان جهادی و مبارزه در راستای پیروزی در جنگهای صلیبی بر علیه دشمن مشترک یهود-مسیحی؛ 

 ضرورت بسیج افکار عمومی داخلی با تکیه بر غرور ملی؛ 

 رقابت با ابرقدرت‌ها (مثلا آمریکا) و دیگر قدرتهای منطقه ای (مثلا اسرائیل و ترکیه) در میدان ملی‌گرایی.

 ۶. نتیجه‌گیری

سخنرانی اخیر رهبری جمهوری اسلامی ایران بازتاب دهنده ی تغییری مهم در صورت‌بندی هویتی جمهوری اسلامی است: از امتی فراملی که وظیفه‌ی جهانی دارد، به ملتی تاریخی که باید از عزت و شرف خود دفاع کند. این تغییر لزوماً به‌معنای نفی کامل ایدئولوژی اسلامی نیست، اما نشان می‌دهد که الگوی جدیدی از مشروعیت و روایت سیاسی در حال تثبیت شدن استروایتی که بر «ایران» به‌عنوان یک ملت مستقل و صاحب‌فرهنگ تأکید دارد، نه صرفاً به‌عنوان پاره‌ای از امت اسلامی.

 منابع و مآخذ

 

1. [بازتاب نخستین واکنش رهبر انقلاب به آتش‌بس در رسانه‌های جهان] خبرگزاری مهر، ۱۴۰۴ 

2. [سخنرانی‌ای برای دل اهل خانه] رادیو فرانسه، ۱۴۰۴ 

3. [سی‌ان‌ان: رهبر عالی ایران پیام قاطعانه‌ای به ترامپ داد] کیهان، ۱۴۰۴ 

4. [پیام رهبر انقلاب با محور «سیلی سخت ایران به آمریکا»] ایرنا، ۱۴۰۴ 

5. [از سیلی ایران به آمریکا تا فروپاشی اسرائیل] همشهری آنلاین، ۱۴۰۴ 

6. مصلحی، زهرا و اسلامی، سعید. (۱۴۰۳). نظریه امت اسلامی در اندیشه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای. فصلنامه الهیات و معارف اسلامی، شماره ۶، صص. ۲۶۴۱. [لینک مقاله]

7. نام‌برادرشاد، فرهاد. (۱۴۰۲). تأملی در جایگاه امت‌باوری و ملت‌گرایی در جمهوری اسلامی ایران. دوفصلنامه تاریخ‌نامه انقلاب، شماره ۱۳ و ۱۴. [لینک مقاله]

8. اشرفی، اکبر و مظفری نیکو، علیرضا. (۱۴۰۳). وقته‌ها و مختصات گفتمان هندسه جدید قدرت در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای. مجله ایرانی مطالعات آسیا، شماره ۱، صص. ۲۴۵۲۷۶. [لینک مقاله]

 

ریشه‌های دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل


رضا کیانی موحد

توجه: این مقاله با کمک و یاری گستردۀ چت جی پی تی نوشته شده است.

تا به امروز دو تحلیل جداگانه از جنگ اخیر ایران-اسرائیل در وبلاگم منتشر کرده ام. سوالی که شاید ذهن بعضی از خوانندگان را درگیر کرده باشد این است که اصولا دشمنی ایران با اسرائیل از کجا آغاز شد؟ دم دستی ترین پاسخ این است که چون اسرائیل خاک یک کشور مسلمان را اشغال کرده است؛ پس ایران هم به عنوان یک کشور مسلمان خود را موظف به دفاع از مردم فلسطین می داند. اما این تنها گوشه ای از حقیقت است. دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل، یکی از پیچیده‌ترین تضادهای سیاسی-ایدئولوژیک منطقه‌ای است که در چهار محور اصلی قابل تحلیل است: تأثیر اندیشه‌های اخوان‌المسلمین در رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی که جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه برای خود تعیین کرده است، تفسیر آیه نفی سبیل از دید رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، و نقش نمادین تاریخی که رهبران سیاسی جمهوری اسلامی در این جنگ صلیبی مدرن برای خود قائل شده اند.


محور اول: تأثیر اندیشه‌های اخوان‌المسلمین در گفتمان رهبران سیاسی جمهوری اسلامی

اندیشه سیاسی و دینی آیت‌الله خمینی در سال‌های پیش از انقلاب و پس از آن، از برخی آموزه‌ها و مبانی اخوان‌المسلمین تأثیر پذیرفته است. اخوان‌المسلمین، به‌عنوان بزرگ‌ترین جنبش اسلام‌گرای سنی در قرن بیستم، بر وحدت امت اسلامی، مقابله با استبداد و استعمار و احیای حاکمیت شریعت تأکید داشت.

خمینی نیز در سخنرانی‌ها و آثار خود بر ضرورت وحدت مذاهب اسلامی و مبارزه با سلطه بیگانه تأکید کرد. همچنین، اندیشه ولایت فقیه در ایران، از آثاری مانند نظریه‌های سید قطب، یکی از متفکران برجسته اخوان، متأثر بوده است. این تأکید بر هویت اسلامی مشترک، محوریت مقاومت در برابر دشمنان امت اسلام (که اسرائیل و حامیانش محسوب می‌شوند) و نفی هرگونه تسلط کفار بر مؤمنان، بنیان‌های فکری دشمنی امام خمینی با اسرائیل را شکل داده است.

مستندات تاریخی

  • امام خمینی در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: «امت اسلام باید وحدت داشته باشد و از همه اختلافات عبور کند تا بتواند حکومت الله را تشکیل دهد.» (امام خمینی، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۸، ص ۱۵۰)
  • امام خمینی در پیام ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ خطاب به امت اسلامی، اظهار داشت: «...امیدوارم که همه مسلمین متحد شوند و دست قدرتشان را در همه جهان بلند کنند...» (صحیفه امام، جلد ۴، ص ۳۵۰)
  • رهبر فعلی ایران، آیت‌الله خامنه‌ای، در دیدار با اعضای مجلس خبرگان (۱۳۹۶):
    «اتحاد امت اسلامی از وظایف اساسی ماست و باید مقابل توطئه دشمنان ایستاد.»
    (khamenei.ir)

محور دوم: جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه‌

پس از انقلاب ۱۳۵۷، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به گونه‌ای طراحی شد که برخلاف دکترین ژاندارمی محمدرضا شاه (که ایران را ژاندارم آمریکا در خلیج فارس می‌دانست)، خود را به‌عنوان بازیگر مستقل و محور اصلی تصمیم‌گیری در منطقه معرفی کند. این دکترین با هدف ایجاد هژمونی منطقه‌ای بر اساس مبانی دینی و انقلابی طراحی شد. ایران پس از انقلاب در عمل تلاش کرده است تا:

·        بدون توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی کشورهای همسایه انقلاب سیاسی خود را به آنها صادر کند و نسخه خود از اسلام سیاسی را بر دیگران تحمیل کند.

·        قدرت بلامنازع خلیج فارس باشد.

·        نظم امنیتی منطقه را بر اساس دیدگاه خودش تعریف و مصالح امنیتی خود را بر همسایگان خود تحمیل کند.

·        دیگر کشورها (عربستان، امارات، عراق، بحرین...) را یا مقید به واکنش کُند یا درگیر در توازن با ایران نگه دارد.

ابزارهای اساسی ایران در پیشبرد سیایت خارجی خود عبارتند از:

·        نقش محوری در لبنان، سوریه، عراق و یمن به عنوان بزرگترین کشور شیعه و تغذیه گروه های شیعه در مناطق مختلف خاورمیانه.

·        حمایت از گروه‌های مسلح شبه نظامی که بر اساس الگوی بسیج شکل گرفته اند (حماس، حزب‌الله، انصارالله، حشد الشعبی).

·        تقویت بازوی نظامی فراسرزمینی (سپاه قدس و سازمانهای وابسته به آن مانند تیپ فاطمیون).

·        توسعه قدرت موشکی و دریایی در خلیج فارس.

·        دیپلماسی فعال با چین، روسیه و حتی در مواردی با قدرتهای منطقه ای مانند عربستان.

در مجموع می توان گفت که ایران پاسدار منطقه است، ولی نه برای یک قدرت خارجی، بلکه برای خودش و نظام ایدئولوژیکش. ایران سعی دارد تا نقش امپراطوری ساسانی را بار دیگر در قرن بیست و یکم برای خود بازتعریف کند. از دیدگاه ایدئولوژیک ایران حمایت خود از مستضعفان و امت اسلامی را دستاویزی مشروع برای دخالت در منطقه قلمداد می کند. این موضع، ایران را به دشمنی با اسرائیل، که نماد نفوذ غرب و آمریکا در منطقه است، سوق داده است. حمایت از گروه‌های مسلح شیعی، توسعه قدرت نظامی و دخالت در کشمکشهای منطقه‌ای، همه در راستای تحکیم این نقش ژاندارمی قرار دارد. بنابراین، ایران ضمن مخالفت با سلطه خارجی، عملاً سعی دارد تا نقش رهبری امنیتی و سیاسی منطقه را به دست بگیرد که این جایگاه با حضور و نفوذ اسرائیل در تضاد و رقابت مستقیم قرار دارد.

مستندات تاریخی

  • آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان سپاه (۳۰ آذر ۱۳۹۴):
    «ما در مسیر مقاومت قرار داریم و این مقاومت برای آزادسازی قدس و نابودی رژیم صهیونیستی است.»(khamenei.ir)
  • امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۵۸):
    «ما باید از مستضعفین جهان حمایت کنیم و فلسطین را از دست صهیونیست‌ها آزاد نماییم.»
    (صحیفه امام، جلد ۵، ص ۲۷۰)

محور سوم: تفسیر آیه نفی سبیل در اندیشه خمینی و نقش آن در دشمنی با اسرائیل

آیه ۱۴۱ سوره نساء که مشهور به آیه «نفی سبیل» است، می‌فرماید:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (و خدا هرگز راه و سلطه‌ای برای کافران بر مؤمنان قرار نخواهد داد.)

این آیه به عنوان یک حکم قطعی در اندیشه امام خمینی، مبنای فقهی و کلامی مقابله با سلطه و تسلط کافران بر جامعه اسلامی محسوب می شود. خمینی این آیه را نه صرفاً یک شعار قرآنی بلکه یک دستورالعمل عملی و سیاسی می‌دانست که وظیفه حکومت اسلامی و مؤمنان را مقابله فعال با هرگونه سلطه کفار، اعم از نفوذ سیاسی، نظامی، فرهنگی یا اقتصادی بر مسلمانان تعریف می‌کند. آیه نفی سبیل در قالب ۱۵۲ قانون اساسی در سیاست خارجی ایران نهادینه شده است:

«سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس نفی هر گونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور... است.»

این آیه به‌صورتی گسترده به‌عنوان توجیه شرعی برای موارد زیر به‌کار رفته:

·        مخالفت با قراردادهایی که به سلطه اقتصادی یا نظامی بیگانگان می‌انجامد (مثلاً مخالفتا با FATF، برجام، یا قراردادهای امنیتی با غرب)

·        توجیه خروج نیروهای آمریکایی از منطقه

·        حرمت فروش منابع زیرزمینی به دشمنان اسلام

·        مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب

به صورت خلاصه می توان گفت که این آیه مبنای شرعی برای:

·        رد سلطه بیگانه

·        تأکید بر استقلال ملی

·        مقاومت در برابر هژمونی غرب

از همین روی می بینیم که امام خمینی معتقد بود که وجود رژیم اسرائیل و حمایت‌های گسترده قدرت‌های غربی (به ویژه آمریکا) از آن، مصداق بارز «سبیل کافران» بر مؤمنین است و پذیرفتن آن نوعی ذلت و تسلیم در برابر کفار محسوب می‌شود. مبارزه با اسرائیل و مقابله با سلطه استکباری نه تنها یک سیاست دفاعی بلکه یک تکلیف شرعی است که باید با تمام قدرت دنبال شود. و در نتیجه، هیچ‌گونه سازش، مذاکره یا به رسمیت شناختن اسرائیل پذیرفته نیست، چرا که به معنی تن دادن به سلطه کافران است.

مستندات تاریخی

  • در سخنرانی تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، امام خمینی با استناد به همین آیه اعلام کرد:
    «ما هرگز اجازه نمی‌دهیم دشمنان بر ما مسلط شوند. این دستور الهی است که از قرآن کریم می‌آید.» (صحیفه امام، جلد ۱، ص ۱۱۰)
  • در پیام مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون در ۱۶ مرداد ۱۳۴۳، خمینی تصریح کرد که پذیرش سلطه مستشاران آمریکایی بر ایران خلاف حکم این آیه است و هرگونه تسلیم در برابر کفار مردود است. (صحیفه امام، جلد ۲، ص ۲۰۰)
  • رهبر انقلاب، خامنه‌ای، در بیانات خود در دیدار مسئولان نظام در سال ۱۳۹۷ بیان داشت:«این آیه چراغ راه ماست که اجازه ندهیم سلطه‌گران، چه آمریکا و چه اسرائیل، بر ملت ما مسلط شوند.»(khamenei.ir)

محور چهارم: نقش تاریخی و نمادین صلاح‌الدین ایوبی و جنگ صلیبی در هویت سیاسی جمهوری اسلامی و دشمنی با اسرائیل

نباید این نکته مهم را از نظر دور داشت که امام خمینی ولایت فقیه را نه‌تنها برای ایران، بلکه به‌عنوان یک الگو برای تمامی جهان اسلام و جایگزین خلافت سیاسی مسلمانان معرفی می‌کند. از یک طرف وی ادعا می کند که: «اسلام، نژاد و قوم نمی‌شناسد... حکومت اسلامی مرز ندارد.» (ولایت فقیه، ص ۶۰)؛ و از طرف دیگر می گوید: «در هر عصری، باید حکومت اسلامی تشکیل شود... نه تنها در ایران بلکه در تمام بلاد اسلامی.» (ولایت فقیه، ص ۲۶)، و چون از دید ایشان حکومت اسلامی تنها در صورتی مشروع است که به دست ولی فقیه اداره بشود، می توان نتیجه گرفت که امام خمینی در پی ایجاد یک کشور فراگیر اسلامی یا احیای خلافت اسلامی حول محور ولی فقیه بوده است. با چنین رویکردی باید انتظار داشت که او وظیفه دفاع از حدود کشورهای مسلمان را نیز بر عهده ولی فقیه می گذارد. تفاوت نمی کند که این ولی فقیه تنها در ایران بر مسند قدرت نشسته باشد و یا بر تمام جهان اسلام حکومت کند.

این چنین است که خمینی، و جانشنیش خامنه‌ای، در گفتمان خود بارها از شخصیت تاریخی صلاح‌الدین ایوبی به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر صلیبیون یاد کرده‌اند و خود را وارث این راه و مأموران استمرار آن مبارزه می‌دانند. این نگرش، اسرائیل را نه صرفاً یک دولت سیاسی بلکه به عنوان نمادی از «صلیبیون جدید» و اشغالگران سرزمین‌های مقدس اسلامی معرفی می‌کند. از این منظر، مقابله با اسرائیل به عنوان یک «جنگ صلیبی مدرن» دیده شده و مقاومت در برابر آن را یک وظیفه تاریخی، دینی و سیاسی می‌انگارند.

این روایت تاریخی-ایدئولوژیک به نوعی به سیاست‌های منطقه‌ای سلطه گرانه ایران مشروعیت دینی و تاریخی می‌دهد، و از طرف دیگر، به کاهش امکان هرگونه مصالحه یا توافق پایدار با اسرائیل منجر می‌شود، زیرا آن را نه صرفاً یک دشمن سیاسی بلکه نماینده‌ای از نیروهای تاریخی اشغالگر می‌بیند.

مستندات تاریخی

  • آقای خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان سپاه (۱۳۹۴): «ما راهی را می‌رویم که صلاح‌الدین ایوبی رفت؛ راه آزادی قدس و مقابله با اشغالگران.»(khamenei.ir)
  • امام خمینی در پیام روز قدس (۱۳۵۸): «مبارزه با اشغالگران قدس، جهاد بزرگ است و تا زمانی که آخرین سنگر اشغال آزاد نشود، نباید آرام گرفت.» (صحیفه امام، جلد ۱۵، ص ۴۵)
  • خامنه‌ای در بیانات سال ۱۳۹۸:«مقاومت ما استمرار همان مبارزه‌ای است که صلاح‌الدین آغاز کرد؛ ما در جبهه‌ای قرار داریم که نبرد میان حق و باطل است.»(khamenei.ir)

نتیجه‌گیری

دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نتیجه ترکیب چهار عامل است:

۱. تأثیر اسلام سیاسی اخوان‌المسلمین؛

۲. نقش جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم مستقل منطقه‌ای؛

۳. تفسیر آیه نفی سبیل؛۴. الهام از صلاح‌الدین و جنگ صلیبی.

این چارچوب فکری، بنیان سیاست خصمانه ایران علیه اسرائیل است و تا امروز به قوت خود باقی است.


منابع

  1. امام خمینی، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۸.
  2. امام خمینی، صحیفه امام، جلد‌های ۱ تا ۱۶، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۶۸۱۳۷۸.
  3. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سایت رسمی khamenei.ir
  4. سایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی www.sepah.ir
  5. سید قطب، معالم فی الطریق، القاهرة، ۱۹۶۴.
  6. علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه و تفسیر قرآن کریم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷.

دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره

Image result for ‫ ای‬‎


ای کاش حقم از تموم زندگی تنها تو باشی
من عاشق تنهایی ام، تنها بشم اما تو باشی
تصمیم می‌گیرم که تا وقتی که زنده ام غرق باشم
اما فقط وقتی که توو اعماق این دریا تو باشی

تموم زندگیمو فقط با یه اشاره
بهت می‌بخشم این کارا برام کاری نداره
تو لب تر کن ببین من، چقدر دیوونه میشم
دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره


خونی که در رگ ماست

همچنان هدیه به رهبر ماست

به تحلیلهای سیاسی مورخین اعتماد نکنید

قبلا خوب یه فیلم گذاشتم و گفتم که چرا نباید به کسی که مورخه در پیش بینی آینده اعتماد کرد. برای اینکه یه شاهد مثال حسابی هم آورده باشم آخرین فرمایشات جناب شیرعلی نیا رو از کانال تلگرامی ش بدون یک کلمه کم و زیاد کپی پیست می کنم. توجه کنید که ایشان از خوبترین و بهترین مورخین فعلی ایران هستش ولی سر تا ته تحلیلش مفت نمی ارزه. چرا؟ چرا ش رو نمی دونم به خدا! فقط می دونم که پرت و پلا گفته. خودتون بخونید متوجه می شید. این شما و این هم تحلیلهای بی پایه ی یک مورخ:

جنگ را در موقعیت برنده تمام کنید؛ ممکن است زود دیر شود
 
جعفر شیرعلی نیا

(یادداشت زیر را روز پنجشنبه ۲۹ خرداد، آماده کردم اما اینترنت قطع شد و امکان انتشارش نبود، حالا ایران در موقعیت سخت تری قرار گرفته و دیگر نمی توان ایران را در موقعیت برنده چند روز پیش دید، اما شاید اوضاع و موقعیت ایران هر روز پیچیده تر شود) بخش اول معتقدم اگر امروز جنگ پایان یابد، ایران یکی از بزرگ‌ترین جنگ‌های تاریخش را برده است؛ اما نگرانم قدر این پیروزی دانسته نشود و شرایط پیچیده شود. حدود ۳۷ سال قبل، در آخرین روزهای تیرماه ۱۳۶۷، پس از شکست های پی‌درپی در میدان جنگ، آیت‌الله خمینی با تلخی هرچه‌ تمام‌تر قطعنامه‌ی ۵۹۸ را پذیرفت و از نوشیدن جام زهرگفت. ایران را بُهت و غم سنگین شکست فرا گرفته بود. در این شرایط ارتش عراق هجوم سنگینی را در جبهه‌ها آغاز کرد و بعد از آن سازمان مجاهدین خلق (معروف به منافقین)، که متحد صدام بود، حمله‌ی گسترده‌ای را تدارک دید. این دو واقعه خون مردم ایران را به جوش آورد و جمعیت فراوانی را به جبهه‌هاسرازیر کرد و هر دو هجوم را، یکی از طرف دشمن عرب‌زبان ودیگری از سوی دشمنی که فارسی حرف می‌زد، به شکست کشاند. در روزهای بعد، محسن رضایی، فرمانده‌ کل سپاه، که به نظر می‌رسید از حضور نیروها در جبهه به وجد آمده است، طرحی برای حمله به نیروهای ارتش صدام آماده کرد. رئیس‌جمهورخامنه‌ای که پس از سال‌ها چند روزی می‌شد به خط اول جبهه آمده بود، طرح محسن رضایی را پسندید. عراق هنوز آتش‌بس رانپذیرفته بود و زیر فشار بین‌المللی برای پذیرش آتش‌بس بود؛حمله‌ی ایران می‌توانست بهانه‌ای برای او باشد. ۱۱ مرداد، تلفن هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده‌ کل قوا،زنگ خورد. رئیس‌جمهور خامنه‌ای از خوزستان پشت خط بود. ازهاشمی خواست به نیروهای نظامی اجازه‌ی عملیات درخوزستان داده شود. به‌نظر می‌رسید جنگ پایان یافته است وعملیات جدید می‌توانست شروع دوباره‌ای برای درگیری باشد. هاشمی رفسنجانی: «گفتم احتمال درگیری بدون هدف درست وتلفات فراوان دو طرف می‌رود و به‌علاوه نیاز به اجازه‌ی امام دارد؛ علاوه بر بررسی مصلحت.» (پایان دفاع آغاز بازسازی؛ص۲۴۹).
رئیس‌جمهور موضوع را از احمد خمینی هم پیگیری کرد. رئیس‌جمهور خامنه‌ای: «البته من نگفتم که به امام بگویند. ما باخود احمدآقا در میان گذاشتیم که یک فشاری... ایجاد کند. امااحمدآقا گفت که من بروم به امام بگویم و ببینم نظر ایشان چیست.» (نشریه‌ی تاریخ جنگ؛ شماره ۱۰، ص۲۴)
احمدآقا وقتی از امام جواب گرفت نتوانست رئیس‌جمهورخامنه‌ای را پیدا کند. برایش در استانداری خوزستان پیامی محرمانه گذاشت: «حضرت حجت‌الاسلام خامنه‌ای دامت‌افاضاته. پس از سلام پیغام شما را به حضرت امام رساندم که رزمندگان آماده هستند عملیات کنند. حضرت امام فرمودند که به‌هیچ‌وجه به خاک عراق حمله نکنید. حتی گلوله‌ای به طرف آن‌ها شلیک نکنید. در‌صورتی‌که بمباران کردند، شما هم اگرصلاح دانستید دستور بمباران بدهید. شما نیروی مهیا داشته باشید، در‌صورتی‌که آن‌ها حمله کردند و زمینی را تصرف کردندشما هم به آن‌ها حمله کنید. من اعلام کرده‌ام که قبول قطعنامه تاکتیکی نیست. حمله نقض آن است. قبل و بعد آتش‌بس ندارد. مرید. احمد خمینی.» (نشریه‌ی تاریخ جنگ؛ شماره ۱۰، ص۲۴) حمله‌ی ایران منتفی شد اما تغییر فاز ایران از اوج ناامیدی به وضعیت تهاجمی نکته‌ی بسیار مهمی است. دو هفته پیش از این، ایران پس از شکست‌های فاجعه‌بار، قطعنامه‌ی ۵۹۸ راپذیرفته بود. وضعیت ایران به شدت بغرنج بود، دو روز بعد از پذیرش قطعنامه هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آماده‌ی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شدفردا مصاحبه‌ی تلویزیونی داشته باشد که شایعه‌ی بازداشت ردشود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی؛ ص۲۲۲) رئیس‌جمهور نیز آشفتگی اوضاع را از نزدیک مشاهد کرده بود. و چند روز پس از پذیرش قطعنامه، در یکی از خطوط جبهه،رزمنده‌ای یقه‌ی آقای خامنه‌ای را گرفته بود و می‌گفت چرا دوسال پیش نیامدید؟ آقای خامنه‌ای: «آقا حالا که آمدیم برادر،حالا کوتاه بیا.» همان‌ جا که بحث می‌کردند دشمن اطراف منطقه را بمباران کرد. آقای خامنه‌ای: «هشداری بود به بنده وایشان، که حالا این‌جا یقه‌ی هم را نگیریم.» او این موضوع را یک روز قبل در جلسه‌ای که با فرماندهان داشت تعریف کرد و جالب این‌که جلسه‌ی فرماندهان نیز پر ازچالش و سوال و تردید بود. و آن‌جا فرماندهان به شدت منتقد عملکرد دولتی بودند که آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهورش بود. همان‌جا بود که آقای خامنه‌ای تاکید کرد: «ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظررئیس‌جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است.» و به فرماندهان گفت: «نخست‌وزیر را قبول نداشتم.» گفت اما چون امام منصوب کرده بود تا الان از او حمایت کرده است. جمله‌ی عجیب‌تر این بود: «جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم از سال ۶۲ به این طرف، بنده هیچ‌گونه مسئولیتی درجنگ ندارم.» (اسرار مکتوم؛ ص۷۷ تا ۹۴) سوال این‌جاست که آیا می شد مشکلات ریشه دار کشور را نادیده گرفت و به تعداد جمعیت دل بست و بانیروهایی که ذهن‌شان درگیر هزاران سوال و چالش و ابهام است قدم به میدان جنگی تازه گذاشت؟ و اگر چنین عملیاتی انجام می‌شد، سرنوشت جنگ به کجا می‌انجامید؟ حضور مردم در جبهه‌ها پس از حمله‌ی مجدد عراق و منافقین معجزه‌ی ملت ایران بود. به نظر می‌رسد آیت‌الله خمینی قدر این معجزه را دریافته بود و می‌دانست این بهترین پایان ممکن برای جنگ هشت‌ساله خواهد بود. او نمی‌توانست زخم‌های عمیق جنگ بر پیکر کشور را نادیده بگیرد و به حضور مردم دل ببندد و دوباره اجازه‌ی شعله‌ور شدن جنگ را بدهد. شاید اگر چنین می‌شد و آتش جنگ زبانه می‌کشید، همین حضور گسترده نیز رو به کمرنگ شدن می‌رفت. آیت الله خمینی از یاد نبرده بود که روزگاری خودش اصرار بر ادامه‌ی جنگ تا پیروزی بر صدام داشته است؛ تا آن‌جا که گفته بود: «حتی اگر یک خانه‌ سالم مانده باشد و یک نفر در اینمملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.». هرگاه تردیدها درباره‌ی امکان ادامه‌ی جنگ جدی می‌شد،آیت‌الله خمینی با جمله‌هایی از این جنس با تردیدها مقابله می‌کرد. اما شاید در نزدیکی‌های پایان جنگ بود که عمیق‌ترین زخم‌های ناشی از جنگ به یک‌باره پیش چشم او قرار گرفت. او درباره‌ی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه بهنظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور»بوده است. (صحیفه، ج21، ص92) در پیامی که برای مسئولین نوشت، معلوم شد چند گزارش تلخ ویک گزارش تکان‌دهنده او را با حقایقی رو‌به‌رو کرده که به‌سرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارش‌ها از دولت بود که در آن، وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه آمده بود که امام آن را «تکان‌دهنده» توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواسته‌های عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده«مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه‌ی به‌موقع بودجه وامکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب می‌گوید بایدباز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریه‌ینگین، ش‌21، ص43)
همین جملات مختصر فضای پذیرش قطعنامه را به‌خوبی نشان می‌دهد. اما پس از آن‌که امام لیست درخواست‌های فرمانده سپاه را دیده بود، درباره‌ی انگیزه او برای ادامه‌ی جنگ می‌گفت؛ این دیگرشعاری بیش نیست. آیت‌الله خمینی نمی‌خواست روی شعارحساب باز کند.   برگردیم به امروز ۲۹ خرداد ۱۴۰۴؛ به نظرم می‌رسد ایران تا امروز جنگ را برده است؛ اما اگر این جنگ ادامه پیدا کند ممکن است شرایط بسیار پیچیده شود. از زخم‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی آگاه هستیم و در همین یک هفته دیدیم برخی زخم‌ها که از جنس نفوذ و وطن‌فروشی بود،عفونی شده است. اما اکنون ملت ایران با این همه‌ زخم سرپا ایستاده است و درمقابل صهیونیست‌های جانی خم به ابرو نیاورده است. هم‌اکنون تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ می‌تواند پیروزی مردم ایران را تثبیت کند. اما اصرار بر ادامه ممکن است کار را به منقطه‌ی غیرقابل بازگشت برساند. دست ما در مذاکره اکنون پُرتر از پیش از جنگ است؛ چرا که اغلب ناظران گمان می‌کردند ایران نه توان نظامی چندان بالایی دارد ونه دل‌های تپنده‌ی مردمی در برابر دشمن. الان اوضاع فرق کرده است و ایران با معجزه‌ی مردم و توان موشکی، دست‌پُر ظاهر شده. اما با این همه می‌توانیم نگران زخم‌هایی باشیم که خدای نکرده سر باز کند و شرایط را تغییر دهد.   این یادداشت را با روایتی از سردار غلامعلی رشید که هفته‌یپیش به شهادت رسید به پایان می‌برم. در پایان جنگ اوضاع آشفته‌ی ایران مسئولان ایرانی را ناچارکرد قطعنامه‌ای را بپذیرند که یک سال از تصویبش می‌گذشت. تیر 66، در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخش‌هایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جای‌پاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیم‌گیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند که مذاکرات با نماینده‌های صدام آغاز شد. غلامعلی رشید، از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکره‌کننده بود، می‌گوید وقتی عازم مذاکره بودند وزیر خارجه در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو دردست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که این‌ها چه می‌گویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب، ایکاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید می‌گوید آن‌جا بودکه فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقی‌ها، چقدر محکم می‌توانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص279)   باید قدر همدلی ایجاد شده در میان مردم را دانست. این بزرگ‌ترین دارایی ما در مذاکرات است که در کنار قدرت موشکی می‌تواند بهترین پایان ممکن را برایمان رقم بزند؛ پیش از آن‌که زخم‌های عمیق، این قدرت به‌دست‌آمده را مخدوش کند. جنگ است و نمی‌شود هیچ احتمالی را نادیده گرفت و اطلاعات ما نیز محدود اما شاید موقعیت بهتری از موقعیت امروز، برای ایران در این جنگ فراهم نشود. آرزوی شکست کامل صهیونیستهای کودک کش را داریم اما همیشه شرایط برای پیروزی کامل مهیا نیست.
ممکن است طرف های مقابل رضایت به توقف در این مقطع نداشته باشند اما ایران نباید از هیچ تلاشی برای توقف جنگ دریغ کند.

تکیه بر نیروهای نیابتی از دیدگاه ماکیاولی

خوب کاملا واضح و مبرنه که حزب الله لبنان با اسرائیل سر ایران معامله کرده. از ده روز پیش که اسرائیل داره ایران رو هر روز میزنه یه تیر تفنگ بادی هم دوستان عزیز شلیک نکردند و البته نخواهند کرد. ترور حسن نصرالله واقعا یک کار حساب شده بود. اگر سید هنوز زنده بود حتا با دست خالی هم دستور حمله می داد ولی کسانی که جاش رو گرفتند یه سری آدم بی خایه هستند. البته فقط مسئله خایه نیست. حزب الله سالها است که از یک سازمان نظامی یا شبه نظامی خارج شده و وارد بازی قدرت سیاسی شده. بالاخره بعضی پولها زیر زبونشون خوش مزه اومده. تا پارسال که ایران رو می دوشیدند ولی حالا که دیگه امیدی به ایران نیست باید روی بقای خودشون حساب باز کنند و تنها چاره اینه که در ساختار سیاسی لبنان خودشون رو ادغام کنند. احتمال خیلی زیادی داره که حزب الله تا چند سال آینده نیروی نظامی ش رو در ارتش رسمی لبنان ادغام بکنه (این یکی از خواستهای اساسی اسرائیل بود وقتی پارسال به جنوب لبنان حمله کرد و حزب الله رو تا رودخانه لیتانی عقب زد). برای اینکه بحث یه مقدار فنی و آکادمیک بشه از چت جی پی تی خواستم که نظریات ماکیاولی رو درباره نیروهای نیابتی براتون بگه  و تحلیل کنه. خودم کتابم رو گم کردم و باس یکی دیگه بخرم به شما هم توصیه می کنم این کتاب رو بخرید. دریچه جدیدی به افکارتون باز میکنه در حوزه سیاست


نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli) در کتاب مشهور خود «شهریار» (Il Principe) که در قرن ۱۶ میلادی نوشت، دیدگاه‌های بسیار واضح و هشداردهنده‌ای درباره استفاده از نیروهای نیابتی و مزدور (mercenaries) ارائه داده است. او با صراحت این نوع نیروها را خطرناک، بی‌وفا، و بی‌ثبات توصیف می‌کند. در ادامه، گزیده‌ای از اندیشه‌های ماکیاولی درباره مزدوران:


 نظر ماکیاولی درباره مزدوران (Mercenaries):

«مزدوران بی‌فایده‌اند و خطرناک. اگر در میدان جنگ پیروز شوند، طمعکار می‌شوند و اگر شکست بخورند، نابودت می‌کنند.»

(شهریار، فصل ۱۲)

________________________________________

 نکات کلیدی در اندیشه ماکیاولی:

1. مزدوران به وطن یا هدف وفادار نیستند، بلکه فقط به پول وفادارند.

آن‌ها برای پول می‌جنگند، نه از روی تعهد یا باور.

2. مزدوران در زمان صلح بی‌فایده و در زمان جنگ غیرقابل اعتمادند.

در زمان صلح تن‌پرور و ناتوان‌اند، و در بحران‌ها فرار می‌کنند یا دسیسه می‌چینند.

3. ماکیاولی تأکید می‌کند شاهزاده‌ای که برای حفظ قدرت بر نیروهای اجیرشده تکیه کند، دیر یا زود سقوط می‌کند.

او تنها ارتش وفادار ملی را ابزار حقیقی حفظ اقتدار می‌داند.

4. نیروهای نیابتی (که از نظر مفهومی نزدیک به مزدوران هستند) نیز در اندیشه ماکیاولی بی‌ثبات و ابزار بیگانه محسوب می‌شوند که نمی‌توان قدرت را بر آن‌ها استوار کرد.

________________________________________

 نقل‌قول مستقیم دیگر:

«آن‌هایی که با شمشیرِ دیگران قدرت می‌گیرند، بی‌زحمت بالا می‌روند، اما همیشه با زحمت سقوط می‌کنند.»

(شهریار، فصل ۷)

________________________________________

بنابراین، در اندیشه ماکیاولی، تکیه بر نیروهای نیابتی و مزدور نه تنها پایه‌ای ناپایدار برای قدرت است، بلکه ممکن است برای شهریار مرگبار هم باشد. او توصیه می‌کند که هر حاکمی ارتشی وفادار و ملی بسازد که با باور و پیوند سرزمینی بجنگد، نه با مزد.

________________________________________

 تطبیق دیدگاه ماکیاولی با تاریخ و امروز

1. امپراتوری روم متأخر

نمونه: در قرن‌های پایانی امپراتوری روم، رومی‌ها به جای سربازان خودشان، از مزدوران ژرمن، گوت، و هون برای دفاع از مرزهای خود استفاده می‌کردند.

نتیجه: بسیاری از این مزدوران بعدها علیه روم شورش کردند یا با دشمنان آن همدست شدند (مثلاً آلاریک که شهر رم را غارت کرد).

 مطابق با هشدار ماکیاولی: بی‌وفایی مزدوران و سقوط ناشی از اعتماد به آن‌ها.

________________________________________

2. انگلیس و ارتش مزدور در جنگ‌های استعماری

نمونه: بریتانیا در مستعمرات خود مانند هند یا آفریقا از سپاهیان بومی مزدور استفاده می‌کرد (مانند سپاهیان هندی در قرن ۱۹).

نتیجه: در مواقع بحرانی مثل شورش ۱۸۵۷ در هند، همین نیروهای بومی علیه بریتانیا قیام کردند.

 نکته ماکیاولیایی: مزدور اگر منافعش تغییر کند، علیه تو می‌شود.

________________________________________

3. آمریکا در افغانستان و عراق (دهه ۲۰۰۰)

نمونه: استفاده از شرکت‌های خصوصی امنیتی مانند Blackwater برای انجام عملیات نظامی، محافظت از دیپلمات‌ها و گاهی اعدام‌های بدون محاکمه.

نتیجه: رسوایی‌های متعدد، نقض حقوق بشر، بی‌ثباتی بیشتر، و عدم اعتماد عمومی به عملیات آمریکا.

 ماکیاولی به‌روشنی می‌گفت: مزدور، ابزار ناپایدار و خطرناک است.

________________________________________

4. عربستان و امارات در یمن (۲۰۱5 تا اکنون)

نمونه: این کشورها عمدتاً از نیروهای اجیرشده از سودان، اریتره و حتی شرکت‌های مزدور خارجی برای جنگ در یمن استفاده کرده‌اند.

نتیجه: جنگی فرسایشی، بدون پیروزی قاطع، و از دست رفتن کنترل میدانی؛ بسیاری از نیروهای نیابتی انگیزه‌ای برای ادامه جنگ ندارند.

 تطابق کامل با هشدار ماکیاولی: قدرت واقعی بر نیروی بی‌ریشه قابل اتکا نیست.

________________________________________

5. روسیه و گروه واگنر

نمونه: روسیه در سوریه، لیبی و اوکراین از گروه‌های مزدور مثل «واگنر» استفاده کرده است.

نتیجه: پس از مدت‌ها قدرت‌گیری، «یوگنی پریگوژین» رهبر واگنر علیه ارتش روسیه شورش کرد و تا چند قدمی مسکو پیش رفت.

 نمونه زنده و دقیق سخن ماکیاولی: مزدور اگر قوی شود، اربابش را تهدید می‌کند.

________________________________________

 جمع‌بندی ماکیاولیایی:

اگر به مزدور تکیه کنی، یا تو را می‌فروشد، یا تو را زمین می‌زند. قدرت، باید بر وفاداری و باور بنا شود، نه بر قرارداد و طمع.



once upon a time; there was a nobody

https://s21.picofile.com/file/8441682550/1515328_b.jpghttps://s20.picofile.com/file/8441684192/unmed.jpg



Who is Rango? A nobody from nowhere. He is an actor, but not a real one. In his imaginary world, he should be a hero. When he was shot in the real world, he wanted to continue his false heroic role. So, he started to brag about himself because he had nothing. He was a paper tiger. He planted the seed of hope in the heart of the people, but he had no resources to help them but his lies. He climbed the ladder of power, but he became the puppet of the established system.
In this animation, Rango could liberate his people eventually because it is a western type story, and it should have a happy ending, but how about our real world?
In our world, populist leaders approach the people with false promises and the system with false loyalty. Their primary tool is creating a bipolar society, taking advantage of the gaps among the people, and making them the enemy of each other. They complicate the community's problems, corrupt the political system more than before and push the country to a total collapse. At last, they make life worse for everyone except their friends. So beware of Rangos around you.

دشمنی شوروی سابق با ایران بر سر چه بود؟

انقلاب اسلامی ایران که در بهمن ماه 1357 پیروز شد روسها از جمله کسانی بودند که با دم خود گردو می شکستند. خوشحالی کمونیستهای شمالی دو علت اساسی داشت. اول اینکه بساط آمریکا از مرزهای جنوبی آنها جمع شده بود و آنها دیگر نگران جاسوسی و استراق سمع آمریکایی ها نبودند. دوم اینکه با نفوذ نیروهای چپ در میان نیروهای انقلابی روسها انتظار داشتند تا ایران هم به زودی به جمع کشورهای بلوک شرق بپیوندد. آرزوی اول که در همان روز 23 ام بهمن 57 برآورده شد اما آرزوی دوم برآورده نشد چون سران سیاسی ایران برای خود مأموریتی تاریخی تعریف کرده بودند: تبدیل تهران به ام القرای جهان اسلام. و این مأموریت بدان معنی بود که در هر جای دنیا باید از حقوق حقه ی مسلمین دفاع می کردند. و خوب چون روسها اندکی قبل از انقلاب ایران کشور مسلمان افغانستان را اشغال کرده بودند سران نظام جمهوری اسلامی نه تنها حاضر نبودند زیر بیرق کمونیسم روسی بروند بلکه آنها را دشمن خونی خود نیز می دانستند.

همین شد که ایران سیاست کمک نظامی به نیروهای چریکی افغانی، که بعدتر به مجاهدین معروف شدند، را آغاز کرد. حمایت نظامی ایران از مجاهدین سبب دشمنی عمیق روسها شد و همین سیاست کج و معوج ایران سبب شد تا هر جایی که قطعنامه ای بر علیه ایران تصویب بشود روسها در کنار آمریکایی ها  و اروپایی ها قرار بگیرند. دیپلماسی ضعیف ایران در برابر روسها یکی از علتهای اصلی طولانی شدن جنگ ایران و عراق در نهایت به بن بست رسیدن جنگ برای طرف ایرانی شد. یک سند کوتاه را که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر شده است را با هم بخوانیم تا ببینیم که چوپانهای دکتر نمایی چون ولایتی چه بر سر سرنوشت این ملت آورده اند.


آقای ولایتی ،وزیر امور وقت خارجه ایران، می گوید: به قائم مقام وزیر امور خارجه ی شوروی گفتم، چرا به عراقی ها موشک می دهید. گفت شما دست از حمایت مجاهدان عراقی بردارید، تا ما هم موشک ندهیم، معامله ی خوبی نیست؟

 

روند پایان جنگ محمد درودیان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1390 صفحه 259