جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

جنگها و تاریخ

جنگها و تاریخ، فضایی برای بررسی رویدادهای تاریخی و جنگها است.

تهدید اسرائیل



محسن رضایی در مصاحبه خود با شبکه خبر در روز 29 خرداد 1404 تهدید کرد که ایران بمب هسته ای خواهد ساخت و بر سر اسرائیل خواهد زد.

آیا ایران در مسیر پذیرش دوفاکتوی اسرائیل قرار گرفته است؟

با توجه به وقایع روزهای اخیر و بمباران مستقیم ایران توسط آمریکا امکان دارد که ایران به صورت دوفاکتو موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد. از چت جی پی تی خواستم یک سناریو درباره به رسمیت شناختن دوفاکتوی اسرائیل توسط ایران تهیه بکند:


تحلیل یک سناریوی ممکن پس از آتش‌بس موقت

پس از آتش‌بس موقت میان ایران و اسرائیل که تحت فشارهای نظامی و دیپلماتیک آمریکا به‌دست آمد، این پرسش مطرح شده است که آیا این توقف درگیری‌ها می‌تواند سرآغاز یک تغییر عمیق‌تر در سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی باشد؟
سؤالی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده این است:

آیا ممکن است ایران، بدون اعلام رسمی، موجودیت اسرائیل را به‌صورت دوفاکتو بپذیرد و وارد مرحله‌ای از تغییر رفتار شود؟

در این یادداشت، سناریویی واقع‌گرایانه و گام‌به‌گام را ترسیم می‌کنیم که در آن ایران – تحت فشار خارجی و بحران داخلی – به سمت پذیرش دوفاکتوی اسرائیل حرکت می‌کند، بدون آن‌که از مواضع ایدئولوژیک خود عقب‌نشینی رسمی داشته باشد.


 مرحله اول: فشار و وعده

در ماه‌های ابتدایی، آمریکا و متحدانش با حملات محدود اما هدفمند به زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای ایران، و در عین حال، با ارسال سیگنال‌هایی از آمادگی برای مذاکره و رفع تحریم‌ها، تلاش می‌کنند تا ایران را در نقطه‌ای از تعادل شکننده نگه دارند. ایران، در آستانه بحران اقتصادی، وارد فاز تفکر در مورد «تغییر نرم» می‌شود.


 مرحله دوم: تغییر لحن، نه تغییر موضع

لحن رسانه‌ای ایران درباره اسرائیل از «نابودی» به «دفاع از فلسطینیان» منتقل می‌شود. در همین زمان، شعارهای نمادین از کتاب‌های درسی و سخنرانی‌ها به تدریج حذف می‌شود. هم‌زمان، ایران نقش میانجی‌هایی مانند قطر یا عمان را تقویت می‌کند.


 مرحله سوم: گفت‌وگوی غیررسمی

در گامی مهم، ایران و اسرائیل وارد تعاملات غیرمستقیم می‌شوند؛ مثلاً برای اجتناب از برخورد نظامی در لبنان یا خلیج‌فارس. همچنین ایران در مجامعی شرکت می‌کند که اسرائیل نیز در آن حضور دارد—بدون آنکه اعتراض یا ترک جلسه کند.


 مرحله چهارم: واقعیت دوفاکتو

بدون برقراری روابط دیپلماتیک یا رسمی، ایران در عمل موجودیت اسرائیل را به‌عنوان یک بازیگر منطقه‌ای در نظر می‌گیرد و در قالب همکاری‌های چندجانبه (امنیتی، انرژی، دریایی) با حضور اسرائیل مشارکت می‌کند. در سطح داخلی اما، سیاست‌گذاران با احتیاط کامل تلاش می‌کنند تا شعارهای سنتی حفظ شود تا اعتراضات داخلی مهار گردد.


 تبعات احتمالی

  • در اقتصاد: برخی تحریم‌ها کاهش می‌یابد، سرمایه‌گذاری عربی جذب می‌شود، فشار عمومی کاهش می‌یابد.

  • در سیاست داخلی: شکاف میان اصولگرایان تندرو و نیروهای عمل‌گرا افزایش می‌یابد.

  • در محور مقاومت: ابهام راهبردی در حزب‌الله و حماس تشدید می‌شود.

  • در منطقه: ایران از چهره یک تهدید مطلق، به یک بازیگر «عقل‌گرا» در نگاه بخشی از جهان عرب تبدیل می‌شود.


 جمع‌بندی

پذیرش دوفاکتوی اسرائیل، نه به‌معنای صلح، نه پایان ایدئولوژی، و نه دوستی، بلکه نوعی تاکتیک بقاء برای نظام سیاسی ایران در برابر فشارهای عظیم خارجی و بحران داخلی است. اگر چنین سناریویی به وقوع بپیوندد، باید آن را نه نقطه پایان تنش‌ها، بلکه شروع فاز جدیدی از بازی بزرگ خاورمیانه بدانیم.



ریشه‌های دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل


رضا کیانی موحد

توجه: این مقاله با کمک و یاری گستردۀ چت جی پی تی نوشته شده است.

تا به امروز دو تحلیل جداگانه از جنگ اخیر ایران-اسرائیل در وبلاگم منتشر کرده ام. سوالی که شاید ذهن بعضی از خوانندگان را درگیر کرده باشد این است که اصولا دشمنی ایران با اسرائیل از کجا آغاز شد؟ دم دستی ترین پاسخ این است که چون اسرائیل خاک یک کشور مسلمان را اشغال کرده است؛ پس ایران هم به عنوان یک کشور مسلمان خود را موظف به دفاع از مردم فلسطین می داند. اما این تنها گوشه ای از حقیقت است. دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل، یکی از پیچیده‌ترین تضادهای سیاسی-ایدئولوژیک منطقه‌ای است که در چهار محور اصلی قابل تحلیل است: تأثیر اندیشه‌های اخوان‌المسلمین در رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی که جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه برای خود تعیین کرده است، تفسیر آیه نفی سبیل از دید رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، و نقش نمادین تاریخی که رهبران سیاسی جمهوری اسلامی در این جنگ صلیبی مدرن برای خود قائل شده اند.


محور اول: تأثیر اندیشه‌های اخوان‌المسلمین در گفتمان رهبران سیاسی جمهوری اسلامی

اندیشه سیاسی و دینی آیت‌الله خمینی در سال‌های پیش از انقلاب و پس از آن، از برخی آموزه‌ها و مبانی اخوان‌المسلمین تأثیر پذیرفته است. اخوان‌المسلمین، به‌عنوان بزرگ‌ترین جنبش اسلام‌گرای سنی در قرن بیستم، بر وحدت امت اسلامی، مقابله با استبداد و استعمار و احیای حاکمیت شریعت تأکید داشت.

خمینی نیز در سخنرانی‌ها و آثار خود بر ضرورت وحدت مذاهب اسلامی و مبارزه با سلطه بیگانه تأکید کرد. همچنین، اندیشه ولایت فقیه در ایران، از آثاری مانند نظریه‌های سید قطب، یکی از متفکران برجسته اخوان، متأثر بوده است. این تأکید بر هویت اسلامی مشترک، محوریت مقاومت در برابر دشمنان امت اسلام (که اسرائیل و حامیانش محسوب می‌شوند) و نفی هرگونه تسلط کفار بر مؤمنان، بنیان‌های فکری دشمنی امام خمینی با اسرائیل را شکل داده است.

مستندات تاریخی

  • امام خمینی در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: «امت اسلام باید وحدت داشته باشد و از همه اختلافات عبور کند تا بتواند حکومت الله را تشکیل دهد.» (امام خمینی، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۸، ص ۱۵۰)
  • امام خمینی در پیام ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ خطاب به امت اسلامی، اظهار داشت: «...امیدوارم که همه مسلمین متحد شوند و دست قدرتشان را در همه جهان بلند کنند...» (صحیفه امام، جلد ۴، ص ۳۵۰)
  • رهبر فعلی ایران، آیت‌الله خامنه‌ای، در دیدار با اعضای مجلس خبرگان (۱۳۹۶):
    «اتحاد امت اسلامی از وظایف اساسی ماست و باید مقابل توطئه دشمنان ایستاد.»
    (khamenei.ir)

محور دوم: جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه‌

پس از انقلاب ۱۳۵۷، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به گونه‌ای طراحی شد که برخلاف دکترین ژاندارمی محمدرضا شاه (که ایران را ژاندارم آمریکا در خلیج فارس می‌دانست)، خود را به‌عنوان بازیگر مستقل و محور اصلی تصمیم‌گیری در منطقه معرفی کند. این دکترین با هدف ایجاد هژمونی منطقه‌ای بر اساس مبانی دینی و انقلابی طراحی شد. ایران پس از انقلاب در عمل تلاش کرده است تا:

·        بدون توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی کشورهای همسایه انقلاب سیاسی خود را به آنها صادر کند و نسخه خود از اسلام سیاسی را بر دیگران تحمیل کند.

·        قدرت بلامنازع خلیج فارس باشد.

·        نظم امنیتی منطقه را بر اساس دیدگاه خودش تعریف و مصالح امنیتی خود را بر همسایگان خود تحمیل کند.

·        دیگر کشورها (عربستان، امارات، عراق، بحرین...) را یا مقید به واکنش کُند یا درگیر در توازن با ایران نگه دارد.

ابزارهای اساسی ایران در پیشبرد سیایت خارجی خود عبارتند از:

·        نقش محوری در لبنان، سوریه، عراق و یمن به عنوان بزرگترین کشور شیعه و تغذیه گروه های شیعه در مناطق مختلف خاورمیانه.

·        حمایت از گروه‌های مسلح شبه نظامی که بر اساس الگوی بسیج شکل گرفته اند (حماس، حزب‌الله، انصارالله، حشد الشعبی).

·        تقویت بازوی نظامی فراسرزمینی (سپاه قدس و سازمانهای وابسته به آن مانند تیپ فاطمیون).

·        توسعه قدرت موشکی و دریایی در خلیج فارس.

·        دیپلماسی فعال با چین، روسیه و حتی در مواردی با قدرتهای منطقه ای مانند عربستان.

در مجموع می توان گفت که ایران پاسدار منطقه است، ولی نه برای یک قدرت خارجی، بلکه برای خودش و نظام ایدئولوژیکش. ایران سعی دارد تا نقش امپراطوری ساسانی را بار دیگر در قرن بیست و یکم برای خود بازتعریف کند. از دیدگاه ایدئولوژیک ایران حمایت خود از مستضعفان و امت اسلامی را دستاویزی مشروع برای دخالت در منطقه قلمداد می کند. این موضع، ایران را به دشمنی با اسرائیل، که نماد نفوذ غرب و آمریکا در منطقه است، سوق داده است. حمایت از گروه‌های مسلح شیعی، توسعه قدرت نظامی و دخالت در کشمکشهای منطقه‌ای، همه در راستای تحکیم این نقش ژاندارمی قرار دارد. بنابراین، ایران ضمن مخالفت با سلطه خارجی، عملاً سعی دارد تا نقش رهبری امنیتی و سیاسی منطقه را به دست بگیرد که این جایگاه با حضور و نفوذ اسرائیل در تضاد و رقابت مستقیم قرار دارد.

مستندات تاریخی

  • آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان سپاه (۳۰ آذر ۱۳۹۴):
    «ما در مسیر مقاومت قرار داریم و این مقاومت برای آزادسازی قدس و نابودی رژیم صهیونیستی است.»(khamenei.ir)
  • امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۵۸):
    «ما باید از مستضعفین جهان حمایت کنیم و فلسطین را از دست صهیونیست‌ها آزاد نماییم.»
    (صحیفه امام، جلد ۵، ص ۲۷۰)

محور سوم: تفسیر آیه نفی سبیل در اندیشه خمینی و نقش آن در دشمنی با اسرائیل

آیه ۱۴۱ سوره نساء که مشهور به آیه «نفی سبیل» است، می‌فرماید:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (و خدا هرگز راه و سلطه‌ای برای کافران بر مؤمنان قرار نخواهد داد.)

این آیه به عنوان یک حکم قطعی در اندیشه امام خمینی، مبنای فقهی و کلامی مقابله با سلطه و تسلط کافران بر جامعه اسلامی محسوب می شود. خمینی این آیه را نه صرفاً یک شعار قرآنی بلکه یک دستورالعمل عملی و سیاسی می‌دانست که وظیفه حکومت اسلامی و مؤمنان را مقابله فعال با هرگونه سلطه کفار، اعم از نفوذ سیاسی، نظامی، فرهنگی یا اقتصادی بر مسلمانان تعریف می‌کند. آیه نفی سبیل در قالب ۱۵۲ قانون اساسی در سیاست خارجی ایران نهادینه شده است:

«سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس نفی هر گونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور... است.»

این آیه به‌صورتی گسترده به‌عنوان توجیه شرعی برای موارد زیر به‌کار رفته:

·        مخالفت با قراردادهایی که به سلطه اقتصادی یا نظامی بیگانگان می‌انجامد (مثلاً مخالفتا با FATF، برجام، یا قراردادهای امنیتی با غرب)

·        توجیه خروج نیروهای آمریکایی از منطقه

·        حرمت فروش منابع زیرزمینی به دشمنان اسلام

·        مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب

به صورت خلاصه می توان گفت که این آیه مبنای شرعی برای:

·        رد سلطه بیگانه

·        تأکید بر استقلال ملی

·        مقاومت در برابر هژمونی غرب

از همین روی می بینیم که امام خمینی معتقد بود که وجود رژیم اسرائیل و حمایت‌های گسترده قدرت‌های غربی (به ویژه آمریکا) از آن، مصداق بارز «سبیل کافران» بر مؤمنین است و پذیرفتن آن نوعی ذلت و تسلیم در برابر کفار محسوب می‌شود. مبارزه با اسرائیل و مقابله با سلطه استکباری نه تنها یک سیاست دفاعی بلکه یک تکلیف شرعی است که باید با تمام قدرت دنبال شود. و در نتیجه، هیچ‌گونه سازش، مذاکره یا به رسمیت شناختن اسرائیل پذیرفته نیست، چرا که به معنی تن دادن به سلطه کافران است.

مستندات تاریخی

  • در سخنرانی تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، امام خمینی با استناد به همین آیه اعلام کرد:
    «ما هرگز اجازه نمی‌دهیم دشمنان بر ما مسلط شوند. این دستور الهی است که از قرآن کریم می‌آید.» (صحیفه امام، جلد ۱، ص ۱۱۰)
  • در پیام مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون در ۱۶ مرداد ۱۳۴۳، خمینی تصریح کرد که پذیرش سلطه مستشاران آمریکایی بر ایران خلاف حکم این آیه است و هرگونه تسلیم در برابر کفار مردود است. (صحیفه امام، جلد ۲، ص ۲۰۰)
  • رهبر انقلاب، خامنه‌ای، در بیانات خود در دیدار مسئولان نظام در سال ۱۳۹۷ بیان داشت:«این آیه چراغ راه ماست که اجازه ندهیم سلطه‌گران، چه آمریکا و چه اسرائیل، بر ملت ما مسلط شوند.»(khamenei.ir)

محور چهارم: نقش تاریخی و نمادین صلاح‌الدین ایوبی و جنگ صلیبی در هویت سیاسی جمهوری اسلامی و دشمنی با اسرائیل

نباید این نکته مهم را از نظر دور داشت که امام خمینی ولایت فقیه را نه‌تنها برای ایران، بلکه به‌عنوان یک الگو برای تمامی جهان اسلام و جایگزین خلافت سیاسی مسلمانان معرفی می‌کند. از یک طرف وی ادعا می کند که: «اسلام، نژاد و قوم نمی‌شناسد... حکومت اسلامی مرز ندارد.» (ولایت فقیه، ص ۶۰)؛ و از طرف دیگر می گوید: «در هر عصری، باید حکومت اسلامی تشکیل شود... نه تنها در ایران بلکه در تمام بلاد اسلامی.» (ولایت فقیه، ص ۲۶)، و چون از دید ایشان حکومت اسلامی تنها در صورتی مشروع است که به دست ولی فقیه اداره بشود، می توان نتیجه گرفت که امام خمینی در پی ایجاد یک کشور فراگیر اسلامی یا احیای خلافت اسلامی حول محور ولی فقیه بوده است. با چنین رویکردی باید انتظار داشت که او وظیفه دفاع از حدود کشورهای مسلمان را نیز بر عهده ولی فقیه می گذارد. تفاوت نمی کند که این ولی فقیه تنها در ایران بر مسند قدرت نشسته باشد و یا بر تمام جهان اسلام حکومت کند.

این چنین است که خمینی، و جانشنیش خامنه‌ای، در گفتمان خود بارها از شخصیت تاریخی صلاح‌الدین ایوبی به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر صلیبیون یاد کرده‌اند و خود را وارث این راه و مأموران استمرار آن مبارزه می‌دانند. این نگرش، اسرائیل را نه صرفاً یک دولت سیاسی بلکه به عنوان نمادی از «صلیبیون جدید» و اشغالگران سرزمین‌های مقدس اسلامی معرفی می‌کند. از این منظر، مقابله با اسرائیل به عنوان یک «جنگ صلیبی مدرن» دیده شده و مقاومت در برابر آن را یک وظیفه تاریخی، دینی و سیاسی می‌انگارند.

این روایت تاریخی-ایدئولوژیک به نوعی به سیاست‌های منطقه‌ای سلطه گرانه ایران مشروعیت دینی و تاریخی می‌دهد، و از طرف دیگر، به کاهش امکان هرگونه مصالحه یا توافق پایدار با اسرائیل منجر می‌شود، زیرا آن را نه صرفاً یک دشمن سیاسی بلکه نماینده‌ای از نیروهای تاریخی اشغالگر می‌بیند.

مستندات تاریخی

  • آقای خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان سپاه (۱۳۹۴): «ما راهی را می‌رویم که صلاح‌الدین ایوبی رفت؛ راه آزادی قدس و مقابله با اشغالگران.»(khamenei.ir)
  • امام خمینی در پیام روز قدس (۱۳۵۸): «مبارزه با اشغالگران قدس، جهاد بزرگ است و تا زمانی که آخرین سنگر اشغال آزاد نشود، نباید آرام گرفت.» (صحیفه امام، جلد ۱۵، ص ۴۵)
  • خامنه‌ای در بیانات سال ۱۳۹۸:«مقاومت ما استمرار همان مبارزه‌ای است که صلاح‌الدین آغاز کرد؛ ما در جبهه‌ای قرار داریم که نبرد میان حق و باطل است.»(khamenei.ir)

نتیجه‌گیری

دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نتیجه ترکیب چهار عامل است:

۱. تأثیر اسلام سیاسی اخوان‌المسلمین؛

۲. نقش جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم مستقل منطقه‌ای؛

۳. تفسیر آیه نفی سبیل؛۴. الهام از صلاح‌الدین و جنگ صلیبی.

این چارچوب فکری، بنیان سیاست خصمانه ایران علیه اسرائیل است و تا امروز به قوت خود باقی است.


منابع

  1. امام خمینی، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۸.
  2. امام خمینی، صحیفه امام، جلد‌های ۱ تا ۱۶، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۶۸۱۳۷۸.
  3. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سایت رسمی khamenei.ir
  4. سایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی www.sepah.ir
  5. سید قطب، معالم فی الطریق، القاهرة، ۱۹۶۴.
  6. علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه و تفسیر قرآن کریم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷.

تحلیل آتش بس ایران و اسرائیل از دید چت جی پی تی؛ قسمت چهارم

سناریوی کامل بازی «تله شناختی آتش‌بس»


۱. معرفی بازیگران و گزینه‌ها

طرف گزینه‌ها
طرف A (آمریکا/اسرائیل)    
  • بمباران شدید و فشار نظامی کامل

  • بمباران کنترل‌شده + آتش‌بس موقت + تحریم و فشار اقتصادی|
    طرف B (ایران)

  • ادامه سیاست‌های گذشته (تکیه بر نیروهای نیابتی، نظامی، اقتصاد مقاومتی)

  • بازنگری جدی و اصلاحات اقتصادی، دیپلماسی و نظامی|


۲. ماتریس تصمیم‌گیری 

ایران: ادامه سیاست‌های گذشته (C) ایران: اصلاحات استراتژیک (R)
آمریکا: حمله شدید (H) ایران: ضرر شدید (3-), آمریکا: هزینه زیاد (2-) ایران: ضرر متوسط (2-), آمریکا: موفقیت نسبی (1+)
آمریکا: آتش‌بس کنترل‌شده (L) ایران: سود ظاهری کوتاه‌مدت (1+)، ضرر بلندمدت (3-) (تله شناختی) ایران: سود بلندمدت واقعی (3+)، آمریکا: شکست تله (3-)

توضیحات:

  • اعداد مثبت (+) یا منفی (-) نشان‌دهنده درجه موفقیت یا زیان است.

  • اگر ایران مسیر گذشته را ادامه دهد، در شرایط بمباران کنترل‌شده به دلیل فریب کوتاه‌مدت خود خوشبین می‌شود ولی در بلندمدت متضرر می‌شود.

  • اگر ایران اصلاحات کند، فشار آمریکا اثر کمتری دارد و ایران می‌تواند در آینده موقعیت بهتری کسب کند.


۳. تحلیل ریسک و پیامدها

انتخاب ایران ریسک‌ها و پیامدها
ادامه سیاست‌های گذشته - گرفتار شدن در تله شناختی، فرسایش اقتصادی شدید، فشار روانی و سیاسی داخلی- کاهش قدرت نظامی و نیابتی- احتمال بازگشت حملات شدیدتر از طرف آمریکا/اسرائیل- فروپاشی تدریجی بدون جنگ رسمی
اصلاحات جدی - نیاز به هزینه‌های کوتاه‌مدت سیاسی و اقتصادی- امکان مقاومت جریان‌های محافظه‌کار و نظامی- احتمال فشار خارجی برای تحقق اصلاحات- ایجاد فرصت برای خروج از تله و افزایش قدرت در بلندمدت

۴. شبیه‌سازی زمانی (چرخه بازی در طول ۳ دوره)

دوره رفتار آمریکا/اسرائیل رفتار ایران وضعیت کلی
۱ بمباران کنترل‌شده + اعلام آتش‌بس موقت                                 پذیرش آتش‌بس و ادامه سیاست‌های گذشته                     ایران احساس موفقیت موقت می‌کند
۲ حفظ آتش‌بس، تشدید تحریم‌ها و فشار اقتصادی ادامه مسیر، نادیده گرفتن اصلاحات فرسایش داخلی شدت می‌گیرد
۳ آمادگی برای حمله شدید مجدد قدرت دفاعی و اقتصادی کاهش یافته فروپاشی تدریجی از درون اتفاق می‌افتد

۵. راهکارها و پیشنهادات راهبردی برای ایران

حوزه راهکارها هدف استراتژیک
اقتصاد کاهش اتکا به اقتصاد مقاومتی- جذب سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی- اصلاح نظام بانکی و مالیاتی بهبود تاب‌آوری اقتصادی و کاهش فشار تحریم‌ها
دیپلماسی افزایش تعامل منطقه‌ای و جهانی- مذاکره برای کاهش تحریم‌ها- کاهش تنش‌های غیرضروری و گسترش ائتلاف‌ها شکستن انزوای بین‌المللی و فشار سیاسی
نظامی  امنیتی  کاهش اتکا به نیابتی‌ها- تمرکز بر بازدارندگی موثر و متوازن- استفاده از دیپلماسی دفاعی جلوگیری از درگیری‌های پرهزینه و افزایش امنیت پایدار

۶. خلاصه نهایی

  • بازی «تله شناختی» میان دو طرف جریان دارد که آمریکا/اسرائیل با آتش‌بس موقت و فشار اقتصادی قصد دارند ایران را در تله‌ای قرار دهند تا بدون جنگ مستقیم از درون تحلیل رود.

  • ایران اگر تصور کند سیاست‌های پیشین موثر بوده‌اند و اصلاحات نکند، با فرسایش اقتصادی، سیاسی و نظامی روبرو خواهد شد.

  • راه خروج، تشخیص به موقع تله و اصلاحات اساسی در همه حوزه‌های کلیدی است.

  • این بازی می‌تواند چند دوره ادامه یابد تا نتیجه نهایی مشخص شود، اما هر تأخیر در اصلاحات هزینه‌های ایران را بیشتر می‌کند.


سناریوهای «چه می‌شد اگر» در بازی «تله شناختی آتش‌بس»


۱. چه می‌شد اگر ایران آتش‌بس را نپذیرفت و به مقابله نظامی ادامه می‌داد؟

  • پیامدها:

    • افزایش شدید تنش‌ها و تشدید حملات هوایی و زمینی از سوی آمریکا و اسرائیل.

    • افزایش هزینه‌های نظامی و خسارات مستقیم به زیرساخت‌ها و نیروی انسانی ایران.

    • احتمال افزایش انزوای سیاسی و فشار اقتصادی خارجی بیشتر.

    • اما امکان تحت فشار قرار دادن آمریکا-اسرائیل برای پذیرش مذاکره یا آتش‌بس با شروط بهتر.

  • تحلیل:

    • ممکن بود ایران توانمندی دفاعی خود را زودتر نشان دهد ولی هزینه‌ها و خسارات زیاد می‌شد.

    • این سناریو ریسک فروپاشی سریع‌تر را دارد ولی می‌تواند به مذاکره با شرایط متفاوت منجر شود.


۲. چه می‌شد اگر ایران پس از آتش‌بس اصلاحات جدی اقتصادی و سیاسی را آغاز می‌کرد؟

  • پیامدها:

    • کاهش فشار داخلی و افزایش اعتماد عمومی به دولت.

    • کاهش اثر تحریم‌ها با جذب سرمایه و بهبود فضای کسب‌وکار.

    • بهبود روابط دیپلماتیک و کاهش تنش منطقه‌ای.

    • کاهش احتمال از سرگیری حملات نظامی و افزایش قدرت بازدارندگی واقعی.

  • تحلیل:

    • این مسیر بهترین گزینه برای خروج از «تله شناختی» است.

    • نیازمند اراده سیاسی قوی و مدیریت هوشمندانه بحران است.

    • ممکن است مخالفانی در داخل کشور داشته باشد اما به نفع ثبات و توسعه بلندمدت است.


۳. چه می‌شد اگر آمریکا/اسرائیل حملات شدید و همه‌جانبه را ادامه می‌دادند و آتش‌بس نمی‌دادند؟

  • پیامدها:

    • جنگ تمام‌عیار با تلفات بالا و هزینه‌های سنگین برای هر دو طرف.

    • احتمال واکنش شدید ایران در داخل و منطقه (گسترش نیابتی‌ها، افزایش تهدیدات به کشورهای منطقه).

    • کاهش مشروعیت سیاسی آمریکا-اسرائیل در عرصه جهانی به دلیل ادامه جنگ.

    • در نهایت احتمال خستگی و فشار بین‌المللی برای توقف جنگ.

  • تحلیل:

    • این مسیر پرهزینه‌ترین و خطرناک‌ترین راه است.

    • احتمال دارد جنگ به بن‌بست نظامی و سیاسی بیانجامد.

    • بازی طولانی‌تر و پرهزینه‌تر می‌شود و ممکن است بازیگران دیگر منطقه‌ای و بین‌المللی دخالت کنند.


۴. چه می‌شد اگر تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی به طور قابل توجهی کاهش می‌یافت؟

  • پیامدها:

    • کاهش فشار بر اقتصاد ایران و افزایش توانایی دولت در مدیریت بحران.

    • امکان تمرکز بیشتر بر مسائل داخلی و توسعه اقتصادی.

    • تغییر محاسبات طرف ایران درباره ادامه سیاست‌های نظامی و دیپلماتیک.

    • احتمال کاهش تنش نظامی و بازگشت به مذاکرات بلندمدت.

  • تحلیل:

    • کاهش فشار اقتصادی می‌تواند نقطه عطفی برای تغییر مسیر باشد.

    • اما بدون اصلاحات ساختاری، این بهبود موقتی و شکننده خواهد بود.

    • همچنین طرف مقابل ممکن است این سیاست را به عنوان ضعف تعبیر کند.


۵. چه می‌شد اگر ایران تصمیم می‌گرفت روی تقویت ظرفیت‌های نرم و دیپلماسی عمومی تمرکز کند؟

  • پیامدها:

    • بهبود تصویر ایران در سطح بین‌المللی و افزایش همبستگی منطقه‌ای.

    • جذب حمایت‌های سیاسی و اقتصادی غیرنظامی از کشورهای مختلف.

    • فشار روانی کمتری بر مردم و تقویت وحدت ملی.

    • امکان فشار کمتر مستقیم نظامی از طرف مقابل.

  • تحلیل:

    • این استراتژی مکمل اقدامات اقتصادی و سیاسی است.

    • می‌تواند به کاهش اثر تحریم‌ها و فشارهای روانی کمک کند.

    • اما نیازمند زمان و پیوستگی طولانی‌مدت است.


جمع‌بندی «چه می‌شد اگر»

تصمیم پیامد کلیدی ریسک‌ها و فرصت‌ها
رد آتش‌بس و ادامه جنگ                                  درگیری شدید و هزینه‌های بالا                                   احتمال فروپاشی سریع‌تر یا فشار برای مذاکره
پذیرش آتش‌بس و اصلاح خروج از تله و بهبود بلندمدت مقاومت داخلی و نیاز به اراده قوی
ادامه حملات شدید آمریکا/اسرائیل               جنگ تمام‌عیار و هزینه بالا بن‌بست نظامی و فشار بین‌المللی
کاهش تحریم‌ها بهبود اقتصادی و سیاسی موقت شکنندگی بدون اصلاحات
تمرکز بر دیپلماسی نرم تقویت وحدت و کاهش فشار روانی   نیاز به زمان و استمرار


هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یاد باد

عکس منتشر شده از رسانه های کثیف رژیم منحوس اسرائیل از وارد شدن کامیونها کمکهای غذای غزه

تهدید به ساختن بمب هسته ای توسط محسن رضایی

جناب سردار پاسدار  دکتر  محسن رضایی در فیلم مصاحبه زیر  ( مورخ پنجشنبه 29 ام خرداد 1404) با شبکه خبر هست رسما تهدید کرد که بمب هسته ای قراره بسازه  و بزنه توی اسرائیل و همچنین تهدیدبه نسل کشی کرد. 



معرفی کتاب جاسوسان خط آتش

قسمتی  از کتاب جاسوسان خط آتش (عملیات سری واحد اطلاعات نظامی اسرائیل) نوشته ساموئل کاتز ترجمه محسن اشرفی:


 انگلستان در سال 1936 برای مبارزه با موج فزانیده جنگهای چریکی اعراب سروان جوان و از نظر مذهبی متعصبی را به فلسطین گسیل کرد. وی ارد چارلز وینگیت نام داشت و نفوذش روی نیروی دفاعی یهودیان و همچنین اثرش روی شیوه های عملیات مخفی آنها -که امروزه به خاطرش تا این حد بدنام هستند- بسیار گسترده بود.

وینگیت را از آن رو به فلسطین فرستاده بودند تا از تخصص جنگ غیرمنظم او که در سودان کسب کرده بود برای منظور خاصی استفاده کنند: جلوگیری از حملات چریکی مداوم اعراب به خط لوله شرکت نفت عراق که از شمال اسرائیل به سوی بندر حیفا امتداد می یافت و.....

وینگیت یک نیروی ضد چریکی مختلط از انگلیسی ها و یهودیان تشکیل داد که به نام جوخه های ویژه شب خوانه می شد. او به افراد این جوخه های یاد می داد در واحد های کوچک فوق العاده پر تحرک اقدام به عملیات کرده و به عنوان یک امتیاز نظامی چنین فکر کنند که تعداد زیادی هستند. مهم تر آنکه وی به یهودیان مشتاقی که تحت فرمانش بودند یاد داد همیشه هنگامی وارد نبرد شوند که دست بالا را دارند و این امر می تواند از طریق داشتن اطلاعات بهنگام و غافلگیرانه بودن نبرد متحقق شود. به آنها یاد می داد جنگ را به قلمروی دشمن بکشانند. بین آنهایی که وینگیت آموزش می داد بعضی نظامیان افسانه ای اسرائیل مانند ماشه دایان و ایگال آلون وجود داشتند که هر دو به ریاست ستاد ارتش اسرائیل رسیدند. دکترین رزمی وینگیت دایر بر اینکه شب را  در اختیار خود بگیرید به زودی به تئوری  مسلط در شیوه تفکر  نظامی ارتش اسرائیل و شیوه استاندارد عمل واحدها نخبه اطلاعاتی تبدیل شد.


این کتاب درباره سرویس اطلاعاتی ارتش اسرائیل هست که به امان معروف است و معادل رکن دو ارتش در ایران می شود. این سرویس بیشتر عملیات جاسوسی اسرائیل در کشورهای عرب همسایه اسرائیل را هدایت می کرده و کتاب حاضر تاریخچه آن را از قبل از ظهور رژیم منحوس کثیف سگ هار منطقه تا زمان حمله عراق به کویت روایت کرده. کتابی است بسیار خوب و روان نوشته شده و ترجمه هم خوب است. مطالعه این کتاب را در این ایام به همه دوستان توصیه می کنم. کتاب را انتشارات اطلاعات منتشر کرده و قیمت آنچنانی هم ندارد.



تحلیل جنگ موشکی ایران و اسرائیل بر اساس «۳۶ استراتژی نظامی چین»


مقدمه:

کتاب «۳۶ استراتژی چینی» مجموعه‌ای از دکترین‌های جنگی و سیاسی است که برخلاف رویکرد خطی و مستقیم، بر فریب، فرصت‌طلبی، انعطاف و استفاده از ضعف دشمن تأکید دارددر این تحلیل، مهم‌ترین استراتژی‌هایی که در حملات اخیر اسرائیل و ایران مشاهده می‌شود، آورده شده است.


 استراتژی‌های به‌کاررفته توسط اسرائیل


 استراتژی 6 – “صدا از غرب، حمله از شرق

(东击西 – “Make a sound in the east, then strike in the west”)

تحلیل:
اسرائیل با مانورهای رسانه‌ای یا تحرکات نمایشی در نقاط دیگر منطقه، ذهن ایران را از هدف واقعی منحرف کرد، سپس از مسیری غیرمنتظره حمله کرد. حمله هوایی در زمان اعلام پایان درگیری، نمونه‌ای از اجرای این استراتژی بود.


 استراتژی 3 – “قتل با شمشیر دیگران

(借刀杀人 – “Kill with a borrowed knife”)

تحلیل:
اسرائیل در بسیاری موارد ترجیح داده از نیروهای نیابتی، متحدان منطقه‌ای، یا فشار بین‌المللی برای ضربه زدن به ایران استفاده کند، به‌جای درگیری مستقیم.


 استراتژی 13 – “دشمن را با باز کردن دروازه فریب بده

(开门揖盗 – “Open the gates to the thief”)

تحلیل:
اسرائیل ممکن است عمداً خود را آسیب‌پذیر نشان داده باشد (مثلاً اعلام بی‌پاسخ‌ماندن حمله ایران)، تا ایران را به حمله‌ای قابل پیش‌بینی ترغیب کند، سپس آن را با سامانه‌های پدافندی مهار نماید.


 استراتژی 30 – “دزد را در آتش بگیر

(反客为主 – “Make the guest the host”)

تحلیل:
با تحریک ایران به واکنش مستقیم، اسرائیل نقش «میزبان بحران» را به دست گرفت و ایران را در نقش مهاجم قرار داد، تا در عرصه بین‌المللی وجهه خود را به‌عنوان قربانی نشان دهد.


 استراتژی 35 – “به کوه نگاه کن تا ببرها بجنگند

(调虎离山 – “Watch the tigers fight from the mountain”)

تحلیل:
اسرائیل سعی دارد رقبا و نیروهای نیابتی ایران را به درگیری با یکدیگر یا با دیگر قدرت‌ها بکشاند، بدون آنکه مستقیماً وارد نبرد فرسایشی شود.


 استراتژی‌های به‌کاررفته یا نادیده‌گرفته‌شده توسط ایران


 استراتژی 12 – “طعمه را رها کن تا شکار بزرگ‌تر را بگیری

(贼擒王 – “Sacrifice the plum tree to preserve the peach tree”)

تحلیل:
ایران در حمله اخیر، برخی اهداف سطح‌پایین و نمایشی را انتخاب کرد، شاید برای حفظ ساختار بازدارندگی منطقه‌ای خود (پرهیز از درگیری مستقیم با آمریکا یا اتلاف منابع اصلی).


 استراتژی 29 – “درختی بکار، تا زیر آن دشمن را بگیری

(树上开花 – “Plant flowers on a tree to trap the enemy beneath”)

تحلیل:
ایران طی سال‌ها ساختارهای نیابتی متنوعی ایجاد کرده است (حماس، حزب‌الله، انصارالله...) که همچون شاخه‌هایی‌اند که دشمن را محاصره می‌کنند. اما در این حمله خاص، به‌جای استفاده کامل از این ابزارها، ورود مستقیم داشت.


 استراتژی 8 – “از وضعیت اضطراری بهره ببر

(暗渡陈仓 – “Cross the sea without the emperor’s permission”)

نقض:
به جای بهره‌گیری از غافلگیری یا بحران‌سازی تدریجی، ایران حمله‌ای آشکار، رسمی و قابل ردیابی انجام داد—که ضد روح این استراتژی بود.


 استراتژی 2 – “محاصره وی برای نجات ژائو

(围魏救赵 – “Besiege Wei to rescue Zhao”)

نقض:
ایران می‌توانست به‌جای حمله مستقیم، در نقاط دیگر فشار وارد کند (مثلاً در سوریه، دریای سرخ یا جبهه‌های نیابتی)، اما انتخاب مسیر مستقیم باعث شد اسرائیل روی دفاع داخلی متمرکز شود.


 استراتژی 1 – “فریب دشمن برای عبور از دریا

(瞒天过海 – “Deceive the heavens to cross the sea”)

نقض:
ایران بدون هیچ‌گونه فریب، کاملاً علنی و پیش‌بینی‌پذیر عمل کرد. این در تضاد کامل با استراتژی سنتی چینی است که بر فریب و پنهان‌کاری در اجرای عملیات تأکید دارد.


تحلیل جنگ ایران و اسرائیل بر اساس آموزه‌های کتاب هنر جنگ اثر نیکولو ماکیاولی

متن زیر تماما از صفر تا صد توسط چت جی پی تی 4 نوشته شده است

  ۱. اصل محوری: جنگ ابزاری برای قدرت است، نه برای اخلاق

 

ماکیاولی می‌گوید:

 

«هدف جنگ حفظ دولت و قدرت است؛ نه دفاع از ارزش‌ها یا اخلاق.»

 

 تطبیق:

 

 ایران جنگ را در گفتمان رسمی نوعی «دفاع از آرمان‌ها و مظلومان» می‌داند (مثلاً حمایت از فلسطین).

 اسرائیل آن را یک «بقا امنیتی مطلق» معرفی می‌کند (دکترین بگین: پیش‌دستی در برابر هر تهدید بالقوه).

 

ماکیاولی می‌گوید هر دو رویکرد مشروع‌اند، اگر منجر به بقای دولت شود. اما هشدار می‌دهد که جنگ ایدئولوژیک اگر فاقد قدرت واقعی نظامی باشد، فاجعه‌بار است.

 

۲. ارتش حرفه‌ای و جنگ پیش‌دستانه

 

ماکیاولی تأکید دارد:

 

> «بزرگ‌ترین اشتباه یک کشور تکیه بر نیروهای نیابتی، مزدور یا غیرمنظم است. ارتش باید ملی، آموزش‌دیده و آماده باشد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران دارای نیروهای پراکنده در قالب گروه‌های نیابتی است (حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها، حشد شعبی). قدرت موشکی در داخل دارد، اما ارتش کلاسیک یکپارچه ندارد.

 اسرائیل ارتشی حرفه‌ای، یکپارچه، و آموزش‌دیده دارد، با اتکای قوی به فناوری و پدافند پیشرفته (گنبد آهنین، لیزر دفاعی).

 

ماکیاولی هشدار می‌دهد: «نیروهای نیابتی در جنگ‌های بلندمدت وفادار نمی‌مانند.»

 

۳. صلح موقت، یک فرصت برای بازآرایی

 

او معتقد است:

 

> «صلح صرفاً توقف موقت جنگ است. هوشمندترین دولت کسی است که از این دوره برای آماده‌سازی مرحله بعد استفاده کند.»

 

 تطبیق:

 

 ایران در دوره برجام (۲۰۱۵–۲۰۱۸) از تحریم‌زدایی برای رشد نفوذ منطقه‌ای استفاده کرد (سوریه، عراق، لبنان).

 اسرائیل از دوره‌های آرامی چون «عادی‌سازی با اعراب» برای حملات پنهانی به تأسیسات نظامی ایران بهره برد (خرابکاری نطنز، ترور فخری‌زاده).

 

هر دو بر مبنای آموزه ماکیاولی عمل کرده‌اند: «در دوره آرامی، دانه‌های جنگ را بکار.»

 

 

۴. جنگ فرسایشی یا جنگ ضربتی؟

 

ماکیاولی می‌گوید:

 

> «جنگ باید یا آن‌قدر شدید باشد که دشمن را نابود کند، یا آن‌قدر هوشمندانه که دشمن را به اطاعت وادارد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران در جنگ‌های نیابتی (یمن، غزه، سوریه) الگوی فرسایشی دارد.

 اسرائیل در حملات مستقیم (مثل غزه یا عملیات نطنز) به‌دنبال ضربات شدید و موضعی است.

 

ماکیاولی به حکام هشدار می‌دهد: «اگر وارد جنگ شدید، یا پیروز شوید یا نابود شوید؛ میانه‌ای در کار نیست.»

 

 

۵. مردم، مشروعیت، و هزینه اجتماعی

 

در هنر جنگ، مشروعیت مردمی و اقتصاد داخلی بخشی از ظرفیت جنگی است:

 

> «هیچ حکومتی بدون رضایت نسبی مردمش نمی‌تواند جنگ بلندمدت را ادامه دهد.»

 

 تطبیق:

 

 ایران با چالش‌های اقتصادی، نارضایتی عمومی و فرسایش اجتماعی روبروست؛ جنگ مستقیم مشروعیت را تهدید می‌کند.

 اسرائیل نیز با تنش داخلی، قطب‌بندی سیاسی و مخالفت‌های جهانی مواجه است؛ جنگ تمام‌عیار برایش هزینه‌زاست.

 

هر دو طرف اگر درگیر جنگ تمام‌عیار شوند، به گفته ماکیاولی «دشمن داخلی‌شان» ممکن است خطرناک‌تر از دشمن خارجی شود.

 

---

 

 جمع‌بندی نهایی بر اساس ماکیاولی:

اصل 

ایران

اسرائیل

ارتش حرفه‌ای           

ضعیف (تکیه بر نیابتی‌ها)

قوی و متمرکز 

استراتژی جنگی          

فرسایشی، غیرمستقیم      

ضربتی، دقیق  

مشروعیت داخلی          

شکننده 

در حال فرسایش

اقتصاد و آمادگی بلندمدت

آسیب‌پذیر

متکی بر غرب  

 

 توصیه ماکیاولی اگر امروز زنده بود:

 

> «نه ایران و نه اسرائیل نباید وارد جنگ مستقیم شوند؛ مگر اینکه مطمئن باشند با یک ضربه قاطع، طرف مقابل را ناتوان می‌کنند. در غیر این صورت، صلحِ مصلحتی همراه با قدرت نظامی بازدارنده، بهترین راه است.»

 

 

جنگ موشکی ایران و اسرائیل در پرتوی کتاب هنر جنگ اثر سان تزو


این نوشته از صفر تا صد توسط چت جی پی تی 4 نوشته شده است

تطبیق حملات موشکی اسرائیل با آموزه‌های کتاب «هنر جنگ» از سان تزو

1- اصل: «جنگ بر فریب استوار است»

هر جنگی بر پایه فریب است.

تحلیل:
اسرائیل با استفاده از فریب‌های تاکتیکی (مانند تحرکات نمایشی در مرزهای دیگر، یا پیام‌های متناقض از طریق رسانه‌ها) موجب سردرگمی در تحلیل‌گران نظامی و تأخیر در واکنش ایران شد.

حمله محدود و غیرقابل پیش‌بینی، آن هم پس از ادعای پایان درگیری، کاملاً مطابق با این اصل بود.

2- اصل: «اگر دشمن متحد است، او را تجزیه کن»

تحلیل:
با افزایش فشار روانی و آسیب رساندن به اقتدار نظامی ایران، هدف می‌تواند شکاف در میان فرماندهان نظامی، نخبگان سیاسی یا بین نیروهای هم‌پیمان در محور مقاومت باشد. این حملات طوری طراحی شده‌اند که ایران را از درون تضعیف کنند، نه لزوماً از بیرون نابود.

3- اصل: «به آن‌چه دشمن از آن مراقبت می‌کند حمله کن»

تحلیل:
اسرائیل نقاط حساس و نمادین (مثل پایگاه‌های نظامی یا سامانه‌های راداری) را هدف قرار داد که ضربه روانی و رسانه‌ای شدیدی داشتند، حتی اگر خسارت فیزیکی محدود بود. حمله از مکان یا زاویه‌ای که ایران انتظارش را نداشت، یکی از خطوط طلایی سان تزوست.

4- اصل: «جنگ سریع، دقیق، و با حداقل درگیری مستقیم»

تحلیل:
اسرائیل تلاش می‌کند تا با حملات کوتاه، دقیق و پرهزینه برای طرف مقابل، بدون ورود به جنگ گسترده، اهداف استراتژیک خود را محقق کند. این اصل بارها توسط سان تزو تأکید شده: جنگ باید سریع و مؤثر باشد، نه طولانی و فرسایشی.

5- اصل: «شناخت دشمن، شناخت خود»

تحلیل:
اسرائیل در طراحی این حملات، شناخت دقیقی از نقاط ضعف و محدودیت‌های واکنش ایران داشته: وضعیت اقتصاد، تنش داخلی، محدودیت در پاسخگویی گسترده، و فشار بین‌المللی. این شناخت دقیق، کلید اصلی موفقیت عملیات‌های محدود اما پرضربه بوده.

6- اصل: «پیش از جنگ، پیروزی را باید ساخت»

تحلیل:
اسرائیل پیش از شروع حمله، با تضعیف روانی و دیپلماتیک ایران، حمایت‌های جهانی را به‌دست آورد و زمینه را برای جنگی از پیش‌برنده‌شده فراهم کرد. سان تزو بر این تأکید دارد که فرمانده خوب، نبرد را پیش از آغاز در میدان ذهن، سیاست و روان پیروز می‌شود.

جمع‌بندی:

اسرائیل در حملات اخیر به‌وضوح از اصول سان تزو استفاده کرده است:

  • حمله محدود، دقیق و غیرقابل پیش‌بینی
  • بهره‌گیری از فریب روانی و رسانه‌ای
  • هدف‌گیری نمادهای قدرت و نه فقط زیرساخت
  • به‌کارگیری دانش عمیق از نقاط ضعف ایران

این یعنی جنگ، آن‌طور که سان تزو می‌گوید، نه در میدان نبرد، بلکه در ذهن و برنامه‌ریزی پیروز یا باخته می‌شود.

 تطبیق واکنش نظامی ایران با آموزه‌های  کتاب«هنر جنگ» سان تزو

1نقض اصل فریب نظامی و روانی

تحلیل:
ایران حمله‌ای مستقیم، علنی، و از پیش‌اعلام‌شده انجام داد (مانند «عملیات وعده صادق»). سان تزو می‌گوید باید دشمن را غافلگیر کنی؛ اما ایران خودش زمان و مسیر حمله را آشکار کرد و در واقع، فرصت دفاع کامل را به اسرائیل هدیه داد. این تضاد مستقیم با اصل فریب است.

2. نقض اصل حمله به نقاط ضعف دشمن

تحلیل:
ایران عمدتاً به پایگاه‌های نظامی و مناطقی هدف گرفت که اسرائیل از مدت‌ها پیش برای دفاع از آن‌ها آماده بود (مانند دیمونا یا مراکز فرماندهی). یعنی درست به جایی که دشمن آماده بود حمله شد، نه جایی که بی‌دفاع بود.

درحالی‌که حمله از نقطه ضعف ـ مثلاً جنگ الکترونیک، خرابکاری صنعتی، یا سایبری ـ شاید بازدهی بیشتری داشت.

3. نقض اصل پیروزی قبل از شروع نبرد

تحلیل:
سان تزو تأکید دارد که قبل از نبرد، باید پیروزی را در سیاست، اطلاعات، دیپلماسی، افکار عمومی و آمادگی داخلی ساخت.

اما ایران نه حمایت افکار عمومی جهانی را داشت، نه انسجام داخلی، نه قدرت اقناعی در سازمان‌های بین‌المللی.

یعنی جنگ را در حالی آغاز کرد که از پیش در «ذهن جهانی» بازنده شده بود.

4. نقض اصل استفاده از نیروی انعطاف‌پذیر و غیرقابل پیش‌بینی

تحلیل:
واکنش ایران مبتنی بر سلاح‌های بالستیک کلاسیک و قابل ردیابی بود. سان تزو توصیه می‌کند که حمله باید مانند آب باشد: جایی حمله کن که دشمن مقاومت ندارد. ایران مسیر و ابزار را از قبل مشخص کرده بود؛ کاملاً قابل پیش‌بینی بود.

5. رعایت اصل جنگ نیابتی و تنوع ابزارها

تحلیل:
ایران در طول سال‌ها ساختار نیابتی پیچیده‌ای در منطقه ایجاد کرده (حماس، حزب‌الله، انصارالله یمن، حشدالشعبی، فاطمیون و...).

این دقیقاً مطابق با اصل سان تزو است:

"برترین پیروزی آن است که بدون جنگ، دشمن را شکست دهی."

اما در این مورد خاص، ایران به‌جای تکیه بر نیابتی‌ها، خودش وارد بازی شد و این اصل را هم ناقص اجرا کرد.

6. نقض اصل اقتصاد در جنگ

تحلیل:
ایران در شرایط اقتصادی شکننده‌ای دست به یک تقابل مستقیم و پرهزینه زد. حمله‌ای که بازده نظامی کم ولی هزینه رسانه‌ای و اقتصادی بالا داشت.

سان تزو تأکید دارد که جنگ باید سریع، کم‌هزینه و بازده‌محور باشد، نه فرسایشی و پرخرج.