✍️ نویسنده: رضا کیانی موحد
همانطور که قبلاً گفتهام، پیشبینی آینده کار احمقهاست؛اما خوب! من هم مثل هر ایرانی اصیل دیگری، نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. پس ببینیم:
☀️ مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا طی یک تا دو هفته آینده آغاز میشود و ممکن است که با فشار آمریکا برای نشستن اسرائیل در کنار آمریکا همراه باشد. طرف مقابل برای حفظ جایگاه خود در یک اقتصاد رانتی ناچار به دادن باجهایی خواهد بود:
در سالهای اخیر، بهویژه در پی تحولات ژئوپلتیک و درگیریهای نظامی، گفتمان سیاسی آیتالله خامنهای شاهد نوعی تغییر مفهومی بوده است. مقایسهی سخنرانیهای گذشته با بیانیهی اخیر ایشان، پس از بمباران مراکز هسته ای ایران توسط آمریکا و پذیرفتن آتش بس توسط ایران و اسرائیل در پی جنگ 12 روزه، در نشان میدهد که مخاطبین وی از «امت اسلامی» به «ملت ایران» تبدیل شده اند.
ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷ بر امتگرایی اسلامی و صدور انقلاب استوار بود. آیتالله خامنهای نیز در دهههای گذشته بارها از «امت واحده»، «وحدت مسلمین» و «جهاد اسلامی» سخن گفته است (مصلحی و اسلامی، ۱۴۰۳)[10]. اما سخنرانی اخیر او درباره حمله مستقیم آمریکا و اسرائیل به ایران در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵، نقطهی عطفی در این روند است، که در آن «ملت ایران» بهعنوان محور اصلی گفتمان معرفی میشود.
در سخنرانی اخیر، واژههایی چون «ملت ایران»، «تمدن کهن»، «عزت ملی» و «فرهنگ ایرانی» برجسته شدهاند. در مقابل، مفاهیمی چون «امت اسلامی» یا «جهان اسلام» که در سخنرانیهای پیشین پررنگ بودند(مصلحی و اسلامی، ۱۴۰۳)[10]، حذف شدهاند و به کار گرفته نشده اند.
آیت الله خامنهای در این سخنرانی، مشروعیت اقدامات جمهوری اسلامی را از «ملت ایران» میگیرد، نه از رسالت فراملی اسلامی که تا کنون قائل به آن بودند. این تغییر در مخاطب، از «امت» به «ملت»، نشاندهندهی چرخش در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی در حال حاضر است (نامبرادرشاد، ۱۴۰۲)[11].
تحلیلهای گفتمانی نشان میدهند که از دهه ۱۳۹۰ به بعد، بهویژه پس از تحولات منطقهای و فشارهای داخلی، گفتمان رسمی جمهوری اسلامی بهتدریج از آرمانگرایی فراملی به واقعگرایی ملیمحور متمایل شده است (اشرفی و مظفری نیکو، ۱۴۰۳)[9].
افول قدرت منطقهای ایران و هزینههای بالای محور مقاومت همراه با بازده اندک آنها در راستای تأمین امنیت جمهوری اسلامی؛
افزایش نارضایتی داخلی و کاهش مشروعیت گفتمان جهادی و مبارزه در راستای پیروزی در جنگهای صلیبی بر علیه دشمن مشترک یهود-مسیحی؛
ضرورت بسیج افکار عمومی داخلی با تکیه بر غرور ملی؛
رقابت با ابرقدرتها (مثلا آمریکا) و دیگر قدرتهای منطقه ای (مثلا اسرائیل و ترکیه) در میدان ملیگرایی.
سخنرانی اخیر رهبری جمهوری اسلامی ایران بازتاب دهنده ی تغییری مهم در صورتبندی هویتی جمهوری اسلامی است: از امتی فراملی که وظیفهی جهانی دارد، به ملتی تاریخی که باید از عزت و شرف خود دفاع کند. این تغییر لزوماً بهمعنای نفی کامل ایدئولوژی اسلامی نیست، اما نشان میدهد که الگوی جدیدی از مشروعیت و روایت سیاسی در حال تثبیت شدن است—روایتی که بر «ایران» بهعنوان یک ملت مستقل و صاحبفرهنگ تأکید دارد، نه صرفاً بهعنوان پارهای از امت اسلامی.
1. [بازتاب نخستین واکنش رهبر انقلاب به آتشبس در رسانههای جهان] خبرگزاری مهر، ۱۴۰۴
2. [سخنرانیای برای دل اهل خانه] – رادیو فرانسه، ۱۴۰۴
3. [سیانان: رهبر عالی ایران پیام قاطعانهای به ترامپ داد] – کیهان، ۱۴۰۴
4. [پیام رهبر انقلاب با محور «سیلی سخت ایران به آمریکا»] – ایرنا، ۱۴۰۴
5. [از سیلی ایران به آمریکا تا فروپاشی اسرائیل] – همشهری آنلاین، ۱۴۰۴
6. مصلحی، زهرا و اسلامی، سعید. (۱۴۰۳). نظریه امت اسلامی در اندیشه سیاسی آیتالله خامنهای. فصلنامه الهیات و معارف اسلامی، شماره ۶، صص. ۲۶–۴۱. [لینک مقاله]
7. نامبرادرشاد، فرهاد. (۱۴۰۲). تأملی در جایگاه امتباوری و ملتگرایی در جمهوری اسلامی ایران. دوفصلنامه تاریخنامه انقلاب، شماره ۱۳ و ۱۴. [لینک مقاله]
8. اشرفی، اکبر و مظفری نیکو، علیرضا. (۱۴۰۳). وقتهها و مختصات گفتمان هندسه جدید قدرت در اندیشه آیتالله خامنهای. مجله ایرانی مطالعات آسیا، شماره ۱، صص. ۲۴۵–۲۷۶. [لینک مقاله]
هم اولین رهبر انقلاب اسلامی ایران ، آیت الله #خمینی، و هم جانشین بلافصلش ،آیت الله #خامنه_ای، تحت تأثیر دکترین اخوان المسلمین بودند. برای یک مقایسه ساده شاید بد نباشد آرم سازمان #اخوان_المسلمین را با آرم #سپاه_پاسداران به صورتی موجز مقایسه کنیم. شباهتها: 1- در هر دو آرم سلاح وجود دارد که نشان می دهد هر دو تفکر به جهاد اعتقاد دارند و راه ترویج افکار خود را از طریق جنگ می دانند. 2- آرم اخوان المسلمین گرد است و در آرم سپاه کره زمین وجود دارد که نشان می دهد هر دو سازمان خود را فراملی و دعوت خود را جهانی می دانند. 3- در هر دو آرم تصویری از کتاب خدا (#قرآن) به عنوان مرجع ایدئولوژیک وجود دارد. 4 در هر دو آرم به آیه واعدول لهم مااستطعتم بالقوه استناد شده که دوباره نشان می دهد هر دو سازمان خود را سازمانی می دانند که باید برای جنگهای ایدئولوژیک آماده باشد. به هر حال:
در خانه اگر کس است/ یک حرف بس است
با توجه به وقایع روزهای اخیر و بمباران مستقیم ایران توسط آمریکا امکان دارد که ایران به صورت دوفاکتو موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد. از چت جی پی تی خواستم یک سناریو درباره به رسمیت شناختن دوفاکتوی اسرائیل توسط ایران تهیه بکند:
آیا ممکن است ایران، بدون اعلام رسمی، موجودیت اسرائیل را بهصورت دوفاکتو بپذیرد و وارد مرحلهای از تغییر رفتار شود؟
در این یادداشت، سناریویی واقعگرایانه و گامبهگام را ترسیم میکنیم که در آن ایران – تحت فشار خارجی و بحران داخلی – به سمت پذیرش دوفاکتوی اسرائیل حرکت میکند، بدون آنکه از مواضع ایدئولوژیک خود عقبنشینی رسمی داشته باشد.
در اقتصاد: برخی تحریمها کاهش مییابد، سرمایهگذاری عربی جذب میشود، فشار عمومی کاهش مییابد.
در سیاست داخلی: شکاف میان اصولگرایان تندرو و نیروهای عملگرا افزایش مییابد.
در محور مقاومت: ابهام راهبردی در حزبالله و حماس تشدید میشود.
در منطقه: ایران از چهره یک تهدید مطلق، به یک بازیگر «عقلگرا» در نگاه بخشی از جهان عرب تبدیل میشود.
رضا کیانی موحد
توجه: این مقاله با کمک و یاری گستردۀ چت جی پی تی نوشته شده است.
تا به امروز دو تحلیل جداگانه از جنگ اخیر ایران-اسرائیل در وبلاگم منتشر کرده ام. سوالی که شاید ذهن بعضی از خوانندگان را درگیر کرده باشد این است که اصولا دشمنی ایران با اسرائیل از کجا آغاز شد؟ دم دستی ترین پاسخ این است که چون اسرائیل خاک یک کشور مسلمان را اشغال کرده است؛ پس ایران هم به عنوان یک کشور مسلمان خود را موظف به دفاع از مردم فلسطین می داند. اما این تنها گوشه ای از حقیقت است. دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل، یکی از پیچیدهترین تضادهای سیاسی-ایدئولوژیک منطقهای است که در چهار محور اصلی قابل تحلیل است: تأثیر اندیشههای اخوانالمسلمین در رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی که جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم منطقه برای خود تعیین کرده است، تفسیر آیه نفی سبیل از دید رهبران سیاسی جمهوری اسلامی، و نقش نمادین تاریخی که رهبران سیاسی جمهوری اسلامی در این جنگ صلیبی مدرن برای خود قائل شده اند.
اندیشه سیاسی و دینی آیتالله خمینی در سالهای پیش از انقلاب و پس از آن، از برخی آموزهها و مبانی اخوانالمسلمین تأثیر پذیرفته است. اخوانالمسلمین، بهعنوان بزرگترین جنبش اسلامگرای سنی در قرن بیستم، بر وحدت امت اسلامی، مقابله با استبداد و استعمار و احیای حاکمیت شریعت تأکید داشت.
خمینی نیز در سخنرانیها و آثار خود بر ضرورت وحدت مذاهب اسلامی و مبارزه با سلطه بیگانه تأکید کرد. همچنین، اندیشه ولایت فقیه در ایران، از آثاری مانند نظریههای سید قطب، یکی از متفکران برجسته اخوان، متأثر بوده است. این تأکید بر هویت اسلامی مشترک، محوریت مقاومت در برابر دشمنان امت اسلام (که اسرائیل و حامیانش محسوب میشوند) و نفی هرگونه تسلط کفار بر مؤمنان، بنیانهای فکری دشمنی امام خمینی با اسرائیل را شکل داده است.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به گونهای طراحی شد که برخلاف دکترین ژاندارمی محمدرضا شاه (که ایران را ژاندارم آمریکا در خلیج فارس میدانست)، خود را بهعنوان بازیگر مستقل و محور اصلی تصمیمگیری در منطقه معرفی کند. این دکترین با هدف ایجاد هژمونی منطقهای بر اساس مبانی دینی و انقلابی طراحی شد. ایران پس از انقلاب در عمل تلاش کرده است تا:
· بدون توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی کشورهای همسایه انقلاب سیاسی خود را به آنها صادر کند و نسخه خود از اسلام سیاسی را بر دیگران تحمیل کند.
· قدرت بلامنازع خلیج فارس باشد.
· نظم امنیتی منطقه را بر اساس دیدگاه خودش تعریف و مصالح امنیتی خود را بر همسایگان خود تحمیل کند.
· دیگر کشورها (عربستان، امارات، عراق، بحرین...) را یا مقید به واکنش کُند یا درگیر در توازن با ایران نگه دارد.
ابزارهای اساسی ایران در پیشبرد سیایت خارجی خود عبارتند از:
· نقش محوری در لبنان، سوریه، عراق و یمن به عنوان بزرگترین کشور شیعه و تغذیه گروه های شیعه در مناطق مختلف خاورمیانه.
· حمایت از گروههای مسلح شبه نظامی که بر اساس الگوی بسیج شکل گرفته اند (حماس، حزبالله، انصارالله، حشد الشعبی).
· تقویت بازوی نظامی فراسرزمینی (سپاه قدس و سازمانهای وابسته به آن مانند تیپ فاطمیون).
· توسعه قدرت موشکی و دریایی در خلیج فارس.
· دیپلماسی فعال با چین، روسیه و حتی در مواردی با قدرتهای منطقه ای مانند عربستان.
در مجموع می توان گفت که ایران پاسدار منطقه است، ولی نه برای یک قدرت خارجی، بلکه برای خودش و نظام ایدئولوژیکش. ایران سعی دارد تا نقش امپراطوری ساسانی را بار دیگر در قرن بیست و یکم برای خود بازتعریف کند. از دیدگاه ایدئولوژیک ایران حمایت خود از مستضعفان و امت اسلامی را دستاویزی مشروع برای دخالت در منطقه قلمداد می کند. این موضع، ایران را به دشمنی با اسرائیل، که نماد نفوذ غرب و آمریکا در منطقه است، سوق داده است. حمایت از گروههای مسلح شیعی، توسعه قدرت نظامی و دخالت در کشمکشهای منطقهای، همه در راستای تحکیم این نقش ژاندارمی قرار دارد. بنابراین، ایران ضمن مخالفت با سلطه خارجی، عملاً سعی دارد تا نقش رهبری امنیتی و سیاسی منطقه را به دست بگیرد که این جایگاه با حضور و نفوذ اسرائیل در تضاد و رقابت مستقیم قرار دارد.
آیه ۱۴۱ سوره نساء که مشهور به آیه «نفی سبیل» است، میفرماید:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (و خدا هرگز راه و سلطهای برای کافران بر مؤمنان قرار نخواهد داد.)
این آیه به عنوان یک حکم قطعی در اندیشه امام خمینی، مبنای فقهی و کلامی مقابله با سلطه و تسلط کافران بر جامعه اسلامی محسوب می شود. خمینی این آیه را نه صرفاً یک شعار قرآنی بلکه یک دستورالعمل عملی و سیاسی میدانست که وظیفه حکومت اسلامی و مؤمنان را مقابله فعال با هرگونه سلطه کفار، اعم از نفوذ سیاسی، نظامی، فرهنگی یا اقتصادی بر مسلمانان تعریف میکند. آیه نفی سبیل در قالب ۱۵۲ قانون اساسی در سیاست خارجی ایران نهادینه شده است:
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور... است.»
این آیه بهصورتی گسترده بهعنوان توجیه شرعی برای موارد زیر بهکار رفته:
· مخالفت با قراردادهایی که به سلطه اقتصادی یا نظامی بیگانگان میانجامد (مثلاً مخالفتا با FATF، برجام، یا قراردادهای امنیتی با غرب)
· توجیه خروج نیروهای آمریکایی از منطقه
· حرمت فروش منابع زیرزمینی به دشمنان اسلام
· مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب
به صورت خلاصه می توان گفت که این آیه مبنای شرعی برای:
· رد سلطه بیگانه
· تأکید بر استقلال ملی
· مقاومت در برابر هژمونی غرب
از همین روی می بینیم که امام خمینی معتقد بود که وجود رژیم اسرائیل و حمایتهای گسترده قدرتهای غربی (به ویژه آمریکا) از آن، مصداق بارز «سبیل کافران» بر مؤمنین است و پذیرفتن آن نوعی ذلت و تسلیم در برابر کفار محسوب میشود. مبارزه با اسرائیل و مقابله با سلطه استکباری نه تنها یک سیاست دفاعی بلکه یک تکلیف شرعی است که باید با تمام قدرت دنبال شود. و در نتیجه، هیچگونه سازش، مذاکره یا به رسمیت شناختن اسرائیل پذیرفته نیست، چرا که به معنی تن دادن به سلطه کافران است.
نباید این نکته مهم را از نظر دور داشت که امام خمینی ولایت فقیه را نهتنها برای ایران، بلکه بهعنوان یک الگو برای تمامی جهان اسلام و جایگزین خلافت سیاسی مسلمانان معرفی میکند. از یک طرف وی ادعا می کند که: «اسلام، نژاد و قوم نمیشناسد... حکومت اسلامی مرز ندارد.» (ولایت فقیه، ص ۶۰)؛ و از طرف دیگر می گوید: «در هر عصری، باید حکومت اسلامی تشکیل شود... نه تنها در ایران بلکه در تمام بلاد اسلامی.» (ولایت فقیه، ص ۲۶)، و چون از دید ایشان حکومت اسلامی تنها در صورتی مشروع است که به دست ولی فقیه اداره بشود، می توان نتیجه گرفت که امام خمینی در پی ایجاد یک کشور فراگیر اسلامی یا احیای خلافت اسلامی حول محور ولی فقیه بوده است. با چنین رویکردی باید انتظار داشت که او وظیفه دفاع از حدود کشورهای مسلمان را نیز بر عهده ولی فقیه می گذارد. تفاوت نمی کند که این ولی فقیه تنها در ایران بر مسند قدرت نشسته باشد و یا بر تمام جهان اسلام حکومت کند.
این چنین است که خمینی، و جانشنیش خامنهای، در گفتمان خود بارها از شخصیت تاریخی صلاحالدین ایوبی به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر صلیبیون یاد کردهاند و خود را وارث این راه و مأموران استمرار آن مبارزه میدانند. این نگرش، اسرائیل را نه صرفاً یک دولت سیاسی بلکه به عنوان نمادی از «صلیبیون جدید» و اشغالگران سرزمینهای مقدس اسلامی معرفی میکند. از این منظر، مقابله با اسرائیل به عنوان یک «جنگ صلیبی مدرن» دیده شده و مقاومت در برابر آن را یک وظیفه تاریخی، دینی و سیاسی میانگارند.
این روایت تاریخی-ایدئولوژیک به نوعی به سیاستهای منطقهای سلطه گرانه ایران مشروعیت دینی و تاریخی میدهد، و از طرف دیگر، به کاهش امکان هرگونه مصالحه یا توافق پایدار با اسرائیل منجر میشود، زیرا آن را نه صرفاً یک دشمن سیاسی بلکه نمایندهای از نیروهای تاریخی اشغالگر میبیند.
دشمنی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نتیجه ترکیب چهار عامل است:
۱. تأثیر اسلام سیاسی اخوانالمسلمین؛
۲. نقش جمهوری اسلامی به عنوان ژاندارم مستقل منطقهای؛
۳. تفسیر آیه نفی سبیل؛۴. الهام از صلاحالدین و جنگ صلیبی.
این چارچوب فکری، بنیان سیاست خصمانه ایران علیه اسرائیل است و تا امروز به قوت خود باقی است.
مطالب زیر توسط چت جی پی تی تهیه شده است. دوستان توجه کنید که در حال حاضر دو کنوانسیون متفاوت درباره دریاها داریم که ایران اولی رو امضا کرده و دومی رو امضا نکرده و خودش رو متعهد به اون نمی دونه.
ایران این کنوانسیون را امضا کرده و به آن پیوسته است.
این کنوانسیون، اصول اولیه درباره عرض دریای سرزمینی (۱۲ مایل دریایی) و حقوق عبور بیضرر کشتیها را بیان میکند.
مطابق آن، کشتیها از طریق دریای سرزمینی میتوانند عبور بیضرر داشته باشند.
ایران این کنوانسیون را امضا نکرده و به آن نپیوسته است.
با این حال، بسیاری از اصول UNCLOS (مانند عبور ترانزیتی از تنگههای بینالمللی) جنبهی عرفی پیدا کردهاند و برای تمام کشورها، حتی غیرعضو، الزامآور شناخته میشوند.
تنگه هرمز یکی از تنگههای بینالمللی است که:
دو دریای آزاد یا منطقه اقتصادی انحصاری را به هم متصل میکند (خلیج فارس به دریای عمان و سپس اقیانوس هند).
بنابراین مشمول قواعد تنگههای قابل کشتیرانی است.
بر اساس ماده ۳۸ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها (که عرفی محسوب میشود ولی ایران آن را امضا نکرده است):
در تنگههای مورد استفاده برای کشتیرانی بینالمللی، حق عبور ترانزیتی برای همهی کشتیها (نظامی و غیرنظامی) و هواپیماها تضمین شده است، نه فقط عبور بیضرر.
ایران معتقد است تنگه هرمز بخشی از آبهای سرزمینیاش است (بر اساس قانون خطوط مبنا و حاکمیت ملی).
اما حتی بر اساس قانون داخلی ایران نیز عبور بیضرر کشتیها مجاز شمرده شده است.
ایران محدودیتهایی برای کشتیهای جنگی خارجی قائل است (مثلاً لزوم اجازه قبلی)، ولی این محدودیتها در نظام حقوق بینالملل بهسختی قابل دفاع است.
ایران نمیتواند بهطور یکجانبه تنگه هرمز را به طور کامل ببندد مگر در شرایط:
خطر واقعی برای امنیت ملی مطابق با ماده ۵۱ منشور سازمان ملل؛
یا در شرایط درگیری نظامی آشکار و محاصره دریایی مشروع.
در غیر این صورت:
بستن تنگه هرمز یک نقض آشکار حقوق بینالملل عرفی و مانع غیرقانونی بر عبور ترانزیتی کشتیهاست.
اگر ایران بهطور یکجانبه یا در پاسخ به تحریمها یا تهدیدات، تنگه هرمز را ببندد:
نقض حقوق بینالملل عرفی محسوب میشود.
احتمال ارجاع موضوع به شورای امنیت سازمان ملل وجود دارد.
ممکن است اقدامات متقابل نظامی یا تحریمی از سوی کشورهای عبوری (مثلاً آمریکا، بریتانیا، ژاپن، چین) توجیه شود.
ممکن است موجبات درگیری نظامی بینالمللی را فراهم کند.
موضوع | وضعیت |
---|---|
عضویت ایران در UNCLOS 1982 | خیر |
عضویت ایران در کنوانسیون ژنو ۱۹۵۸ | بله |
وضعیت حقوقی تنگه هرمز | تنگه بینالمللی، مشمول عبور ترانزیتی |
امکان قانونی بستن تنگه توسط ایران | فقط در زمان جنگ یا دفاع مشروع |
نتیجه بستن تنگه | نقض حقوق بینالملل عرفی و مواجهه با واکنش بینالمللی |
عدم به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران، یک سد بزرگ در مسیر مذاکره مستقیم است، اما همزمان موانع و راهکارهایی هم وجود دارد که میشود آنها را تحلیل کرد.
عدم به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران
ایران اساساً موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و آن را غاصب میداند.
این دیدگاه مانع از برقراری روابط رسمی و مذاکره مستقیم میشود.
فشار داخلی و مخالفت سیاسی
بخش عمدهای از نخبگان، گروههای سیاسی و عمومی در ایران مذاکره با اسرائیل را خیانت و زیر پا گذاشتن اصول میدانند.
هر اقدامی برای مذاکره مستقیم میتواند منجر به بحرانهای سیاسی داخلی شود.
مناقشه تاریخی و مذهبی
مسئله فلسطین و حمایت ایران از گروهها و مردم فلسطینی، مانع روانی و ایدئولوژیک قوی بر سر راه مذاکره است.
نبود کانال رسمی و اعتماد متقابل
بدون شناخت رسمی، هیچ ساختار یا کانال رسمی برای گفتوگو وجود ندارد.
فقدان اعتماد متقابل باعث میشود مذاکرههای غیررسمی هم سخت و پرمخاطره باشد.
فشار بازیگران منطقهای و بینالمللی
کشورهای متحد اسرائیل ممکن است به شدت با هر گونه نزدیکی ایران به اسرائیل مخالفت کنند.
این مسئله میتواند باعث افزایش تنشهای منطقهای شود.
استفاده از میانجی (مذاکرات غیر مستقیم)
استفاده از کشورها یا نهادهای بیطرف (مثل سوئیس، عمان، سازمان ملل یا روسیه) به عنوان واسطه برای انتقال پیامها و مذاکرات غیرمستقیم.
این مسیر میتواند مقدمات اعتمادسازی را فراهم کند.
گفتوگوهای منطقهای یا چندجانبه
شرکت در مذاکرات منطقهای که اسرائیل و ایران به صورت غیرمستقیم در آنها حضور دارند.
این جلسات میتواند بستر تعامل غیرمستقیم و کاهش تنش را ایجاد کند.
تمرکز بر مسائل غیرسیاسی و فنی
مذاکره درباره موضوعاتی مثل امنیت دریایی، کنترل تسلیحات، جلوگیری از تشدید بحرانها بدون ورود مستقیم به موضوعات سیاسی.
این موضوعات میتواند شروعی برای گفتگوهای آرامتر باشد.
ایجاد کانالهای مخفی یا پشتپرده
همانطور که در تاریخ نمونههایی وجود دارد، مذاکرهکنندگان میتوانند از طریق کانالهای پشتپرده با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
این کانالها بدون اعلام رسمی و رسانهای میتواند به کاهش سوءتفاهمها کمک کند.
تغییر تدریجی رویکرد سیاسی
کاهش لحن خصمانه رسمی یا اعلام انعطاف در اصول خاص، بدون تغییر بنیادین موضع.
این روش میتواند فضای سیاسی را برای مذاکره باز کند.
تأکید بر منافع مشترک امنیتی و اقتصادی
برجسته کردن موضوعات مشترک مثل مقابله با تروریسم، امنیت انرژی، یا مبارزه با قاچاق و جرایم سازمانیافته که به هر دو طرف آسیب میزند.
منافع مشترک میتواند محرک شروع گفتگو باشد.
در ادامه چند نمونه تاریخی و تحلیلهای مرتبط از مذاکرات بین کشورهایی که روابط رسمی نداشتند، همراه با درسها و راهکارهای قابل استفاده برای ایران و اسرائیل ارائه میکنم.
وضعیت: ایران و آمریکا پس از انقلاب ۱۳۵۷ روابط رسمی ندارند. حتی سالها خصومت و جنگ نیابتی بین دو کشور وجود داشت.
نوع مذاکره: مذاکرات پشتپرده و میانجیگری کشورهای ثالث (مانند عمان و سوئیس).
روند:
ارتباطات مخفیانه در عمان و کشورهای دیگر شکل گرفت.
پیششرطها و چارچوبهای کلی بدون اعلام رسمی مطرح شد.
اعتمادسازی تدریجی و تبادل پیامها انجام گرفت.
نتیجه: پس از سالها مذاکره غیررسمی، توافق برجام حاصل شد که زمینه تعامل رسمیتر را باز کرد.
درسها:
مذاکرات غیررسمی میتوانند زمینهساز تحولات بزرگ شوند.
صبر و استمرار مهم است.
استفاده از میانجیگری ثالث باعث کاهش تنش میشود.
وضعیت: ترکیه و ارمنستان روابط رسمی ندارند و موضوعات تاریخی و سیاسی مانع شده بود.
نوع مذاکره: مذاکرات غیررسمی و از طریق میانجیها.
روند:
مذاکرات پشتپرده و دیدارهای محرمانه برگزار شد.
توافقهای محدود برای باز کردن مرزها و همکاریهای اقتصادی مطرح شد.
نتیجه: علیرغم تلاشها، مذاکرات رسمی برقرار نشد و تنشها ادامه یافت، ولی گامهای اولیه برای گفتگو برداشته شد.
درسها:
مذاکرات بدون اصلاحات جدی در دیدگاهها موفق نخواهند بود.
موضوعات تاریخی و عاطفی باید به تدریج مدیریت شوند.
وضعیت: روابط دیپلماتیک رسمی بین دو کشور ۵۰ سال قطع بود.
نوع مذاکره: مذاکرات مخفی و پشتپرده، استفاده از واسطهها مثل کانادا و واتیکان.
روند:
گفتگوهای محرمانه شروع شد.
اعلام رسمی بازگشایی سفارتها پس از مذاکرات.
نتیجه: پس از سالها، روابط رسمی به آرامی بهبود یافت.
درسها:
مذاکرات مخفی و اعتمادسازی تدریجی موفقیتآمیز است.
موانع ایدئولوژیک قابل مدیریت با زمان و دیپلماسی دقیق هستند.
نکته | توضیح |
---|---|
میانجیگری مؤثر | کشورهای ثالث یا سازمانهای بینالمللی میتوانند نقش کلیدی ایفا کنند. |
مذاکرات تدریجی و گامبهگام | ابتدا موضوعات کمتنش و غیرسیاسی مطرح شود. |
حفظ محرمانگی و عدم اعلام رسمی | از افشای مذاکرات پیش از آمادهسازی مناسب باید پرهیز شود. |
مدیریت انتظارات داخلی | باید به جامعه و نخبگان داخلی آمادگی لازم برای تغییر تدریجی داده شود. |
تمرکز بر منافع مشترک | امنیت، تجارت، انرژی و کنترل بحرانها بهترین نقطه شروع هستند. |
مانع اصلی | راهکار پیشنهادی |
---|---|
عدم به رسمیت شناختن رسمی | میانجیگری غیرمستقیم، مذاکرات پشتپرده |
فشار داخلی و مخالفت سیاسی | مذاکرات مخفی، گفتوگوهای منطقهای |
مسائل ایدئولوژیک و تاریخی | تمرکز بر مسائل غیرسیاسی و فنی |
نبود اعتماد و کانال رسمی | اعتمادسازی تدریجی، کانالهای دیپلماتیک غیررسمی |
البته! در ادامه چند سناریوی احتمالی مذاکره غیرمستقیم یا مقدماتی ایران و اسرائیل را بر اساس تجربههای تاریخی و شرایط فعلی طراحی میکنم. هر سناریو شامل شرایط اولیه، روند مذاکرات، چالشها و نتایج احتمالی است.
ایران و اسرائیل رسماً یکدیگر را به رسمیت نمیشناسند.
هر دو طرف درگیر فشارهای بینالمللی و منطقهای هستند و خواهان کاهش تنشاند.
کشوری مثل عمان، سوئیس یا روسیه به عنوان میانجی معرفی میشود.
گفتوگوهای غیررسمی و پشتپرده میان تیمهای دیپلماتیک در کشور ثالث برگزار میشود.
موضوعات اولیه متمرکز بر مسائل فنی مانند امنیت دریایی، مبارزه با قاچاق و مقابله با تروریسم است.
پس از چند مرحله تبادل پیام و مذاکرات، دو طرف توافق میکنند که کانالهای ارتباطی خود را حفظ کنند و گامهای بعدی را بررسی کنند.
عدم اعتماد متقابل عمیق.
مخالفت بخشهایی از حاکمیت ایران و جریانهای سیاسی اسرائیل با هرگونه نزدیکی.
خطر نشت اطلاعات و واکنشهای منفی عمومی.
کاهش تنش و افزایش فرصت برای مذاکرات گستردهتر در آینده.
ایجاد ساختارهای احتمالی برای گفتوگوی منظمتر.
امکان شکست مذاکرات در هر مرحله به دلیل فشارهای سیاسی داخلی.
تنشهای منطقهای افزایش یافته اما طرفین به دنبال راهحلهای دیپلماتیک هستند.
کنفرانس منطقهای با حضور کشورهای منطقه، ایران و اسرائیل (غیررسمی یا با واسطه) برگزار میشود.
ایران و اسرائیل در میزهای جداگانه اما در یک چارچوب منطقهای حضور دارند.
در قالب نشستهای غیررسمی فرصتهایی برای تبادل دیدگاهها فراهم میشود.
موضوعات اصلی شامل امنیت منطقه، مقابله با تروریسم، و کنترل تسلیحات است.
رقابتهای منطقهای و مناقشات تاریخی.
محدودیت تعامل مستقیم ایران و اسرائیل.
نگرانی کشورهای ثالث از تأثیر مذاکرات بر منافع خود.
ایجاد بستر تعامل غیرمستقیم و کاهش تنش منطقهای.
احتمالا توافقات جزئی و تدریجی درباره مسائل فنی و امنیتی.
گشایش راه برای مذاکرات مستقیم یا نیمهرسمی در آینده.
طرفین رسماً هیچ رابطهای ندارند.
به دلیل شرایط سخت سیاسی، مذاکرات رسمی غیرممکن است.
گروههای غیررسمی، اندیشکدهها یا فعالان دیپلماتیک مخفیانه ارتباط برقرار میکنند.
تبادل پیامهای مخفیانه و دیدارهای خصوصی میان واسطهها.
تمرکز بر کاهش سوءتفاهمها و کشف نقاط اشتراک.
تست واکنشها و ایجاد بستر برای مذاکرات رسمیتر در آینده.
محدود بودن کانالهای ارتباطی.
خطر افشا و فشار سیاسی.
نبود تضمین در تعهدات طرفین.
افزایش فهم متقابل و کاهش ریسک تنش ناخواسته.
فراهم شدن مقدمات مذاکرات رسمی.
امکان توقف یا شکست مذاکرات به دلیل عوامل بیرونی.
طرفین تمایل به کاهش تنش دارند ولی مسائل سیاسی اصلی پابرجاست.
ایران و اسرائیل یا واسطهها روی موضوعات اقتصادی و تجاری تمرکز میکنند.
توافق بر سر همکاریهای محدود اقتصادی (مثلاً مبادلات کالاهای غیرنظامی، انرژی، یا گردشگری).
مذاکرات غیررسمی درباره تسهیل تحریمها و ایجاد فرصتهای تجاری.
افزایش اعتماد تدریجی و گسترش موضوعات گفتگو.
مخالفت ایدئولوژیک و سیاسی در داخل هر دو کشور.
تحریمها و محدودیتهای بینالمللی.
نگرانی از پیامدهای داخلی این همکاریها.
شروع آرام تعاملات و افزایش اعتماد.
ایجاد فضای مثبت برای مذاکرات سیاسی آینده.
ممکن است با بحرانهای سیاسی یا رسانهای مواجه شود.
سناریو | مزایا | چالشها | نتیجه محتمل |
---|---|---|---|
مذاکرات با میانجی ثالث | کاهش تنش، فضای امن مذاکره | اعتماد کم، مخالفت داخلی | مذاکرات تدریجی و پایدار |
مذاکرات منطقهای چندجانبه | تقویت همکاری منطقهای، کاهش تنش | رقابت منطقهای، محدودیت مستقیم | توافقات جزئی و راهگشا |
مذاکرات پشتپرده | کاهش سوءتفاهم، آمادگی برای رسمی شدن | محدودیتها، نبود تضمین | مقدمات مذاکرات رسمیتر |
مذاکرات اقتصادی غیررسمی | افزایش اعتماد و منافع مشترک | مخالفت سیاسی، تحریمها | شروع تعامل آرام و تدریجی |
طرف | گزینهها |
---|---|
طرف A (آمریکا/اسرائیل) |
بمباران شدید و فشار نظامی کامل
ادامه سیاستهای گذشته (تکیه بر نیروهای نیابتی، نظامی، اقتصاد مقاومتی)
بازنگری جدی و اصلاحات اقتصادی، دیپلماسی و نظامی|
ایران: ادامه سیاستهای گذشته (C) | ایران: اصلاحات استراتژیک (R) | |
---|---|---|
آمریکا: حمله شدید (H) | ایران: ضرر شدید (3-), آمریکا: هزینه زیاد (2-) | ایران: ضرر متوسط (2-), آمریکا: موفقیت نسبی (1+) |
آمریکا: آتشبس کنترلشده (L) | ایران: سود ظاهری کوتاهمدت (1+)، ضرر بلندمدت (3-) (تله شناختی) | ایران: سود بلندمدت واقعی (3+)، آمریکا: شکست تله (3-) |
توضیحات:
اعداد مثبت (+) یا منفی (-) نشاندهنده درجه موفقیت یا زیان است.
اگر ایران مسیر گذشته را ادامه دهد، در شرایط بمباران کنترلشده به دلیل فریب کوتاهمدت خود خوشبین میشود ولی در بلندمدت متضرر میشود.
اگر ایران اصلاحات کند، فشار آمریکا اثر کمتری دارد و ایران میتواند در آینده موقعیت بهتری کسب کند.
انتخاب ایران | ریسکها و پیامدها |
---|---|
ادامه سیاستهای گذشته | - گرفتار شدن در تله شناختی، فرسایش اقتصادی شدید، فشار روانی و سیاسی داخلی- کاهش قدرت نظامی و نیابتی- احتمال بازگشت حملات شدیدتر از طرف آمریکا/اسرائیل- فروپاشی تدریجی بدون جنگ رسمی |
اصلاحات جدی | - نیاز به هزینههای کوتاهمدت سیاسی و اقتصادی- امکان مقاومت جریانهای محافظهکار و نظامی- احتمال فشار خارجی برای تحقق اصلاحات- ایجاد فرصت برای خروج از تله و افزایش قدرت در بلندمدت |
دوره | رفتار آمریکا/اسرائیل | رفتار ایران | وضعیت کلی |
---|---|---|---|
۱ | بمباران کنترلشده + اعلام آتشبس موقت | پذیرش آتشبس و ادامه سیاستهای گذشته | ایران احساس موفقیت موقت میکند |
۲ | حفظ آتشبس، تشدید تحریمها و فشار اقتصادی | ادامه مسیر، نادیده گرفتن اصلاحات | فرسایش داخلی شدت میگیرد |
۳ | آمادگی برای حمله شدید مجدد | قدرت دفاعی و اقتصادی کاهش یافته | فروپاشی تدریجی از درون اتفاق میافتد |
حوزه | راهکارها | هدف استراتژیک |
---|---|---|
اقتصاد | کاهش اتکا به اقتصاد مقاومتی- جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی- اصلاح نظام بانکی و مالیاتی | بهبود تابآوری اقتصادی و کاهش فشار تحریمها |
دیپلماسی | افزایش تعامل منطقهای و جهانی- مذاکره برای کاهش تحریمها- کاهش تنشهای غیرضروری و گسترش ائتلافها | شکستن انزوای بینالمللی و فشار سیاسی |
نظامی امنیتی | کاهش اتکا به نیابتیها- تمرکز بر بازدارندگی موثر و متوازن- استفاده از دیپلماسی دفاعی | جلوگیری از درگیریهای پرهزینه و افزایش امنیت پایدار |
بازی «تله شناختی» میان دو طرف جریان دارد که آمریکا/اسرائیل با آتشبس موقت و فشار اقتصادی قصد دارند ایران را در تلهای قرار دهند تا بدون جنگ مستقیم از درون تحلیل رود.
ایران اگر تصور کند سیاستهای پیشین موثر بودهاند و اصلاحات نکند، با فرسایش اقتصادی، سیاسی و نظامی روبرو خواهد شد.
راه خروج، تشخیص به موقع تله و اصلاحات اساسی در همه حوزههای کلیدی است.
این بازی میتواند چند دوره ادامه یابد تا نتیجه نهایی مشخص شود، اما هر تأخیر در اصلاحات هزینههای ایران را بیشتر میکند.
پیامدها:
افزایش شدید تنشها و تشدید حملات هوایی و زمینی از سوی آمریکا و اسرائیل.
افزایش هزینههای نظامی و خسارات مستقیم به زیرساختها و نیروی انسانی ایران.
احتمال افزایش انزوای سیاسی و فشار اقتصادی خارجی بیشتر.
اما امکان تحت فشار قرار دادن آمریکا-اسرائیل برای پذیرش مذاکره یا آتشبس با شروط بهتر.
تحلیل:
ممکن بود ایران توانمندی دفاعی خود را زودتر نشان دهد ولی هزینهها و خسارات زیاد میشد.
این سناریو ریسک فروپاشی سریعتر را دارد ولی میتواند به مذاکره با شرایط متفاوت منجر شود.
پیامدها:
کاهش فشار داخلی و افزایش اعتماد عمومی به دولت.
کاهش اثر تحریمها با جذب سرمایه و بهبود فضای کسبوکار.
بهبود روابط دیپلماتیک و کاهش تنش منطقهای.
کاهش احتمال از سرگیری حملات نظامی و افزایش قدرت بازدارندگی واقعی.
تحلیل:
این مسیر بهترین گزینه برای خروج از «تله شناختی» است.
نیازمند اراده سیاسی قوی و مدیریت هوشمندانه بحران است.
ممکن است مخالفانی در داخل کشور داشته باشد اما به نفع ثبات و توسعه بلندمدت است.
پیامدها:
جنگ تمامعیار با تلفات بالا و هزینههای سنگین برای هر دو طرف.
احتمال واکنش شدید ایران در داخل و منطقه (گسترش نیابتیها، افزایش تهدیدات به کشورهای منطقه).
کاهش مشروعیت سیاسی آمریکا-اسرائیل در عرصه جهانی به دلیل ادامه جنگ.
در نهایت احتمال خستگی و فشار بینالمللی برای توقف جنگ.
تحلیل:
این مسیر پرهزینهترین و خطرناکترین راه است.
احتمال دارد جنگ به بنبست نظامی و سیاسی بیانجامد.
بازی طولانیتر و پرهزینهتر میشود و ممکن است بازیگران دیگر منطقهای و بینالمللی دخالت کنند.
پیامدها:
کاهش فشار بر اقتصاد ایران و افزایش توانایی دولت در مدیریت بحران.
امکان تمرکز بیشتر بر مسائل داخلی و توسعه اقتصادی.
تغییر محاسبات طرف ایران درباره ادامه سیاستهای نظامی و دیپلماتیک.
احتمال کاهش تنش نظامی و بازگشت به مذاکرات بلندمدت.
تحلیل:
کاهش فشار اقتصادی میتواند نقطه عطفی برای تغییر مسیر باشد.
اما بدون اصلاحات ساختاری، این بهبود موقتی و شکننده خواهد بود.
همچنین طرف مقابل ممکن است این سیاست را به عنوان ضعف تعبیر کند.
پیامدها:
بهبود تصویر ایران در سطح بینالمللی و افزایش همبستگی منطقهای.
جذب حمایتهای سیاسی و اقتصادی غیرنظامی از کشورهای مختلف.
فشار روانی کمتری بر مردم و تقویت وحدت ملی.
امکان فشار کمتر مستقیم نظامی از طرف مقابل.
تحلیل:
این استراتژی مکمل اقدامات اقتصادی و سیاسی است.
میتواند به کاهش اثر تحریمها و فشارهای روانی کمک کند.
اما نیازمند زمان و پیوستگی طولانیمدت است.
تصمیم | پیامد کلیدی | ریسکها و فرصتها |
---|---|---|
رد آتشبس و ادامه جنگ | درگیری شدید و هزینههای بالا | احتمال فروپاشی سریعتر یا فشار برای مذاکره |
پذیرش آتشبس و اصلاح | خروج از تله و بهبود بلندمدت | مقاومت داخلی و نیاز به اراده قوی |
ادامه حملات شدید آمریکا/اسرائیل | جنگ تمامعیار و هزینه بالا | بنبست نظامی و فشار بینالمللی |
کاهش تحریمها | بهبود اقتصادی و سیاسی موقت | شکنندگی بدون اصلاحات |
تمرکز بر دیپلماسی نرم | تقویت وحدت و کاهش فشار روانی | نیاز به زمان و استمرار |
تحلیل آتشبس احتمالی بین ایران و اسرائیل بر اساس نظریه بازیها (Game Theory) میتواند در قالب یک بازی دوطرفه غیرهمکارانه (non-cooperative) بررسی شود. در ادامه، این تحلیل را با استفاده از مفاهیم کلاسیک نظریه بازیها مانند بازی معمای زندانی (Prisoner’s Dilemma)، تعادل نش (Nash Equilibrium) و بازی تکرارشونده (Repeated Game) پیش میبریم:
ایران
اسرائیل
C = Cooperate (همکاری = رعایت آتشبس)
D = Defect (خیانت = نقض آتشبس / حمله)
اسرائیل: C (رعایت آتش بس) | اسرائیل: D (حمله) | |
---|---|---|
ایران: C (رعایت) | (3,3) = ثبات نسبی، بازدارندگی بدون جنگ | (0,4) = ایران آسیبپذیر، اسرائیل برنده کوتاهمدت |
ایران: D (حمله) | (4,0) = ایران ضربه میزند، اسرائیل غافلگیر میشود | (1,1) = جنگ فرسایشی، هزینه زیاد برای هر دو |
در واقعیت، بازی بین ایران و اسرائیل تکرارشونده و بلندمدت است (multi-stage conflict with memory). در این حالت:
اگر هر دو طرف بدانند که در صورت خیانت، طرف مقابل در آینده نیز خیانت خواهد کرد (استراتژی "tit-for-tat")، آنگاه همکاری پایدار ممکن است.
در دور اول همکاری میکند (C)
اگر طرف مقابل خیانت کرد، در دور بعد تلافی میکند (D)
اگر نرخ تنزیل (discount rate) پایین باشد (یعنی آینده برای طرفین مهم باشد)، همکاری در بلندمدت سودآورتر از خیانت میشود.
آنگاه تعادل نش میتواند به سمت (C, C) تغییر یابد.
عامل | تأثیر بر بازی |
---|---|
راستیآزمایی | اگر هر طرف بتواند نقض آتشبس را تشخیص دهد، احتمال همکاری بالا میرود |
مجازات قابل اعتماد | هر طرف باید مطمئن باشد که در صورت خیانت، تلافی فوری رخ خواهد داد |
افق بلندمدت | اگر بازی فقط یکمرحلهای دیده شود، همکاری شکننده است؛ اما اگر آینده مهم باشد، احتمال همکاری بالا میرود |
واسطه سوم(قطر/روسیه) | میتواند نقش داور را در حفظ اطلاعات متقابل بازی کند و هزینه خیانت را بالا ببرد |
اگر تنبیه برای خیانت سریع و قابل پیشبینی باشد و بازی تکرارشونده با حافظه تاریخی تلقی شود، آتشبس پایدار از نظر نظریه بازیها ممکن است.
اما اگر:
هر طرف فقط به برد کوتاهمدت فکر کند،
یا هزینه خیانت پایین باشد،
در ادامه، یک دیاگرام ساده درخت بازی (Game Tree) برای سناریوی آتشبس ایران و اسرائیل ارائه میشود. این مدلسازی دو مرحله دارد و نشان میدهد که چگونه تصمیمات هر طرف بر اساس انتخابهای طرف مقابل اتخاذ میشود. فرض بر این است که ایران ابتدا تصمیم میگیرد، سپس اسرائیل پاسخ میدهد. (میتوان آن را وارونه هم فرض کرد، ولی نتیجه مشابه است.)
استراتژیها:
C = Cooperate (رعایت آتشبس)
D = Defect (نقض آتشبس / حمله)
پرداختیها: (Payoffs)
همکاری دو طرف: (3,3)
خیانت یکی و همکاری دیگری: (4,0) یا (0,4)
خیانت دو طرف: (1,1)
در سطح اول، ایران یکی از دو تصمیم C یا D را انتخاب میکند.
در پاسخ، اسرائیل یکی از دو گزینه C یا D را انتخاب میکند.
نتیجه نهایی به صورت (ایران, اسرائیل) در انتهای هر شاخه مشخص است.
مسیر | نتیجه | تفسیر |
---|---|---|
ایران C → اسرائیل C | (3,3) | آتشبس موفق و پایدار |
ایران C → اسرائیل D | (0,4) | ایران متضرر، اسرائیل برنده کوتاهمدت |
ایران D → اسرائیل C | (4,0) | اسرائیل غافلگیر، ایران برنده کوتاهمدت |
ایران D → اسرائیل D | (1,1) | درگیری دوطرفه، جنگ فرسایشی |
در بازی یکمرحلهای بدون اعتماد: دو طرف گزینه D را انتخاب میکنند → (1,1)
در بازی تکرارشونده با مجازات متقابل و حافظه: دو طرف تمایل دارند C را انتخاب کنند → (3,3)
طرح آتش بس زیر واقعگرایانه است و بر پایه مصالحهای شکننده بنا شده، با فرض اینکه دو طرف نه به صلح، بلکه به مهار تنش و جلوگیری از جنگ گسترده تمایل دارند.
قطر (پذیرفتهشده از سوی ایران و مورد تأیید غیررسمی آمریکا)
آمریکا (از طریق کانال غیررسمی ترامپ یا دیپلماتهای پیشین)
روسیه (برای تأثیرگذاری بر تحرکات در سوریه)
تعهد ایران | تعهد اسرائیل |
---|---|
توقف ارسال سلاح سنگین به غزه،لبنان، عراق و یمن | توقف حملات مستقیم به اهداف ایرانی در سوریه، عراق و خاک ایران |
توقف حملات سایبری یا موشکی مستقیم از خاک ایران | توقف عملیات تروری (ترور دانشمندان، فرماندهان) |
کاهش لحن تهدید در تریبونهای رسمی | سکوت در برابر مذاکرات برجامی یا صلح با عربستان |
هیچ بیانیهای از سوی تهران یا تلآویو صادر نمیشود.
رسانهها تنها از «کاهش سطح تنش» یا «مکث نظامی» سخن میگویند.
خبرگزاریها از قول قطر یا مسکو گزارش میدهند که «طرفین برای کاهش فوری تنش توافق کردهاند».
ابزار | کارکرد |
---|---|
دادههای ماهوارهای آمریکا و روسیه | رصد انتقال تسلیحات از ایران به غزه/لبنان/یمن/عراق |
نهادهای میانجی (مانند آژانس) | گزارش توقف عملیات اسرائیل در سوریه/لبنان و داخل خاک ایران |
کنترل رسانهای | بررسی تغییر لحن و توقف تهدیدهای علنی دو طرف |
ایران در سوریه/لبنان/عراق برخی مواضع شبهنظامیان خود را خالی میکند یا به ارتش رسمی تحویل میدهد.
ایران چتر حمایت خود ازسر حماس و جهاد اسلامی بر می دارد یا در ظاهر این چنین نشان می دهد.
اسرائیل به مدت یک ماه حمله هوایی در سوریه/لبنان/عراق انجام نمیدهد.
در فضای رسانهای، طرفین بیشتر از «ثبات منطقهای» حرف میزنند تا «نابودی دشمن».
اگر آتشبس موفق باشد، توافق جدید با شروط جدید (مثلاً تبادل زندانیان یا تسهیل مذاکرات برجامی) تمدید میشود.
اگر یکی از طرفین تخلف کند (مثلاً اسرائیل دوباره در لبنان حمله کند یا ایران محموله سلاح جدیدی ارسال کند)، آتشبس از بین میرود بدون اعلام رسمی، و درگیریهای پراکنده از سر گرفته میشود.
حوزه | ایران | اسرائیل |
---|---|---|
نظامی | توقف ارسال موشک نقطهزن به گروه های نیابتی | توقف حملات به زیرساختهای نظامی ایران |
امنیتی | توقف عملیات سایبری یا پهپادی | توقف ترورها |
دیپلماتیک | نرم کردن شعارهای ضداسرائیلی | عدم تحریک مجدد در سطح بینالمللی |
میانجیگری | پذیرش راستیآزمایی نرم | اجازه فعالیت قطر بهعنوان پل ارتباطی |
چنین آتشبسی نه بر پایه اعتماد، بلکه بر پایه بازدارندگی متقابل و مدیریت منافع منطقهای بنا شده است. شکست آن محتمل است، اما موفقیت نسبی آن میتواند فضای تنفس استراتژیک ایجاد کند:
برای ایران: کاهش فشار داخلی و زمان برای بازسازی نیروی بازدارنده.
برای اسرائیل: جلوگیری از جنگ چندجبههای فرسایشی و مدیریت همزمان تهدید حزبالله و غزه.